چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، دیپلماسی یک اصل است
میزان موفقیت در مذاکرات دست خود ایران است

دیپلماسی ایرانی: جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، که با دخالت آمریکا همراه شد، نقطه عطفی در دیپلماسی هستهای ایران ایجاد کرد. پیش از این جنگ، پنج دور مذاکرات غیرمستقیم در مسقط با میانجیگری عمان، فضایی محتاطانه، اما رو به پیشرفت را نشان میداد. مذاکرات بر رفع تحریمها و حفظ حقوق هستهای ایران متمرکز بود. با اینحال حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، اعتماد شکننده را از بین برد و مذاکرات را به تعلیق کشاند. این تجاوز، که نقض آشکار حاکمیت ایران بود، دیپلماسی را زخمی و میز مذاکره را متزلزل کرد، چنانکه عباس عراقچی آن را «خیانت به دیپلماسی» خواند. تأثیر جنگ بر دیپلماسی هستهای ایران دوگانه بود؛ «از یک سو، خسارات به تأسیسات هستهای، برنامه ایران را موقتاً تضعیف کرد و در طرف دیگر، پاسخ موشکی ایران و انسجام ملی، جایگاه تهران را در مذاکرات تقویت نمود». لذا محتمل به نظر میرسد یکی از تفاوت های عمده مذاکرات هستهای قبل و بعد از جنگ اخیر در این باشد که برخلاف مذاکرات مسقط، که بر کلیات متمرکز بود، گفتوگوهای پیشرو به دلیل معادلات جدید، احتمالاً وارد جزئیات فنی و تضمینهای امنیتی خواهد شد. ایران اکنون با تأکید بر جبران خسارات و حفظ غنیسازی، رویکردی قاطعتر اتخاذ کرده است. دیپلماسی نوین ایران در مذاکرات آتی، احتمالاً بر چندجانبهگرایی و ورود بازیگران جدیدی چون چین و نروژ متمرکز شود. این رویکرد، با بهرهگیری از بازدارندگی نظامی نشاندادهشده در جنگ، به دنبال توافقی است که نهتنها تحریمها را رفع کند، بلکه از تکرار تجاوزات جلوگیری نماید. با این حال، تناقضات در سیاست خارجی آمریکا، بهویژه میان اظهارات ترامپ و فشارهای اسرائیل، مسیر گفتوگوها را پیچیدهتر میکند. موفقیت دیپلماسی ایران به توانایی تهران در حفظ خطوط قرمز و استفاده از اهرمهای منطقهای و جهانی بستگی دارد. در سایه نکات مذکور و برای واکاوی تأثیر جنگ ۱۲ روزه بر دیپلماسی هستهای ایران به گفتوگو با سیدمحمد صدر نشستهایم تا از منظر این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیپلمات پیشین کشور، تفاوتهای دیپلماسی هسته ایران، قبل و بعد از جنگ اخیر را به بوته تحلیل ببریم. متن پیش رو ماحصل گپ و گفت با این مشاور سیدمحمد خاتمی و محمدجواد ظریف است که در ادامه میخوانید.
جناب صدر، محور گفتوگو با شما روی واکاوی تفاوتهای دیپلماسی هستهای، پیش و پس از جنگ ۱۲ روزه است. به هر حال قبل از این جنگ اخیر، شاهد ۵ دور مذاکره هستهای بین ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بودیم و ۴۸ ساعت قبل از دور ششم، اسرائیل حملات خود را انجام داد که در نهایت، آمریکا هم به این تجاوز پیوست. لذا بسیاری معتقدند، هم دیپلماسی زخم خورده و هم میز مذاکره شکسته است. با این حال اکنون اخبار متعددی حکایت از آغاز دوباره گفتوگوهای هستهای بین تهران و واشنگتن دارد. اما سؤال اینجاست که واقعاً میتوان تفاوتی بین ۵ دور مذاکرات مسقط با گفتوگوهای پیشرو قائل بود؟ اساساً تأثیر جنگ ۱۲ روزه بر دیپلماسی هستهای ایران چه بوده است؟ آیا قرار است در مذاکرات پیشرو، دیپلماسی متفاوت و نوینی را در دستور کار قرار دهیم؟
در پاسخ به سؤال شما باید گفت که مقوله دیپلماسی یکی از مهمترین روشهایی است که هر کشوری برای تنظیم روابط در منطقه و محیط بینالملل و هم برای مرتفع کردن خطرات و تهدیدها و کانونهای بحران از آن استفاده میکند. دیپلماسی هم متناسب با شرایط مکانی و زمانی قطعاً تغییرات خود را خواهد داشت تا بسته به اقتضائات، بهترین و کمهزینهترین راه را برای حصول منافع و امنیت ملی تعریف کند. لذا چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، دیپلماسی یک اصل است و همواره و در هر شرایطی دیپلماسی باید به شکل جدی، مستمر و پویا فعال باشد. کما اینکه تمام جنگها در دنیا با دیپلماسی، مذاکره، گفتوگو، توافق و انعقاد قرارداد صلح و آتشبس به پایان میرسد. دیپلماسی در هر شرایطی، انتخاب عاقلانهای است و قطعاً میتواند منافع و امنیت ملی را تأمین کند. لذا من معتقدم، چه قبل از این جنگ ۱۲ روزه و چه بعد از آن، باید دیپلماسی به شکل جدی پیش برود که انشاءالله در آینده به نتیجه برسد و منافع ملت ایران تأمین شود.
