توهم سیاست عدم تعهد و شکست سیاستگذاری خارجی ایران

تکرار الگوی انزوا و عدم تعهد!

۰۱ بهمن ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۱۷۲۰۹ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: اسلام ذوالقدرپور
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تضعیف جنبش عدم تعهد از ۱۹۷۲ شروع شده و در نهایت در ۱۹۹۱ با فروپاشی شوروی، این جنبش نیز به فروپاشی بنیادین دچار شد. زیرا کشورهای بزرگ جنبش مانند هند متوجه ضرورت‌های زمانی سیاست بین‌الملل شده و از عدم پیمان و تعهد با ایالات متحده امریکا همزمان با برقرای پیمان‌های اقتصادی و... میان رقیبان هند یعنی چین و روسیه جدید با امریکا، آسیب می‌دیدند. هر چند اجلاس سران این جنبش همچنان برگزار می‌شود و بیانیه‌های کم‌رنگ و بی‌اثری صادر می‌کنند. اما مرگ جنبش عدم تعهد براستی از زمان توافق چین و امریکا در ۱۹۷۲ رخ داد و کشورهای بزرگ و اثرگذار جنبش عدم تعهد مانند چین، پاکستان، اندونزی و ... هرچند ظاهری از عدم تعهد دارند، اما در چارچوب سیاست قدرت جهانی به پیمان‌ها و تعهدات با یگانه ابرقدرت جهانی روی آوردند و خود را متعهد به نظم نوین امریکایی کرده‌اند.
تکرار الگوی انزوا و عدم تعهد!

دیپلماسی ایرانی: در تاریخ دیپلماسی مدرن و سیاستگذاری خارجی سده کنونی، عصری را شاهد بودیم که سیاستگذاران جهان سوم و دولت‌های شکننده به سوی یک سیاست خارجی آرمانی به نام "عدم تعهد" با پوشش جهانی جنبش عدم تعهد جذب می‌شدند.

سیاست خارجی و روابط بین‌المللی در ابتدای دهه ۱۹۶۰ وارد مرحله‌ای نوین شد که با شکلگیری "جنبش عدم تعهد Non-Aligned Movement" که به اختصار NAM نامیده می‌شود در سال ۱۹۶۱، نقش کشورهای مستقل از دو قطب جهانی شرق و غرب را در معادلات جهانی و منطقه‌ای برجسته کرد و امید تغییر نظام سلطه دو قطبی و ایجاد نظم نوین جهانی آرمانی را در افکار بسیاری دولت‌ها و ملت‌های جهان، زنده کرد.

عصری که جهان را دچار دو قطبی مطلق میان دو ابرقدرت ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی ساخته، دولت ملت‌های خواهان استقلال جهان را به رویکردی جدید یعنی عدم تعهد و عدم پذیرش برتری دو ابرقدرت جهانی متمایل کرد. چنین رویکردی که نفی دو قطبی مطلق را دنبال می‌کرد در واقع آرمان جهان چند قطبی و یا حداقل سه قطبی منعطف با حضور و بازیگری مجموعه‌ای متحد و همگون از سایر کشورهای جهان را پیگیری می‌کرد.

چنین الگوی سیاستگذاری خارجی که خواهان مشارکت فراگیر در مدیریت نظام جهانی و سیاست بین الملل بود، سبب جذابیت الگو و اندیشه آرمانی عدم وابستگی و عدم تعهد در سراسر جهان شده و بسیاری دولت‌ها را عضویت جنبش عدم تعهد درآورد.    

الگوی آرمانی سیاست جهانی مستقل با عنوان عدم تعهد که ریشه در افکار و نیات آرمانی مردم رنج کشیده و زیر سلطه استعمار چند قرن گذشته داشت، بر اصل عدالت جهانی، مقابله با نابرابری و مقاومت علیه نظام دو قطبی استوار بوده که بر پایه 10 اصل کنفرانس باندوگ اندونزی ۱۹۵۹چنین هستند:

- احترام به حقوق اساسی بشر و اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد.

- احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی همه کشورها.

- به رسمیت شناختن برابری بین همه نژادها و برابری بین همه ملل اعم از بزرگ و کوچک.

- عدم مداخله در امور داخلی کشور دیگر.

- به حق هر ملتی برای دفاع از خود، چه به صورت فردی یا جمعی، مطابق با منشور ملل متحد احترام بگذارید.

- عدم استفاده از پیمان‌های دفاع دسته جمعی به نفع منافع خاص هر یک از قدرت‌های بزرگ.

- خودداری از اعمال یا تهدید به تجاوز و توسل به زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر ملت.

