فساد سیستماتیک عدم همراهی سرمایه با وزارت خارجه را به همراه دارد

سیاست زدگی، مانع جدی در تحقق دیپلماسی اقتصادی

۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ | ۱۴:۰۶ کد : ۱۹۷۶۱۸۴ اقتصاد و انرژی گفتگو
محمد رئوف قادری در خصوص موانع جدی بر سر راه دیپلماسی اقتصادی معتقد است که اگر بسترهایی را که برجام به وجود آورده بود به درستی استفاده می کردیم، اکنون دیپلماسی اقتصادی نیاز نبود؛ یا حداقل دیپلماسی اقتصادی با مشکلات کمتری مواجه بود. این عدم استفاده از بسترهای برجامی حتی دامن دولت را هم گرفته است.
سیاست زدگی، مانع جدی در تحقق دیپلماسی اقتصادی

دیپلماسی ایرانی – با این که چند ماهی از تشکیل و شروع به کار معاونت اقتصادی دستگاه سیاست خارجی کشور می گذرد اما در این راه عملا موانع ریز و درشتی وجود دارد که می تواند دیپلماسی اقتصادی را با اما و اگرهای جدی مواجه کند. موانعی که بیشتر آن هم در سیستم وزارت امور خارجه نیست. اکنون شرایط تقریبا نابسامان اقتصادی داخلی نیز می تواند بر دیپلماسی و مناسبات اقتصادی دستگاه سیاست خارجی هم اثرات سوء خود را داشته باشد. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی این موانع به ویژه موانع فرانهادی وزارت امور خارجه و تحلیل تاثیرات آن بر عدم دستیابی به اهداف اقتصادی سیاسی مورد نظر وزارت امور خارجه گفت وگویی را با محمد رئوف قادری، مشاور اسبق وزیر بازرگانی، نائب رئیس کمیسیون امور بازرگانی و توزیع در مجلس پنجم و از اعضای مرکزی حزب اعتماد ملی انجام داده است که در ادامه می خوانید:

اکنون که در سایه دیپلماسی اقتصادی مساله اقتصاد سیاسی در دستور کار وزارت امور خارجه قرار گرفته است، اساسا چه مسائلی در سر راه تحقق دیپلماسی اقتصادی در سپهر اقتصاد سیاسی کشور، آن هم در دوران پسابرجامی که هر لحظه امکان برهم خوردن توافق هسته ای وجود دارد، قرار می گیرد؟

مهمترین چالش و یا مانع به سایه سنگین سیاست در کشور باز می گردد. بر کسی پوشیده نیست که رفتارهای سیاسی و سیاست زدگی جامعه امروز کشور بر همه شئون از جمله اقتصاد هم سایه خود را انداخته است. چنانی که در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی گفتم اگر در دوران قبل از برجام شاهد نوعی بحران در اقتصاد کشور بودیم می توانستیم تا حدودی تحریم ها را به عنوان عامل اصلی در پیش آمدن این شرایط مقصر بدانیم. اما در دوران پسا برجام هم که عملا بستر لازم برای شکل گیری رشد اقتصادی وجود داشت، ما باز هم با همان گرفت و گیرها روبه رو بوده و هستیم. پس اکنون مشکل در جامعه سیاست زده ای است که هنوز به تعریف درستی از اقتصاد سیاسی نرسیده است. ما همواره شاهد سایه سنگین سیاست بر اقتصاد در کشور بودیم. اکنون که بیش از دو سال از حصول برحام چرا ما باید با مشکلات عدیده در دوران پسا برجام در داخل کشور دست پنجه نرم کنیم؟ ما کار اصلی را که توافق با جهان بود را به موفقیت انجام دادیم اما چرا در سایه سنگین سیاست در داخل جناح ها هنوز به توافق و برجام داخلی نرسیدند؟ همین امر هم مانع رسیدن به اهداف اقتصادی ار برجام سیاسی شد؛ بخشی از این بسترها به دولت و بخشی هم به فرا دولت باز می گردد. دیپلماسی اقتصادی که وزارت امورخارجه عنوان کرده شاید چیزی بیش از تعریف حوزه اختیار عمل او است. ما اگر بسترهایی را که برجام به وجود آورده بود به درستی استفاده می کردیم، اکنون دیپلماسی اقتصادی نیاز نبود؛ یا حداقل دیپلماسی اقتصادی با مشکلات کمتری مواجه بود. این عدم استفاده از بسترهای برجامی حتی دامن دولت را هم گرفته است. دولتی که اگر دوره یازدهم تلاش خود را برای انعقاد برجام بست اما در دوره دوازدهم آن چنان که باید در دوران پسابرجام نتوانست از مزایای آن استفاده کند. حال این که نشد و یا نگذاشتند، آن مساله دیگری که در همان سیاست زدگی کشور می گنجد. اما عدم هماهنگی میان دستگاه ها و وزارت خانه های دولت و یا کم کاری برخی از این دستگاه ها در بدنه دولت عملا برجام را بدون استفاده گذاشته است که افزون بر کسانی که در مقابل برجام کار شکنی کرده و می کنند، سبب بیشتر شدن بار دولت در حوزه اقتصادی از برجام سیاسی در دوران پسابرجام شد. اگر چه برجام یک اقدام دیپلماتیک و سیاسی در حوزه بین الملل بود اما منتهی الیه اثرات آن می توانست بر اقتصاد و توسعه تجاری کشور بینجامد. اما نتوانستیم همان استراتژی برد – برد در برجام را در داخل پیاده کرده و همان برد- برد داخلی را پیش ببریم. دولت در سایه سنگین سیاست زدگی حتی فرادولتی نتوانست در استفاده اقتصادی از برجام  موفق عمل کند.