نکات شما کاملاً درست، اما پاسخی برای سؤالم نیافتم که آیا شما قائل به تفاوت دیپلماسی، مشخصاً دیپلماسی هستهای جمهوری اسلامی ایران قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه هستید؟ اگر چنین است، چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا میتوانیم به یک دیپلماسی نوین در مذاکرات امید داشته باشیم؟
اینجا خود مقوله دیپلماسی اصالت دارد و قطعاً بسته به شرایط جنگ و صلح، روشها، تاکتیکها و تصمیمات و اقدامات، ذیل اصل دیپلماسی تغییر پیدا میکند. اما نکته مهم در است که به نظر من اگر در مذاکرات قبلی دیپلماسی را به شکل بهتر و جدیتر پیش میبردیم و اگر به موقع برخی الزامات و تصمیمات را انجام میدادیم، چه بسا که اصلاً ما شاهد جنگ ۱۲ روزه نبودیم.
یعنی با یک نگاه آسیبشناسانه معتقدید عملکرد ما در ۵ دور مذاکره مسقط، توجیهی برای این تجاوز در میانه گفتوگوها شد؟
واقع امر این است که باید اذعان داشت برخی تأخیرها و تعللها در مذاکرات قبلی شکل گرفت. برخوردهای دقیقی انجام نشد. در پاسخ به سؤال قبلی شما پیرامون تفاوت دیپلماسی قبل و بعد از این جنگ، من امیدوارم که در دیپلماسی جدید و مذاکرات پیشرو دیگر تأخیر و تعلل شکل نگیرد، با دقت و هوشمندی گفتوگوها را پیش ببریم تا انشاءالله منافع کشور تأمین شود.
برخلاف نگاه خوشبینانه شما، طیفی از ناظران معتقدند اکنون دیپلماسی هستهای ایران بعد از جنگ ۱۲ روزه روی فُنداسیون «ابهام هستهای» بازتعریف شده است که با تصویب قانون کاهش همکاریهای جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اخراج بازرسان این نهاد آژانس و همچنین عدم تعیین تکلیف اورانیوم غنیشده، بهخصوص غنیشده ۶۰ درصدی، دوباره همان دستور کار قبلی دیپلماسی پیش از جنگ در حال اجرا است که تأخیر و تعلل میتواند از تبعات بعدی آن باشد. اگر چنین باشد ما مجبور به تقبل هزینه های قبل هستیم؟
بله. اگر اینگونه باشد و ما اشتباهات قبلی را تکرار کنیم، زمینه برای جنگ بعدی فراهم خواهد شد. لذا من معتقدم که هرچه زودتر و جدیتر باید مذاکرات هستهای را آغاز کرد. اینبار سیاست متفاوتی را در دستور کار قرار دهیم که به جای تأخیر و تعلل و مانور روی اشتباهات قبل، به نحوی عمل کنیم که ضمن رسیدن به منافع ملی، هرگونه بهانه و فرصت و فضا برای جنگ مجدد علیه ایران گرفته شود. پس اگر بخواهم به شکل مشخص روی محوریت گفتوگو با شما نکتهای مطرح کنم، این است که باید دیپلماسی هستهای و در کل دیپلماسی ما بعد از این جنگ، تفاوت معناداری با دیپلماسی قبل از این جنگ ۱۲ روزه داشته باشد، وگرنه تکرار اشتبهات دیپلماسی قبل از جنگ میتواند بهانهای برای جنگ بعدی باشد.