- حل و فصل تمام مناقشات بین‌المللی از طریق مسالمت‌آمیز.

- ارتقاء علاقه و همکاری متقابل.

- رعایت عدالت و تعهدات بین المللی.

چنین اصول و اهداف آرمانی بود که بسیاری دولت ملت‌های جهان را به سوی جنبش عدم تعهد جذب کرد و در نهایت آن را به یکی از بزرگ‌ترین مجامع جهانی از نظر تعداد اعضا بعد از سازمان ملل متحد بدل کرد. پیامدهای سیاست عدم تعهد در سیاستگذاری خارجی ایران طی چند دهه اخیر و توهم اثرگذاری آن در شرایط کنونی کشور را می‌توان در محورهای زیر بررسی کرد:  

یکم - ایران و آرمان عدم تعهد جهانی: ایران که تا قبل از ظهور نظام جموری اسلامی، عضوی از سازمان‌ها و پیمان‌های منطقه‌ای و جهانی بلوک غرب به‌خصوص پیمان سنتو محسوب می‌شد، با پیروزی انقلاب اسلامی از پیمان‌ها و تعهدات محور غربی خارج شد و در ۱۹ خرداد ۱۳۵۸ عضویت رسمی جنبش عدم تعهد را کسب کرد. 

حضور در جنبش عدم تعهد به عنوان یک اصل سیاستگذاری خارجی نظام جمهوری اسلامی، از اهمیت فراوانی برخوردار بود. عضویت ایران در این جنبش به ابزار کسب حمایت و همراهی جنبش عدم تعهد با اهداف و نیات ایران در تقابل با غرب به‌ویژه ایالات متحده امریکا برای سیاستگذاران آرمانگرای جمهوری اسلامی و آرمان صدور انقلاب بدل شده بود.

از سوی دیگر جذابیت انقلاب ناشناخته ایران برای ملت‌های زیر سلطه استعمارگران غربی و شرقی، سبب ظهور ایران را به عنوان یکی از ستون‌های اصلی جنبش عدم تعهد در تقابل و تهاجم به نظام جهانی دو قطبی به‌خصوص اردوگاه غرب شد.

سیاستگذاری خارجی ایران تحت تأثیر انقلاب ۱۹۷۹، رویکرد تهاجمی صدور انقلاب و تنش‌زایی منطقه‌ای و جهانی، تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دو قطبی شرق و غرب، بر همیاری و پناه جستن به جنبش عدم تعهد استوار بود. به گونه‌ای که شاید بتوان ایران را پناهنده جنبش عدم تعهد و نه عضو رسمی آن قلمداد کرد! 

چنین سیاستی که معادل واقعی پناهندگی ایران به جنبش عدم تعهد بود، چتر حمایتی بسیار ضعیفی از سوی کشورهای بزرگ منطقه و جهان مانند: هند، کوبا، یوگسلاوی، اندونزی، مالزی و ... عضو جنبش برای ایران فراهم کرد. چتر حمایتی که بیشتر بر تعاملات دیرینه میان ایران و این کشورها بنیان شده بود و چندان در چارچوب جنبش عدم تعهد نبود.

دوم – نظم نوین جهانی و تضعیف جنبش عدم تعهد: هر چند نظم نوین جهانی اثرگذار بر جایگاه جنبش عدم تعهد را فروپاشی شوروی و تک قطبی شدن جهان به رهبری ایالات متحده می‌دانند، اما واقعیت سیاست قدرت جهانی و نظم نوین جهانی تضعیف کننده جنبش عدم تعهد را باید از زمان برقراری روابط و تعامل دوستانه چین کمونیست و امریکا در سال ۱۹۷۲ با هدایت هنری کسینجر قلمداد کرد.

تضعیف جنبش عدم تعهد از ۱۹۷۲ شروع شده و در نهایت در ۱۹۹۱ با فروپاشی شوروی، این جنبش نیز به فروپاشی بنیادین دچار شد. زیرا کشورهای بزرگ جنبش مانند هند متوجه ضرورت‌های زمانی سیاست بین‌الملل شده و از عدم پیمان و تعهد با ایالات متحده امریکا همزمان با برقرای پیمان‌های اقتصادی و... میان رقیبان هند یعنی چین و روسیه جدید با امریکا، آسیب می‌دیدند. 