اکنون بزرگترین معضل کشور فساد سیستماتیک زیرزمینی ناشی از اقتصاد زیرزمینی است. فرصت ها، پست ها، نهادها تبدیل به بستر شکل گیری رانت شده است. این بلا و مانع جدی بر سر راه اقتصاد کشور من جمله دیپلماسی اقتصادی است. در این شرایط تابلوی سرمایه دار برای همراهی با وزارت امورخارجه پایین است. چرا که اقتصاد زیرزمینی نتیجه مستقیم و فوری رفتار سیاسی و سیاست زدگی جامعه است که ما امروز به وضوح شاهد آن در جامعه هستیم.

پس به باور شما عملا می توان گفت که دوران پسابرجام هم نتوانسته توفیقی را در اقتصاد کشور ایجاد کند که دوباره به مساله اقتصاد سیاسی و دیپلماسی اقتصادی روی آورده است؛ اما چه تضمینی وجود دارد که دیپلماسی اقتصادی در سایه این سیاست زدگی گاهی فرادولتی مانند برجام به بن بست نرسد؟

ما شاهد بودیم که دو سال پتانسیل، دو سال جنگ دیپلماتیک، دو سال کشمکش سیاسی برای حصول توافق خرج شد که چه شود؟ ما اگر شاهد رفاه مردم و توسعه سیاسی –اقتصادی، حل چالش های متعددی مانند رکود، بیکاری و دیگر مسائل کشور نباشیم، رفتار دیپلماتیک و سیاسی گذشته ما به نام برجام و نیز رفتار اقتصادی – سیاسی ما به نام دیپلماسی اقتصادی زیر سوال می رود، چنان که اکنون هم زیر سوال است. همان طوری که تا کنون برجام در سایه سیاست زدگی به ماحصل خود آن چنان که باید نرسیده می توان گفت که همان مشکلات بر سر راه دیپلماسی اقتصادی کشور هم وجود دارد. همان سیاست زدگی گاهی فرادولتی هم می تواند دیپلماسی اقتصادی را با علامت سوال های متعدد روبه رو کند. لذا اگر ما در یک پیچیدگی سیاسی نمی توانیم برجام را با تمامی خلف وعده های آمریکا و وجود برخی تحریم ها پیش ببریم در خصوص پیش برد دیپلماسی اقتصادی هم چنین وضعی را هم باید متصور بود. به خصوص که رفتار اقتصادی وزارت امور خارجه باید در هماهنگی با سایر ارگان ها و دستگاه ها و وزارت خانه ها انجام گیرد. البته من بنا ندارم شرایط را تیره و یا غیر ممکن بدانم اما به دنبال ایده آل های غیرواقعی هم نیستم. شرایط واقعی کشور خبر از آینده خوبی نمی دهد.

