چرا چین و روسیه علیه ایران رأی دادند؟
از «حق مسلم» تا «کاغذپاره»

نویسنده: بهنام آزاد، تحلیلگر مسائل بینالملل و آینده پژوه
دیپلماسی ایرانی: در حالی که دوباره بحث فعال شدن «مکانیسم ماشه» و تحریمهای شورای امنیت داغ شده، بسیاری در فضای رسانهای ایران، چین و روسیه را مقصر میدانند که در سالهای دولت احمدینژاد به قطعنامههای ضدایرانی رأی مثبت دادند. اما واقعیت صحنه دیپلماسی جهانی چیز دیگری است: رفتار پرتنش و ایدئولوژیک دولت وقت ایران به ریاست محمود احمدینژاد، حتی متحدان بالقوهاش را در مسکو و پکن از تهران دور کرد.
از تعامل تا تقابل
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴، سیاست خارجی ایران دگرگون شد. در حالی که دولت سید محمد خاتمی با مذاکرات سعدآباد نوعی فضای اعتماد با اروپا ایجاد کرده بود، تیم جدید به رهبری سعید جلیلی مسیر مقاومت ایدئولوژیک را در پیش گرفت. در سخنرانیهای رسمی، قطعنامههای شورای امنیت «کاغذپاره» نامیده شد و هرگونه تعلیق غنیسازی مردود اعلام شد. همزمان، ایران از توافقهای موقت با آژانس بینالمللی انرژی اتمی خارج شد و دامنه بازرسیها را محدود کرد؛ نشانهای روشن برای جامعه جهانی که تهران دیگر قصد عقبنشینی ندارد. این چرخش رفتاری، بهسرعت اعتماد بینالمللی را فروریخت.
برای روسیه و چین، ایرانِ جدید نه یک شریک منطقی بلکه بازیگری غیرقابل پیشبینی بود. در سیاست جهانی، ثبات و مدیریتپذیری از هر شعار ایدئولوژیکی مهمتر است.
پیشنهادهایی که در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ رد شدند
روسیه پیشنهاد غنیسازی مشترک در خاک خود را مطرح کرد تا بحران از مسیر مذاکره مهار شود. اما دولت احمدینژاد این پیشنهاد را رد کرد؛ تصمیمی که در کرملین چنین تعبیر شد: «تهران به دنبال معامله نیست، دنبال تقابل است.»
چین نیز که بیش از نیمی از انرژی خود را از خاورمیانه وارد میکرد، از احتمال درگیری نظامی در خلیج فارس نگران بود. از نگاه پکن، ماجراجویی تهران میتوانست مستقیماً امنیت انرژی چین را تهدید کند.
پنج قطعنامه، پنج مرحله فاصلهگیری
میان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، شورای امنیت پنج قطعنامه علیه ایران صادر کرد. در هر پنج مورد، چین و روسیه رأی مثبت دادند؛ هر بار با استدلالی متفاوت اما در چارچوب یک منطق واحد: مهار بحران و حفظ منافع خود.
قطعنامه ۱۶۹۶ (ژوئیه ۲۰۰۶): نخستین هشدار رسمی برای تعلیق غنیسازی؛ رأی مثبت پکن و مسکو با امید به بازگشت ایران به گفتوگو.
قطعنامه ۱۷۳۷ (دسامبر ۲۰۰۶): اولین تحریمها؛ دو کشور برای جلوگیری از نسخه سختتر آمریکایی، با متن تعدیلشده همراهی کردند.
قطعنامه ۱۷۴۷ (مارس ۲۰۰۷): گسترش تحریمها و ممنوعیت فروش تسلیحات؛ روسیه نمیخواست روابطش با غرب بر سر ایران کاملاً تخریب شود.
قطعنامه ۱۸۰۳ (مارس ۲۰۰۸): تحریمهای بانکی و بازرسی محمولهها؛ چین در آستانه المپیک پکن از بحران سیاسی پرهیز داشت.
قطعنامه ۱۹۲۹ (ژوئن ۲۰۱۰): سختترین مرحله؛ پس از شکست مذاکرات تهران با ترکیه و برزیل، آمریکا با وعدههای نظامی و انرژی، حمایت دو کشور را جلب کرد.
در جلسات غیرعلنی گروه ۱+۵، دیپلماتهای روس و چینی صراحتاً گفته بودند: «ایران حتی به حرف ما گوش نمیدهد؛ چگونه میتوانیم از آن دفاع کنیم؟»
سیاستورزی یا شعارزدگی
چین و روسیه تا زمانی از ایران دفاع کردند که تهران را قابل پیشبینی و قابل مدیریت میدیدند. اما با تشدید لحن ایدئولوژیک، از نظر آنان ایران از «شریک مذاکرهپذیر» به «عامل بیثباتی» بدل شد. در نتیجه، برای حفظ موازنه در روابط با غرب و منافع اقتصادی خود، به قطعنامهها رأی مثبت دادند و خود را در موقعیت «میانجی متعادل» قرار دادند.
نتیجه اجماع جهانی علیه ایران در سالهای احمدینژاد، بیش از آنکه نتیجه همسویی قدرتهای بزرگ باشد، محصول خطاهای دیپلماتیک داخلی بود. دولت وقت تصور میکرد شعار و ایستادگی جایگزین چانهزنی هوشمندانه است، در حالی که سیاست بینالملل بر «پیشبینیپذیری» و «اعتمادسازی» بنا شده است. اگر تهران در آن مقطع اندکی انعطاف و واقعگرایی نشان میداد، احتمالاً چین و روسیه همچنان در صف حامیان باقی میماندند و پرونده هستهای هیچگاه به مسیر تحریمهای گسترده کشیده نمیشد.
نظر شما :