اصلیترین خط تمایز سیاسی ایران امروز
مرز بین وطن پرستی و وطن فروشی
نویسنده: سیدحجت سیداسماعیلی، کارشناس ارشد علوم سیاسی
دیپلماسی ایرانی: در فضای سیاسی کنونی ایران، تقابلهای ایدئولوژیک و جناحی جای خود را به مرزی تازه دادهاند: مرز میان وطنپرستی و وطنفروشی.
تحولات پرشتاب سالهای اخیر، چه در داخل ایران و چه در عرصهی بینالملل، مرزهای سیاسی و فکری تازهای را در برابر ملت ایران ترسیم کرده است. امروز دیگر تقسیمبندیهای کلاسیک میان «چپ و راست»، «مذهبی و سکولار» یا «جمهوریخواه و پادشاهیطلب» اهمیت گذشته را ندارند. در ایران امروز، اصلیترین خط تمایز سیاسی، مرزی است میان وطنپرستی و وطنفروشی. این مرز روشن، بیش از هر زمان دیگری چهرهی واقعی مدعیان «اپوزیسیون خارجنشین» را آشکار ساخته است؛ جریاناتی که نه از بطن مردم برخاستهاند و نه دغدغهی استقلال و عزت ملی دارند، بلکه در مسیر منافع قدرتهای بیگانه حرکت میکنند.
۱. مقدمه: مرز تازه سیاست در ایران
در دهههای اخیر، جامعهی ایران بازتعریف مفاهیم سیاسی را شاهد بوده است. تجربهی تحریمها، فشارهای خارجی و جنگ روانی مداوم، مردم را به درکی تازه رسانده است: سیاست در ایران دیگر صرفاً نزاع میان جناحها نیست، بلکه میدان دفاع از وطن است.
در چنین فضایی، گروههایی که در خارج از کشور مدعی اپوزیسیوناند، نه بهعنوان جریانهای سیاسی، بلکه بهمثابهی ابزارهای فشار بیگانه علیه ملت ایران شناخته میشوند. آنها از شعار آزادی و دموکراسی بهره میبرند، اما عملاً در چارچوب سیاستهای خصمانهی دشمنان ایران فعالیت میکنند. این دگرگونی، مرز وطنپرستی و وطنفروشی را به شاخص اصلی در سیاست معاصر ایران تبدیل کرده است.
۲. ریشههای یک دوگانه تاریخی:
مفهوم وطنفروشی در تاریخ معاصر ایران بیسابقه نیست. از قراردادهای استعماری دوران قاجار تا کودتای ۲۸ مرداد، همواره کسانی بودهاند که برای حفظ موقعیت یا دستیابی به قدرت، به دامان بیگانه پناه بردهاند. اما تفاوت دوران کنونی در آن است که وطنفروشی نه پنهان، بلکه آشکار و حتی با تبلیغات رسانهای توجیه میشود. شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی، تریبونی برای افرادی فراهم کردهاند که بیپرده از تحریم، فشار خارجی و حتی مداخلهی نظامی علیه ملت خود سخن میگویند و آن را «مبارزه برای آزادی» مینامند!
نکتهی مشترک میان این جریانها، اتکا به قدرتهای خارجی و بیاعتمادی به مردم ایران است. آنها بهجای اتکا به ظرفیت ملی برای اصلاح یا تغییر، دست به دامان دشمنان تاریخی ملت ایران شدهاند و این یعنی ورود رسمی به قلمرو وطنفروشی.
در مقابل، وطنپرستی در ایران امروز تنها یک احساس عاطفی نیست، بلکه درک عقلانی از استقلال سیاسی و حفظ تمامیت ارضی کشور است. در این چارچوب، معیار اصلی ارزیابی نیروهای سیاسی نه میزان مخالفت یا موافقت با نظام حاکم، بلکه میزان پایبندی به منافع ملی است.
۳. اپوزیسیون خارجنشین؛ از ادعا تا وابستگی
۳.۱ سازمان مجاهدین خلق؛ چهره تاریخی وطنفروشی
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نمونهای بارز از سقوط یک جریان سیاسی به ورطهی مزدوری است. این گروه پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، با آغاز فاز مسلحانه علیه ملت ایران، هزاران نفر از مردم بیگناه را به خاک و خون کشید. پس از شکست در داخل، به آغوش دشمن بعثی پناه برد و با ارتش صدام در جنگ علیه میهن همکاری کرد.
علاوه بر پیوستن به ارتش صدام نمونههای آشکار دیگری نیز از وطنفروشی ها و خیانت این گروه در تاریخ معاصر ایران ثبت شده که برخی از آنها عبارتاند از:
- مشارکت در کشتار حجاج ایرانی در مکه (۱۳۶۶) که طبق گزارش کمیته حقیقتیاب، برخی اعضای گروه در لباس نیروهای عربستانی در سرکوب زائران ایرانی نقش داشتند.
- همکاری اطلاعاتی با اسرائیل در ترور دانشمندان هستهای کشور و پشتیبانی تبلیغاتی از جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه مردم ایران.
