بازی روی لبه:
راهبردهای مهار و گزینههای ایران

نویسنده: جمشید پرویزی، پژوهشگر روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: در جهان پرتنش امروز، سیاست خارجی بیش از هر زمان دیگری به هنر راه رفتن روی لبه تبدیل شده است. موضوع هستهای ایران پیچیده شده و اینک نه جنگ تمامعیار و نه صلح پایدار، بلکه چرخهای از فشارهای کنترل شده، پیامهای بازدارنده، تنفسهای کوتاه دیپلماتیک و بازگشتهای ناگهانی به نقطه آغاز سناریوهای اصلی هستند. سه روایت مهار پلکانی، ضربات محدود با پیام حداکثری و پنجرههای دیپلماتیک کوتاه مدت همزمان فضای بازی را تعریف میکند. این سهگانه برای ایران هم فرصت میآفرید و هم هزینه، هم مسیرهایی برای کاهش فشار میگشاید و هم دامهایی برای فرسایش تدریجی پیش روی ایران پهن میکند.
در این میدان بازیگران اصلی هر یک با انگیزهها و ابزارهای متمایزی وارد شدهاند. آمریکا و اروپا میکوشند از جنگ بزرگ بگریزند، رژیم عدم اشاعه را حفظ کنند و در عین حال بازدارندگی خود را قابل لمس نگه دارند. ابزارهای آنها تحریمهای هوشمند، ضربات دقیق و سازوکارهای تنبیهی بازگشتپذیر است. ایران اما در پی امنیت و بازدارندگی چندلایه، حفظ عمق راهبردی و شکستن حلقههای فشار اقتصادی است و این خواست را با تکیه بر توان موشکی و پهپادی، شبکههای ارتباطی منطقهای و انعطاف دیپلماتیک مرحلهای تعقیب میکند. اسرائیل و در سطح کمتری از آن برخی کشورهای عربی به بهانه تهدید ادراک شده در جستوجوی تثبیت برتری اطلاعاتی خود بر ایران هستند. روسیه و چین نیز با احتیاط در نقش توازن سازان و شرکای گزینشی ظاهر شدهاند، آنها بیشتر به انرژی و بازار علاقمندند و حمایت محدود و مشروط دارند زیرا به عبور از خطوط قرمز جهانی حساسیت دارند.
سناریوی نخست آمریکا و ترامپ همان استراتژی یک ضربه تمام کننده است که عملیاتی محدود و دقیق برای ارسال پیام بازدارنده به ایران است، بیآنکه جنگ به شیب خطرناک تصاعد بلغزد. این الگو که آمریکا آن را در واپسین روزهای جنگ ۱۲ روزه با بمباران سایتهای هستهای ایران آزمون کرد، برای ایران یک دوگانه است. از یک سو امکان پاسخ متناسب و قابل مدیریت فراهم میآورد و پنجرهای کوتاه برای تثبیت خطوط قرمز میگشاید اما از سوی دیگر خطر عادیسازی حمله مداوم به ایران و تخریب دورهای زیرساختها را به دنبال دارد و ممکن است نهایتا به چرخه تلافی بینجامد.
در سناریوی مهار پلکانی و تنبیه بازگشتپذیر هر عبور ایران از آستانهای مشخص با فشار بیشتر و هر عقبنشینی با امتیازی محدود مواجه میشود. این بازی برای ایران مانند یک تیغ دولبه است، چون میتواند آستانهها را موضوع چانهزنی فنی و زمانی کند و امتیازهای اقتصادی بگیرد، اما خطر قفل شدن در دایره سرگردان تحریم، امتیازهای کوتاه و فرسایش سرمایهگذاری نیز بسیار جدی است. سناریوی سوم بازدارندگی چند وجهی – لایهای با وقفههای دیپلماتیک است که برای ایران ترکیبی از قدرت سخت و نرم، توان سایبری و هوافضا و جنگ روایتهاست که با توقفهای حساب شده برای تهویه بحران همراه میشود. این مسیر ظرفیت کاهش سوءبرداشتها را دارد اما اعمال قواعد روشن بازی سایه به معنی اتخاذ مجموعهای از هنجارها و خطوط قرمزِ فهمپذیر برای طرفهای مقابل را نیازمند است تا رقابت پنهان بهطور ناخواسته به جنگ آشکار تصاعد نکند. همچنین ایران باید مراقب باشد که اتکا به میانجیهای متعدد و چندصدایی پیام میتواند ابتکارعمل یک پیام واحد را تضعیف کند.
در این پرونده کهنه بازیگران یک ترس مشترک و آشکار دارند و آن احتمال بروز جنگ بزرگ و غیرقابل کنترل و فروپاشی هنجارهای عدم اشاعه است. اگرچه طرفهای غربی از ابزارهای متنوعی مانند تحریمهای ثانویه و استفاده ابزاری از حقوق بینالملل به مثابه سلاح برخوردارند و در مواجهه با ایران موفق به ائتلاف سازی، ضربات نقطهای و میانجیگریهای موازی شدهاند اما حساسیتهای زیادی نیز وجود دارد، به عنوان مثال سیاست ضربات محدود غرب میتواند یا یک خطای محاسباتی به فورانی ناخواسته منجر شود و آمریکا و متحدانش را میدان رقابتی چندلایه از هستهای و موشکی، سایبری – الکترونیکی، تنگهها و آبراهها، توسعه اقتصاد تحریم محور با مشارکت شرکای بیشتر بینالمللی و جنگ روایتها گرفتار کند.