یعنی شما برجام و دیپلماسی اقتصادی را منفک از هم نمی دانید؛ برخلاف باور شما بسیاری معتقدند که برجام زمینه شکل گیری دیپلماسی اقتصادی را فراهم کرد؟

برجام و تمامی انرژی دیپلماتیکی که در آن دو سال خرج شد بخش اول کار بود. باید در دوره پسابرجام به فکر نوعی بهره برداری از برجام می بودیم. از یک طرف ما فرصت ها را سوزاندیم. از طرف دیگر هم آمریکا برخی از بسترهای همکاری را با تحریم ها و خلف وعده ها از بین برد. اما در داخل چه قدر توانستیم از پتانسیل برجام استفاده کنیم؟ اگر بهره برداری درست از برجام روی می داد آیا به دیپلماسی اقتصادی نیاز بود.

از دید شما دیپلماسی اقتصادی در عدم بهره برداری از برجام شکل گرفت؟

من نمی خواهم برنامه وزارت امور خارجه در خصوص دیپلماسی اقتصادی به کل ناشی از عدم بهره برداری از توافق هسته ای عنوان کنم، اما نمی توان برخی کم کاری ها را هم در این خصوص نادیده گرفت. در این شرایط دستگاه سیاسی اکنون با نوعی تعریف حوزه عملیاتی مضاعف به کار در دولت دوازدهم پرداخته است. خوب در کنار برجام ما باید دیپلماسی اقتصادی و اقتصاد سیاسی به حدی فعال شود که به یک تعامل کاملا سازنده اقتصادی و تجاری با عرصه بین الملل برسیم. اما برجامی که آینده آن با ابهام جدی روبه رو است و روابط سیاسی که گاه خوب و گاه بد است چگونه می تواند به یک تاجر و سرمایه گذار که به مراتب از دیپلمات ها به دلیل اهمیت به سرمایه خود حساس ترند در کارزار دیپلماسی اقتصادی و تعامل با آنها در قالب اقتصاد سیاسی تضمین دهد. درست است که حرف تمامی کشورهای جهان استقلال است؛ از استقلال سیاسی تا استقلال فرهنگی و استقلال بر حق حاکمیت خود؛ اما نباید فراموش کنیم که استقلال سیاسی به معنای عدم تعامل با جهان نیست. چرا که در هیچ جای دنیا اقتصاد مطلق تعریفی ندارد. دیگر تصمیمات سیاسی و به تبع آن اقدامات اقتصادی تنها منحصر به مرزهای جغرافیایی کشورها نیست. بخشی از تبعات در کشور تجلی پیدا می کند و بخشی هم در اقتصاد جهانی اثر گذار است. اما کشور در کجای این شبکه جهانی اقتصادی قرار دارد. دستگاه دیپلماسی در پس کوچه های بن بست سیاست زدگی چه دستاوردی را از دیپلماسی اقتصادی برای خود متصور است؟ همان دستاورد برجام؟! مگر برجام به اینجا کشیده نشد؟ خوب یقینا دیپلماسی اقتصادی هم می شود برجام. پس برجام بستر ساز دیپلماسی اقتصادی نبود بلکه عدم دستیابی به برخی اهداف در توافق هسته ای خلاء هایی را پدید آورد که عملا دستگاه دیپلماسی به فکر پلن دوم خود افتاد که دیپلماسی اقتصادی نام گرفت. اگر امروز در تهران تصمیمی سیاسی گرفته شود به محض درج خبر آن تاثیراتش در کسری از دقیقه شکل می گیرد، همان طور که اقدامات سیاسی جهان هم می تواند این آثار را داشته باشد. در این بستر ما با سیاست زدگی که در ایران با آن دست و پنجه نرم می کنیم باید چه انتظاری را از اقتصاد سیاسی داشته باشیم؟ طلا گران می شود یا ارزان، ارز گران می شود یا ارزان، رکود برطرف می شود یا خیر؟ تورم، بیکاری و غیره بر سر ایران سایه خود را متداوم خواهند داشت یا نه؟ آیا جواب این سوالات در کشور ما سیاسی است یا از دالان اقتصاد است که این معضلات حل می شود.