مجموع این اقدامات، نشان میدهد که منافقبن نه یک جریان سیاسی، بلکه تشکیلاتی اجارهایاند که حیات خود را از طریق دشمنی با مردم ایران و خدمت به بیگانگان حفظ کردهاند.
بدین ترتیب با فروپاشی حکومت صدام، این فرقه از عراق اخراج و در آلبانی مستقر شدند. این گروه با حمایت مالی موساد و پشتیبانی عربستان، به بازوی سایبری و تبلیغاتی علیه مردم ایران تبدیل شد.
۳.۲ جریان سلطنتطلب؛ نوستالژی قدرت و وابستگی نوین
سلطنتطلبان به رهبری رضا پهلوی با شعار بازگشت به «دوران طلایی» در واقع در پی بازتولید ساختار وابستگی سیاسی گذشتهاند. بررسی منابع مالی و رسانهای آنها نشان میدهد این جریان نه استقلال اقتصادی دارد و نه اندیشهای بومی و عملاً در چارچوب تبلیغاتی و مالی بلوک غرب و اسرائیل حرکت میکند. مواضع آشکار او در همسویی با سیاستهای ضدایرانی تلآویو و واشنگتن، نشان داده که ادعای دموکراسیخواهی تنها پوششی برای وابستگی سیاسی است.
رضا پهلوی در مواضع علنی خود نیز از تحریم اقتصادی و حتی اقدام نظامی علیه ایران حمایت کرده است.
در جریان حمله نظامی اسرائیل به اهداف ایرانی در سال ۲۰۲۵، چهرههای نزدیک به این جریان، از مواضع تلآویو دفاع کردند. این همسویی آشکار با دشمن تاریخی ایران، نشان میدهد که در قاموس سلطنتطلبان، مفاهیمی چون وطن، عزت ملی و استقلال جایگاهی ندارد. سفر به اسرائیل و دیدار با نتانیاهو و دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل تنها بخشی از وطن فروشیهای رضا پهلوی محسوب میشود که در تاریخ بی سابقه است.
۳.۳ تجزیهطلبان و جمهوریخواهان وابسته
گروههای تجزیهطلب در مناطق مرزی کشور، با شعار دفاع از اقوام ایرانی، در واقع مأموریت تضعیف تمامیت ارضی را بر عهده دارند. شبکههای فعال در کردستان، خوزستان و آذربایجان از طریق کانالهای مالی در ترکیه، اسرائیل و اروپا تأمین میشوند.
در کنار آنان، جریانهایی از جمهوریخواهان خارجنشین نیز با وجود ادعای دموکراسی، از سیاستهای تحریمی و مداخلهجویانه غرب حمایت کردهاند. همکاری مشترک آنان با رسانههای تجزیهطلب و سلطنتطلب، نشاندهندهی فقدان استقلال فکری در کل این منظومه است.
۳.۴ تروریسم نیابتی در شرق ایران؛ از نقاب قومی تا پیوند صهیونیستی
در دو دهه اخیر، شرق ایران ــ بهویژه استان سیستانوبلوچستان ــ صحنهی فعالیت گروههای تروریستیای شده که در ظاهر مدافع «حقوق مردم بلوچ» معرفی میشوند، اما در عمل بخشی از پروژهی امنیتی اسرائیل و همپیمانان منطقهای آن هستند.
بررسیهای میدانی (مرکز پژوهشهای راهبردی دفاعی، ۱۴۰۲) و اسناد بینالمللی (UN Security Council Report, 2023) نشان میدهد که گروههایی مانند جیشالعدل، انصارالفرقان و حرکتالنضال از طریق کانالهای مالی در پاکستان و خلیج فارس به موساد و سرویسهای اطلاعاتی عربستان متصلاند.
پیوند این گروهها با شبکهی مجاهدین خلق نیز در دو سطح قابل مشاهده است:
همافزایی رسانهای: رسانههای وابسته به اپوزیسیون خارجنشین اخبار حملات تروریستی این گروهها را بازنشر و آن را «اعتراض مردمی» جلوه میدهند.
شبکهی اطلاعاتی مشترک: اطلاعات میدانی جمعآوریشده از شرق ایران گاه از طریق شبکههای مجاهدین و لابیهای غربی به موساد منتقل میشود.
اهداف اصلی این جنگ نیابتی عبارتاند از:
- ایجاد بیثباتی در مرزهای شرقی و مشغولسازی امنیت ملی ایران.
- القای شکاف قومی و مذهبی برای تضعیف انسجام اجتماعی.
- تغذیهی تبلیغاتی اپوزیسیون خارجنشین با بهرهگیری از ناامنی داخلی.
در واقع، تروریسم شرق ایران حلقهای است میان عملیات اطلاعاتی موساد و تبلیغات رسانهای اپوزیسیون؛ حلقهای که وطنفروشی را از سطح گفتار به سطح اسلحه و خون رسانده است.
۴. وطنفروشی فردی؛ از سلبریتی تا رسانه معاند
در دههی اخیر، نوع تازهای از وطنفروشی در سطح فردی شکل گرفته است. شماری از چهرههای فرهنگی و رسانهای، پس از مهاجرت، در کمپینهای ضدایرانی و تحریمی فعال شدهاند. گزارش BBC Monitoring (2023) و اسناد بنیاد NED نشان میدهد که برخی از این افراد از بودجههای موسسات امنیتی غربی بهرهمند میشوند.