هر چند اجلاس سران این جنبش همچنان برگزار می‌شود و بیانیه‌های کم‌رنگ و بی‌اثری صادر می‌کنند. اما مرگ جنبش عدم تعهد براستی از زمان توافق چین و امریکا در ۱۹۷۲ رخ داد و کشورهای بزرگ و اثرگذار جنبش عدم تعهد مانند چین، پاکستان، اندونزی و ... هرچند ظاهری از عدم تعهد دارند، اما در چارچوب سیاست قدرت جهانی به پیمان‌ها و تعهدات با یگانه ابرقدرت جهانی روی آوردند و خود را متعهد به نظم نوین امریکایی کرده‌اند.

دولت‌های مدعی، مؤسس و بزرگ جنبش عدم تعهد از زمان فروپاشی شوروی، به بازتعریف پنهانی سیاست عدم تعهد پرداخته و سیاستگذاری خارجی خود را از حلقه بسته عدم تعهد خارج کرده، در برقراری پیمان‌ها و تعهدات مالی، اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی با ایالات متحده امریکا شتاب کرده‌اند!

فروپاشی اتحاد شوروی و گرایش شدید و فراگیر اعضای اصلی جنبش عدم تعهد به پیمان‌های مشترک و تعهد به ایالات متحده امریکا را می‌توان معادل فروپاشی قطعی جنبش عدم تعهد دانست.

چنین روندی از ظهور تعهدات و پیمان‌های مشترک اعضای مهم جنبش عدم تعهد به غرب به‌ویژه امریکا را می‌توان در روابط کشورهای: هند، پاکستان، مالزی، مصر و ... به خوبی مشاهده کرد که خود به معنای پایان عمر جنبش عدم تعهد است و سیاستگذاران ارشد ایرانی نیز باید از توهم اثربخشی سیاست عدم تعهد خارج شوند.

سوم - ایران و سیاستگذاری آرمانی زیان‌آور: یکی از اصول سیاستگذاری خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران طی بیش از ۴ دهه اخیر را می‌توان تقابل شدید و سیاست تهاجمی با قدرت‌های بزرگ جهانی به‌خصوص غرب و ایالات متحده امریکا برشمرد که البته بیشترین خسارات ممکن برای ایران را نیز در پی داشته است.

پیامد سیاست "نه شرقی – نه غربی" ایران در نظام جهانی و اصرار بر ادامه این سیاست بدون توجه به مقتضیات زمانی و تغییرات چند دهه اخیر، وضعیت کنونی ایران است که در باتلاق تحریم‌های فراگیر و شکننده خارجی به همراه انزوا و تهدید جهانی از یک سو و ناآرامی و آشوب داخلی از سوی دیگر گرفتار شده است.

الگوی عدم تعهد و رویکرد نه شرقی – نه غربی که بنیان سیاستگذاری خارجی ایران طی چهل سال اخیر بوده، سیاستی مبهم و شک‌برانگیز است که بیشتر به سود قدرت‌های بزرگ جهانی نظیر چین، روسیه، هند و رقیبان منطقه‌ای ایران یعنی ترکیه، عربستان، امارات متحده عربی، قطر و ... عمل کرده است.

زیان‌های فراوان سیاست مبهم نه شرقی – نه غربی نظام جمهوری اسلامی ایران که همواره با برجسته‌سازی و عضویت در نهادها و سازمان‌های خاصی مانند: جنبش عدم تعهد، سازمان شانگهای، اکو، سازمان همکاری اسلامی و ... پیگیری شده، هم‌اکنون نیز ادامه دارد و آرمانگرایی بر سیاستگذاری خارجی ایران سلطه‌ای مطلق یافته است!

در چند دهه اخیر بسیاری قدرت‌های بزرگ مدعی عدم تعهد یا سیاست استقلال مطلق در نظام جهانی و روابط بین‌المللی مانند: چین، هند، و حتی روسیه قبل از حمله به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ نشان داده‌اند که بر اساس منافع ملی خود، پیمان‌ها و تعهدات بیشماری را با قدرت‌های بزرگ به‌خصوص ایالات متحده امریکا منعقد کرده‌اند و در سیاست‌های جهانی مانند برنامه هسته‌ای ایران و ... در یک بلوک سیاسی بوده‌اند و همراه هستند.

سیاستگذاران ایرانی با بی‌توجهی به ضرورت‌های زمانی عصر کنونی، همچنان بر سیاست رازآلود و شک‌برانگیز عدم تعهد و الگوی سیاسی نه شرقی – نه غربی به صورت نامفهوم آن اصرار دارند.

*

انتخاب عنوان جنبش به جای سازمان برای ساختار عدم تعهد را می‌توان یکی از مؤلفه‌های مقابله با روند غربی سیاستگذاری نظام جهانی در آن دوره برشمرد. عنوانی فریبنده که برای کشورهایی مانند ایران نیز جذاب بود.