فرصتهای پیش روی ایران به انتخابهای دقیق و اتخاذ یک مهندسی بازدارندگی و پاسخ نیازمند هستند که در فرآیند آن نوع، شدت و بازه زمانی واکنشها تعریف شوند و در کنار آن کانالهای ارتباطی سریع برای تنشزدایی ایجاد شود که بتوانند بعد از هر موج تنش، به قطع حلقه تلافی کمک کنند. ایران همچنین به حرکت از امتیازگیری قطرهای به سمت بستههای اقدام – اقدام قابل راستی آزمایی با زمانبندی شفاف، معیارهای فنی روشن و ضمانت عدم بازگشت خودکار تحریمها نیازمند است. محیط منطقهای ایران مخصوصا در خلیج فارس یک مولفه قدرت بخش به سیاست بازدارندگی ایران است و اتخاذ سیاستهای منطقهگرایی عملگرا از جمله ابتکارهای امنیت دریایی مشترک و گفتوگوهای موضوعی با کشورهای منطقه هم مشروعیت بازدارندگی دفاعی ایران را تقویت میکنند و هم هزینه سوء برداشت مخصوصا برای همسایگان عرب را پایین می آورند. شکی نیست که جنگ روایتها در عرصه رسانه و حقوق بینالملل به مستندسازی فنی و استفاده هوشمندانه از سازوکارهای داوری و میانجیگری منطقهای و بینالمللی برای تثبیت روایت ایران و کاهش هزینههای حقوقی و رسانهای نیازمند است و نهایتا مقاومسازی اقتصادی کشور از تنوع بخشی به شرکا و زنجیره تامین حاصل خواهد شد و نه سیاستهای انفعالی با نام دور زدن تحریمها. ایجاد و ابتکار ابزارهای پرداخت منطقهای و بیمه ریسک تحریم، عملیسازی ظرفیتهای موجود در پیمانها و ائتلافهای بزرگ اقتصادی شانگهای و بریکس برای حمایت از تجارت درون سازمانی بر اساس مکانیسمهای بانکی کاملا درونی و خلق ارزهایی مانند SDR برای امنسازی تجارت و رهاسازی آن از قلاب دلار میتواند به تضعیف فشار تحریمها و کاهش هزینههای تجارت با ایران کمک کند.
البته هنوز هزینهها پابرجاست و نااطمینانی مزمن ناشی از تهدید بازگشت مکانیسم ماشه، فرسایش اعتماد سرمایه گذاران، خطر عدم موفقیت در بازی سایه و دوگانگی انتظارات داخلی که بخشی طرفدار تقویت بازدارندگی هستند و بخش دیگر طرفدار کاهش فشار اقتصادی، تضمین موفقیت هر طرحی را با اما و اگر مواجه میسازد، اما امروز مشخص است که گزینه غالب برای غربیها مهار پلکانی با ضربات محدود و پرهیز از جنگ است و برای ایران هم راه موفقیت از مسیر دیپلماسی تعاملی با ترکیبی از اقدامات اشاره شده است که اگرچه بی ریسک نیست، اما احتمال کاهش هزینه های تحریم، جلوگیری از لغزش به جنگ و افزایش به رسمیت شناخته شدن نقش منطقه ای ایران را همزمان بالا میبرد.
نکته پایانی اینکه در پیچاپیچ بازی سایهها و مهار پلکانی یک حقیقت تلخ و پایدار خود را نمایان کرده است که خروج بی هزینه از پرونده هستهای ایران برای هیچ یک از طرفین متصور نیست. هرچه زمان میگذرد نه تنها هزینهها کاهش نمییابد، بلکه بازیگران این صحنه پرچالش ناچارند در عمق عمیقتری از پیچیدگیها، با فاکتورهای جدید و بهای سنگین تری به توافق دست یابند. تاریخ دو دهه اخیر مذاکرات هستهای گواه این مدعاست که از توافقهای موقت و ناکامل در سالهای گذشته تا برجام و سپس خروج یک جانبه آمریکا، هر گامی که به عقب برداشته شده، چرخه تعهدات و تخطیها را چنان درهم تنیده کرده که نه تحریم و فشار حداکثری به نتیجه مطلوب رسیده است و نه دیپلماسی کمرمق توانسته گره از کار بگشاید. در این معادله گذشت زمان مرهم بر زخم نیست بلکه عنصری است که لایههای بیشتری از ریسک، سوءبرداشت و هزینههای اقتصادی – امنیتی را بر پرونده میافزاید و آیندهای پرهزینهتر و چالش برانگیزتر سوق میدهد.
نظر شما :