در این سطح، وطنفروشی دیگر با اسلحه نیست، بلکه با تصویر، هشتگ و تبلیغ انجام میشود. آنها با بازنمایی وارونهی واقعیتها، میکوشند هویت ملی ایرانیان را از درون تهی کنند.
۵. از مخالفت تا مزدوری؛ مرزی باریک، اما تعیینکننده
در شرایط طبیعی، وجود منتقد و مخالف در هر نظام سیاسی امری عادی و حتی ضروری است. اما آنگاه که مخالفت سیاسی از مسیر ملی خارج شده و به ابزار بیگانگان برای فشار بر ملت تبدیل میشود، دیگر نمیتوان آن را «اپوزیسیون» نامید.
امروز بسیاری از چهرههای رسانهای و سیاسی خارج از کشور، آشکارا با دولتهای متخاصم علیه ایران همکاری دارند؛ از لابیهای تحریم تا کمپینهای مداخلهجویانه. این افراد با هر بحران منطقهای، زبان به حمایت از دشمنان ایران میگشایند و از فروپاشی اقتصادی یا حمله نظامی به کشور استقبال میکنند.
چنین مواضعی نشان میدهد که مسئلهی اصلی آنان نه آزادی مردم ایران، بلکه بازتولید قدرت و منافع شخصی در پناه بیگانه است. اینجاست که مفهوم وطنفروشی معنای دقیق خود را مییابد: تبدیل شدن از منتقد به مزدور.
در ایران امروز، مردم این مرز را بهروشنی میشناسند. جامعهای که از جنگ، تحریم و فشار خارجی عبور کرده است، دیگر فریب شعارهای ظاهری را نمیخورد. وطنفروش ممکن است در قالب روشنفکر یا فعال رسانهای ظاهر شود، اما رفتار او ــ از درخواست تحریم گرفته تا حمایت از حمله نظامی ــ حقیقت را آشکار میسازد.
۶. هوشیاری ملی و مرز آگاهی
تجربهی چهار دهه اخیر نشان داده است که مردم ایران هرگونه همکاری سیاسی با دولتهای متخاصم را مصداق خیانت میدانند. این آگاهی نتیجهی تجربهی تاریخی ملت ایران از مداخله خارجی است. ایرانیان میدانند که هیچ قدرتی در جهان دلسوز استقلال آنها نیست.
از اینرو، مفاهیمی چون مقاومت ملی، اقتدار دفاعی و استقلال فرهنگی به بخش جداییناپذیر از هویت سیاسی ایران بدل شده است. وطنپرستی در ایران امروز نه صرفاً احساسی، بلکه آگاهی است؛ آگاهی از اینکه استقلال، هزینه دارد اما بیاستقلالی نابودی است.
جامعهی ایران امروز، با وجود مشکلات و نارضایتیها، میان انتقاد از سیاستهای داخلی و خیانت به کشور تمایز قائل میشود. مردم بهدرستی درک کردهاند که هیچ آیندهای بر پایهی وابستگی و مزدوری ساخته نمیشود. اتحاد بی نظیر مردم ایران در جنگ تحمیلی 12 روزه اسرائیل علیه مردم ایران بخوبی هوشیاری مردم ایران را نشان داد.
در واقع، بزرگترین سرمایهی جمهوری اسلامی در برابر جنگ نرم دشمنان، همین آگاهی ملی و مرز روشن میان وطندوستی و وطنفروشی است.
۷. نتیجهگیری: سیاست ایرانی در عصر مرزهای جدید وطنپرستی به مثابه معیار سیاست:
تحلیل دادهها و روندهای معاصر نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، اپوزیسیون واقعی ندارد. آنچه وجود دارد، شبکهای از مزدوران سیاسی است که در لباس اپوزیسیون، پروژههای بیگانه را پیش میبرند.
تاریخ معاصر نشان داده است که هیچ جریان وابستهای در ایران پایگاه مردمی نیافته و نخواهد یافت. آیندهی ایران از آنِ آنان است که در هر شرایطی، پرچم استقلال، عزت و وطندوستی را برافراشته نگاه دارند.
بنابراین، آنچه در ظاهر «اپوزیسیون خارجنشین» نامیده میشود، در واقع مجموعهای از جریانات اجارهای است که از فروش وطن امرار معاش میکنند. در مقابل، وطنپرستی – در هر شکل فکری یا سیاسیاش – تنها راه حفظ عزت و آیندهی ایران است.
بنابراین مرز سیاست در ایران امروز، دیگر نه میان «موافق و مخالف نظام»، بلکه میان وطنپرستان و وطنفروشان است؛ و مردم ایران این مرز را بهروشنی میشناسند. این مرز نه جغرافیایی، بلکه اخلاقی و فرهنگی است؛ مرزی که بر پایهی تجربه، آگاهی و عزت ملی شکل گرفته است.


نظر شما :