اگر به شکل مصداقی روی تفاوت دیپلماسی هستهای قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تمرکز کنیم، اخیراً گزارشهایی دال بر احتمال تغییر میزبان و میانجیگران مذاکرات پیشروی ایران و ایالات متحده آمریکا منتشر شده است و به جای عمانیها، اسم چین و نروژ برده شده است. ضمن آنکه از روس ها، عربستانی، اماراتیها و قطری ها هم نام میبرند. هرچند که اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، این ادعاها را صرفاً گمانهزنی رسانهای میداند، اما با سفر عراقچی به چین در آستانه مذاکرات جدید، به نظر میرسد که تهران اینبار با یک دیپلماسی نوین و احتمال تعیین میزبان نوین و میانجیگران نوین به دنبال پوستاندازی دیپلماتیک است. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟ آیا باز شدن پای چین، نروژ یا هر کشور دیگری لزوماً به معنای تغییر دیپلماسی ایران پس از جنگ ۱۲ روزه است؟
من موضوع را قدری کلانتر میبینم. چرا که در حوزه سیاست خارجی، قطعاً هیچ کشوری قرار نیست برای منافع و امنیت ملی ما فداکاری کند. اساساً قرار نیست هیچ کشوری منافع خود را قربانی منافع کشور دیگری کند. همه به دنبال منافع و امنیت ملی خود هستند. هر زمانی که منافع آنها اقتضا کند، میتوانند به سمت همکاری، همراهی، میانجیگری و تعامل با کشورها گام بردارند. اگر هم منافعشان اقتضا نکند، قطعاً به دنبال هزینهتراشی برای خود نیستند تا بخواهند در یک فعل و انفعالات دیپلماتیک شرکت کنند. پس چه عمانیها، چه عربستانیها، چه قطریها، چه اماراتیها، چه چینیها، چه روسها، چه نروژیها و هر کشور دیگری که به دنبال میزبانی مذاکرات هستهای یا میانجیگری بین ایران و آمریکا باشند، به غیر از دنبال کردن منافع ملی خودشان و تأمین آن، توجیه دیگری برای تحرات دیپلماتیک خود ندارند. در نتیجه نباید این سوءمحاسبه را داشت که برخی کشورهای منطقهای یا فرامنطقهای به دنبال نفع ما هستند یا منافع ایران را بر منافع خود ترجیح میدهند. اگر این کشورها سعی دارند مذاکرات هستهای از سر گرفته شود یا توافقی بین ما و آمریکا صورت بگیرد، به دلیل تأمین منافع و امنیت ملی خودشان است. این موضوع در چارچوب دیپلماسی نمیگنجد که کشوری بخواهد منافع ما را بر منافع خود ترجیح دهد. پس من تفاوتی بین این کشورها قائل نیستم.
یعنی جایگزینی احتمالی چینیها، نروژیها، عربستانیها یا قطریها به جای عمانیها به معنای دیپلماسی نوین پساجنگ نیست؟
خیر، چون همانطور که گفتم، این کشورها در راستای منافع خود حاضر به همکاری یا نقشآفرینی هستند. لذا تفاوتی بین کشورها وجود ندارد.
این گفته شما به شکل ضمنی تأیید و تأکید بر این نکته است که میزان موفقیت در مذاکرات پیشرو، بیش از آنکه به نقشآفرینی میزبانان و میانجیگران بستگی داشته باشد، به جدیت، هوشمندی و دقتنظر خود تهران بستگی دارد؟
دقیقاً. میزان موفقیت در مذاکرات پیشرو با آمریکاییها قطعاً دست خود ایران است. کما اینکه در مذاکرات قبلی هم به میزبانی عمانیها، موفقیت دست خود ما بود. به همین دلیل است که من معتقدم اگر آن تأخیر و تعللها را نداشتیم و برخی کارهای اشتباهی که انجام گرفت را مرتکب نمیشدیم، شاید اصلاً جنگی رخ نمیداد. به همین دلیل است که میگویم باید تفاوت عمده دیپلماسی قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه در این باشد که از تأخیر و تعللهای قبلی اجتناب کنیم و اشتباهات قبل را تکرار نکنیم. ما باید با روشهای عاقلانه و درس گرفتن از تجربیات سالها و دهههای گذشته و همین دیپلماسی قبل از جنگ، یک دیپلماسی جدید را تعریف کنیم که با اقتضائات پساجنگ همخوانی داشته باشد تا بتوانیم به شکل جدی وارد مذاکرات بشویم و منافعمان را تأمین کند. البته این را هم باید بگویم که گفته من منافاتی با استفاده از نظر و آرای دیگر کشورهای منطقه و فرامنطقهای ندارد؛ اما اینکه تصور کنیم یک کشور حاضر باشد منافع خود را قربانی منافع ما کند یا به عبارت دیگر منافع ما را بر منافع خود ترجیح دهد و حاضر به پذیرش و تقبل هزینههای آن باشد، به هیچ وجه با واقعیات جاری صحنه بینالملل و عرصه دیپلماسی همخوانی ندارد.