اما چالش پیش روی دیپلماسی اقتصادی آن قدر جدی است که ما باید این مساله را منتفی شده بدانیم یا می توان با تزریق بدنه کارشناسی در حوزه اقتصاد وزارت امور خارجه، مقداری از این مشکلات کاست؟

مشکل فراتر از ترزیق بدنه کارشناسی به امور خارجه است. اگر ما امروز و در قالب این گفت وگو برخی از انتقادات را متوجه وزارت امورخارجه می کنیم یا این که رفتارهای دیپلماتیک دستگاه سیاست خارجی را نقد می کنیم یا این که آن چه تا کنون از نتایج دیپلماسی اقتصادی انتظار می رفته محقق نشده و یا پیشتر چرا بهره برداری کاملی از برجام انجام نگرفته است، این به معنای نادیده گرفتن تلاش های امورخارجه و زحمات دکتر ظریف نیست. باید پذیرفت که یک طرف داستان به امورخارجه باز می گردد. اما این قضیه چند روی دیگر هم دارد. من معتقدم که چهار سال دوم آقای ظریف به مراتب سخت تر از دوره اول تصدی امورخارجه خواهد بود که در این یک سال هم شاهد معضلات ریز و درشت فراونی بوده ایم. برجام که هم در سطح جهانی مانند ترامپ دشمنانی جدی را دارد و هم در سطح منطقه و حتی در داخل اکنون با نگرانی به سرنوشت آن چشم دوخته ایم. لذا امیدی به تداوم برجام نیست. اما از آن طرف من منکر حضور دیپلماسی اقتصادی نیستم. برای این تداوم باید کارهای فراوانی در حوزه بستر سازی شکل گیرد. نمی شود که دستگاه سیاست خارجی به صورت یک تنه وارد گود اقتصاد شود. اساسا رفتارهای انفرادی پاسخگوی این وظایف امور خارجه در دیپلماسی اقتصادی نیست. اگر امروز آقای ظریف سفر خارجی را برای تحقق شعار اقتصادی دارند، نباید آن را یک رفتار درست تلقی کرد، چرا که عدم هماهنگی این نهاد با سایر ارگان ها و نهادها عملا تمامی دستاوردها را زیر سوال می برد، چه تضمیمنی وجود دارد که فردا بانک مرکزی، وزارت راه، وزارت نفت و حتی وزارت اقتصاد از اقدامات امور خارجه در حوزه اقتصاد سیاسی دفاع کنند و ماموریت دستگاه سیاست خارجی را تکمیل کنند؟ پس باید قوانین دست و پا گیر و بروکراتیک اصلاح شود و در عین حال نیز شرایط برای همراهی و هماهنگی بیشتر و تضمین این همکاری ها میان وزارت خانه ها اعمال شود. یکی از مشکلات عمده دیگر نگاه منفی به سرمایه و سرمایه دار به خصوص سرمایه دار خارجی است. باید این نگاه عوض شود. ما در سایر نقاط جهان و حتی در کشورهای عربی شاهد جولان سرمایه داران خارجی و داخلی در حوزه توسعه اقتصادی هستیم. اما همین نگاه منفی در داخل سبب شده تا این پتانسیل ها پنهان بماند. زمانی که سرمایه و اقتصاد زیرزمینی شد قطعا فساد سیستماتیکی که امروز دامن اقتصاد کشور را گرفته بر توسعه تجاری و رفاه مردم سایه سنگین خود را مانند سایه سنگین سیاست زدگی خواهد داشت. اکنون بزرگترین معضل کشور فساد سیستماتیک زیرزمینی ناشی از اقتصاد زیرزمینی است. فرصت ها، پست ها، نهادها تبدیل به بستر شکل گیری رانت شده است. این بلا و مانع جدی بر سر راه اقتصاد کشور من جمله دیپلماسی اقتصادی است. در این شرایط تابلوی سرمایه دار برای همراهی با وزارت امورخارجه پایین است. چرا که اقتصاد زیرزمینی نتیجه مستقیم و فوری رفتار سیاسی و سیاست زدگی جامعه است که ما امروز به وضوح شاهد آن در جامعه هستیم.

انتشار اولیه: یکشنبه 2 اردیبهشت 1397 / انتشار مجدد: شنبه 8 اردیبهشت 1397

کلید واژه ها: دیپلماسی اقتصادی سیاست زدگی اقتصاد سیاسی اقتصاد زیرزمینی پسابرجام برجام محمد رئوف قادری


( ۱ )

نظر شما :