بیش از سه دهه از فروپاشی نظام دو قطبی و پایان سیاست ناکارآمد و رازآلود عدم تعهد در جهان می‌گذرد. انگاره‌ای که به عنوان یک الگوی مستقل در سیاستگذاری خارجی عصر وحشت دو قطبی دارای طرفداران بسیاری بود، اکنون تنها یک نام نامفهوم از آن بجای مانده، مزایای آشکار و ملموس آن برای ایران مشخص نشده است.
 
در حالی که جهان آشوبناک کنونی در آستانه نظم نوین دیگری (بعد از تهاجم روسیه به اوکراین در ۲۰۲۲) است و بازیگران جهانی در راستای نیات و منافع خود به سیاستگذاری پرداخته‌اند و از دوستی با قدرت‌های بزرگ جهان به‌خصوص اروپا و امریکا سود می‌برند، سیاستگذاران ایرانی همچنان در فضای آرمانی سیاست عدم تعهد دهه ۱۹۶۰ سرگردان هستند! 

پناه بردن ایران به سازمان‌هایی که اصل بنیادین آنها تقابل با غرب به‌ویژه امریکاست نیز چندان سودمند نیست. ساختارهایی مانند: سازمان شانگهای، بریکس و ... بدون در نظر گرفتن اینکه انزوا و تحریم فراگیر ایران، مانع هر گونه همکاری مدعیان دوستی با ایران در این ساختارهاست، در چارچوب همان سیاست آرمانی ناکارآمد و بی‌اثر عدم تعهد قابل تحلیل است.

**

سیاستگذاری خارجی ایران همچنان در توهم عصر عدم تعهد و ساختارهای ناکارآمدی مانند جنبش عدم تعهد، اکو، همکاری اسلامی و ... گرفتار است و چشم امید به سازمان‌های جهانی دیگری مانند سازمان شانگهای و بریکس دارد. توهمی که ایران را به کارت بازی قدرت‌های بزرگ و رقیبان منطقه‌ای ایران در مناسبات و معادلات جهانی و منطقه‌ای بدل کرده و چرخه‌ای از تحولات زیانبار را برای این کشور رقم زده است.

کشورهای بزرگ مانند هند که خود از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد هستند با اشراف بر ضرورت‌های زمانی و بر اساس منافع راهبردی خود از سیاست آرمانی و مبهم عدم تعهد دست برداشته‌اند و اکنون بیشترین پیمان‌ها و تعهدات را با قدرت‌های بزرگ به‌خصوص ایالات متحده امریکا دارند و هیچ توجهی به جنبش عدم تعهد نیز ندارند. اما ایران همچنان در توهم جنبش عدم تعهد بسر می‌برد!

عضویت در سایر سازمان‌ها و نهادهای بین المللی مانند سازمان شانگهای و حتی بریکس و ... نیز تا زمانی که ایران سیاست تقابل و تنش با غرب به‌ویژه ایالات متحده را پیگیری کند، هیچ سودی برای ایران نخواهد داشت، زیرا اعضای این‌گونه سازمان‌های بین المللی در چارچوب منافع راهبردی خود، از برقراری و اجرای پیمان‌های دوستی، اقتصادی و ... با ایران اجتناب می‌کنند.

اکنون که جهان در آستانه یک نظم نوین جهانی دیگر بر اساس استانداردهای غربی است، ضروری است که سیاستگذاران ارشد ایرانی با درک واقعیت نظام جهانی به تغییر سیاستگذاری خارجی کشور و خروج از سیاست‌های آرمانی و رازآلود اقدام و ایران را از وضعیت هشدارآمیز کنونی در نظام بین‌المللی خارج کنند.

اسلام ذوالقدرپور

نویسنده خبر

 کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل و دانشجوی دکترای سیاستگذاری عمومی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: جنبش عدم تعهد اجلاس جنبش عدم تعهد ایران و جنبش عدم تعهد ایران و امریکا خصومت ایران و آمریکا خصومت ایران و غرب دشمنی ایران و غرب هند پاکستان ایران و غرب اختلافات ایران و غرب پیمان شانگهای عضویت ایران در پیمان شانگهای ایران و پیمان شانگهای بریکس عضویت ایران در بریکس


( ۷ )

نظر شما :

علی ۰۲ بهمن ۱۴۰۱ | ۱۲:۵۶
با تشکر از جناب دکتر ذوالقدرپور، تحلیل بسیار علمی، منطقی و بیطرفانه ای بود. امیدوار دولتمردان ما پند بگیرند