اگر بخواهم یک آسیبشناسی به تحلیل شما داشته باشم، میتوان از این زاویه وارد شد که فراموش نکنیم در ۵ دور مذاکرات قبلی و در میانه گفتوگوها به ایران تجاوز شد. اگر شما مُصر به گفتوگوهای جدی تهران و واشنگتن هستید، آیا تضمینی وجود دارد شاهد جنگ دوباره و حملات در میانه مذاکرات نباشیم؟
نکته شما درست است، اما ما باید همه اینها را تجربه کنیم. اگر در همان ۵ دور قبلی، مذاکرات را زودتر و جدیتر و دقیقتر پیش میگرفتیم، چه بسا اصلاً جنگی به وقوع نمیپیوست که البته گفته من به معنای تأیید تجاوز به ایران نیست. اما میتوانستیم با یک دیپلماسی دقیق و هوشمند، جلوی این حملات و خسارات آن را بگیریم. ببینید، «دیپلماسی یعنی اقدام مناسب در زمان مناسب». حتی اگر شما یک تصمیم و اقدام مثبت و مناسب را در زمان خود انجام ندهید و آن را دیرهنگام عملیاتی کنید، دیگر به نتایج مطلوب و مدنظر نمیرسید، چه برسد به زمانی که خود اقدام و تصمیم هم درست نباشد. میشود اقدام نامناسب در زمان نامناسب که نهتنها منافع ما را تأمین نمیکند، بلکه آثار و تبعات بیشتری را هم به دنبال دارد. پس با همان تجربه دیپلماسی قبل از جنگ و حتی تجربه این واقعیت تلخ که در میانه گفتوگوها به ایران حمله شد، دوباره باید به میز مذاکره بازگشت و گفتوگوهای جدی را هرچه زودتر و با دقت و هوشمندی آغاز کرد، چون راهی غیر از دیپلماسی وجود ندارد.
ولی فراموش نکنیم که اکنون ما در یک وضعیت آتشبس یا به عبارت دیگر ترک تخاصم قرار گرفتهایم. یعنی امکان بروز هر اتفاقی وجود دارد. از منظر سیدمحمد صدر، احتمال حملات دوباره اسرائیل به ایران وجود دارد؟
چه ترک تخاصم، چه آتشبس، فعلاً اهمیت و موضوع محوری در این است که شرایط را به سمتی پیش ببریم که دیگر فرصت و بهانه برای حملات دوباره گرفته شود. پس اگر دوباره از دیپلماسی قبل از جنگ تجربه کسب نکنیم و از اشتباهات قبلی دوری نکنیم، در عرصه دیپلماسی، گفتوگو و مذاکره فعال و جدی، من این احتمال را میبینم که شاهد جنگ دوباره باشیم.
باز هم روی اقتضائات و جزئیات مربوط به تفاوت بین دیپلماسی هستهای قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تمرکز کنیم. به نظر میرسد یکی از مباحث جدید، استفاده از اهرمهای منطقهای و پیشبرد طرحهایی چون کنسرسیوم منطقهای است که میتواند مهمترین فصل اختلافی ایران با آمریکا، یعنی تداوم چرخه غنیسازی در ایران را به یک نتیجه مطلوب و مشترک برساند. آیا میبینید که ایران اینبار برخلاف ۵ دور مذاکرات مسقط که چنین راهحلی را در دستور کار قرار نداده بود، اکنون در مذاکرات به این سمت حرکت کنند؟
وقتی من چندبار تأکید میکنم که باید زودتر و جدیتر مذاکرات را شروع کنیم، به همین دلیل است که همهچیز در مذاکرات مشخص میشود. عیار هر راهحل، تصمیم، اقدام یا پیشنهاد در گفتوگوها روشن خواهد شد. چون در مذاکرات میتوان هر موضوعی را مطرح کرد، در مورد آن بحث کرد، گفتوگو کرد، تبادلنظر کرد و آرای طرف مقابل را هم پرسید و چه بسا به راهحل مشترک هم دست پیدا کرد. اساساً هنر دیپلماسی در همین است که دیپلماتها بتوانند از همه کارتها و همه اهرمها و امتیازات به شکل بهینه و به نحو احسن استفاده کنند تا هم منافع ما تأمین شود و هم مانع از فساد بحران شد و تصاعد بحران. تا زمانی که مذاکرات به شکل عملی آغاز نشود و موضوعات مطرح شده به مرحله گفتوگوهای واقعی بین دو طرف نرسد همه چیز در حد ایده اولیه باقی میماند.
به خبرهای جدید پیرامون فعالسازی مکانیسم ماشه هم ورود کنیم که میتواند دیپلماسی هستهای پساجنگ را وارد فاز تازهای کند. در همین باره ژان نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، دیروز سهشنبه اعلام کرد این کشور به همراه شرکای خود انگلیس و آلمان تا پایان ماه اوت (ماه آینده میلادی) و در صورتی که پیش از آن پیشرفت ملموسی در زمینه توافق هستهای ایران حاصل نشود، «مکانیسم ماشه» را علیه ایران فعال خواهند کرد. با توجه به فرایند حقوقی فعالسازی مکانیسم ماشه، یعنی دهه اول مردادماه، نامه آلمان، فرانسه و انگلستان به شورای امنیت ارسال خواهد شد. آیا در این بازه زمانی میتوانیم مانع از بازگشت قطعنامه و تحریمهای سازمان ملل شویم یا فعالسازی مکانیسم ماشه را مسجل میدانید؟
باید به این موضوع اذعان داشت که کشورهای اروپایی و بهخصوص آلمان، فرانسه و انگلستان بهعنوان اعضای برجام، با توجه به معادلات مربوط به جنگ اوکراین، دیگر روابط حسنه و مناسب قبل را با ایران کنار گذاشتهاند. یعنی اکنون شرایطی شکل گرفته که بعد از جنگ اوکراین، اروپا به دنبال تشدید فشار روی ایران است. یکی از ابزارها یا بهتر بگویم مهمترین اهرم فشار آنها، فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل است. همین موضوع ثابت میکند که باید دیپلماسی را هرچه زودتر و به شکل جدیتر دوباره در دستور کار قرار داد. مذاکرات جدی را هم با خود آلمانیها، فرانسویها و انگلیسیها داشت. باید در مذاکرات به آنها یادآوری کرد که خود برلین، پاریس و لندن دعوتکننده و پایهگذار مذاکرات برجامی و توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بودند و منافع مشترکی بین ایران و اروپا شکل گرفت. اما زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و اروپا نتوانست تعهداتی را که به ایران داده بود عملیاتی کند، باز هم تهران با صبر، حسن نیت و برخورد دیپلماتیک را با اروپا حفظ کرد. اما به مرور زمان، عدم عمل به تعهدات و سایر اتفاقات دیگر موجب شد که شکاف بین ایران و اروپا تشدید شود و به نقطه کنونی برسد. اکنون هم باید با مذاکرات جدی با اروپاییها، به آنها ثابت کنیم که اگر منافع مشترکی برای هر دو تعریف کنیم، میتوان دوباره تجربه برجام را تکرار کرد. اما اگر اشتباهات گذشته تکرار شود، قطعاً نتیجه آن تشدید بحرانی است که به سود هیچکس نخواهد بود.
و برای پرسش اخر، اگر آنطور که برخی معتقدند آلمان، فرانسه و انگلستان با احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامهها و تحریمهای سازمان ملل و نقشآفرینی مخرب در دیپلماسی هستهای ایران، به دنبال انتقامگیری از تهران در معادلات جنگ اوکراین باشند، آیا اگر مذاکرات هستهای ما با آمریکا به نتیجه برسد یا توافق آتشبس در اوکراین بعد از تهدید ۵۰ روزه دونالد ترامپ حاصل شود، امکان بازگشت روابط و مناسبات ایران و قاره سبز به قبل از جنگ اوکراین وجود دارد؟
من خیلی موافق استفاده از کلمه انتقام نیستم، اما قدر مسلم باید اذعان داشت که اروپاییها و مشخصاً آلمان، فرانسه و انگلستان به دنبال نوعی تلافی نقشآفرینی ایران و برخی ادعاها و اتهامات علیه ما در جنگ اوکراین هستند. این کشورها اصلاً از نوع مناسبات ما با روسیه و برخی موضعگیریها و اقدامات و تصمیمات ما رضایت ندارند و آن را علیه امنیت و منافع خود میدانند. به همین دلیل است که به گفته قبلی خودم بازمیگردم که باید مذاکرات جدی با خود آلمان، فرانسه و انگلستان به شکل جدی و هرچه سریعتر آغاز شود. با توجه به این ضربالاجل برای فعالسازی مکانیسم ماشه، فرصت کمی در اختیار ایران است. ما باید در عمل به دنبال ایجاد شرایطی باشیم که اروپا را از فعال کردن مکانیسم ماشه دور کنیم./شرق
نظر شما :