می‌اندیشم،‌ پس هستم

نامه‌ای به جان اسکیلز ایوری، دانشمند خردمند و ایران‌دوست

۱۹ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۳۵۰۱۹ اخبار اصلی خاورمیانه
حسن فتاحی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد:
نامه‌ای به جان اسکیلز ایوری، دانشمند خردمند و ایران‌دوست

نویسنده: حسن فتاحی، نویسنده و مدرس دانشگاه

دیپلماسی ایرانی:

جهانِ ناآرامِ نامطمئن

پروفسور ایوری عزیزم،  بیست و پنجم تیرماه است و در این شب نیمه مهتابی نشسته‌ام و برای شما نامه‌ای می‌نویسم تا بیش از هر چیز یادآور آن باشد که به شما بگویم، قدردان آموخته‌هایم از شما هستم که در تمام ماه‌هایی که حالا می‌رود تا دو سال شود، آن‌ها را به کار گرفته‌ام. خاطرم است در تمام سال‌های طولانی پیشین، شما برایم در بیست و پنجم تیرماه نامه می‌نوشتید، و حالا این من هستم که برایتان می‌نویسم. عنوان مقاله را از رنه دکارت وام گرفته‌ام. مردی که هم‌دوره ملاصدرای شیرازی بود. دلیلش هم دو چیز است. شما همواره تأکید داشتید که دنباله‌رو نباشم و «هستن» خودم را به «اندیشیدن» گره بزنم. دیگر اینکه چند روز پیش مشغول خواندن یکی از کتاب‌های شما بودم که درباره‌ی رنه دکارت نوشته بودید. در این روزهای سخت و پیچیده ایران و جهان، تلاشم بر این است که مانند برگی در رودخانه اخبار نباشم و تلاش کنم در گرداب رسانه‌ها نیفتم. کاش بودید و این روزها را می‌دیدید. در تمام روزهای جنگ دوازده روزه که اسرائیل به ایران تجاوز کرد، دلم می‌خواست مقاله‌ای از شما بخوانم و آنچه نادیدنی است را در رسانه‌ها و خبرها، در مقالات شما بخوانم. 

پروفسور ایوری عزیزم،‌ حتماً به خاطر دارید که تا وقتی زنده بودید، بیم می‌دادید که روند غلط در جهان به بحران منجر خواهد شد. چقدر از بحران‌های واقعی جهان نوشتید و زنهار دادید که سیاستمدارانی که تا نوک بینی خودشان را می‌بینند و وقیحانه مدعی صلح‌اند و دلال نوبل، چگونه برای اینکه بحران‌های واقعی را حل نکنند، بحرانی دروغین می‌آفرینند. امروز در همان روزهایی به سر می‌بریم که گفته بودید صدای توپ‌ها و دلقک‌ها از صدای سازها و دانشمندان بلندتر خواهد شد. امروز همان روزی است که هشدار داده بودید اگر رقابت جای همزیستی سالم را بگیرد، جنگ تعرفه‌ها آغاز خواهد شد. تحریم‌ها کلید خواهند خورد و پول نفت خلیج‌فارس به بمب و موشک تبدیل خواهد شد. 

آری، پروفسور، در این شب نیمه‌مهتابی بیست و پنجم تیرماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی،‌ از جهان ناآرام نامطمئنی برایتان می‌نویسم که هنوز هم امید دارم برخی از قول‌هایی که به شما داده‌ام را بتوانم اجرا کنم. کتاب‌های نیمه‌کاره‌ی شما را تمام کنم، مقاله‌های نیمه‌کاره را بنویسم، آثاری را که تأکید کرده بودید بخوانم و هرگز این جمله‌ی بی‌مانند سعدی را از یاد نبردم که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند. 

راه رفتن روی تیغ در شب تاریک

پروفسور ایوری عزیزم، خاطرم است وقتی در سرزمین مادری‌ات، آمریکا، دونالد ترامپ برای نخستین بار به قدرت رسید، درباره‌اش بارها نوشتید و گفتید که نابخردان در جایگاه ریاست‌جمهوری ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان، خطری برای تمام بشریت است. حالا او بار دیگر به قدرت رسیده و از روز نخست برای جهان دندان تیز کرده و شمشیر کشیده. خوب به خاطر دارم که درباره‌اش می‌گفتید او تاجر نیست،‌ دلال است. یادم هست که گفته بودید او تهدیدی برای اقتصاد جهان است، اگرچه ظاهرش این است که برای آمریکا شکوفایی دارد، اما او نمی‌داند که زمین گرد است و اگر بنا باشد بهای شکوفایی آمریکا فشار روی میلیاردها نفر در دیگر بخش‌های سیاره باشد، بحران‌ها همچون بومرنگ به‌سوی آمریکا بازخواهد گشت. ترامپ اقتصاد بحران‌ساز را در پیش گرفته و سیاستش این است که به دیگر کشورها ترس حداکثری و لرز حداکثری را وارد سازد تا به مطلوب برسد. صد افسوس که چه در آمریکا و چه در ایران ما، از خردمندانی همچون بنیادگذاران پوگواش و فروغی‌ها رسیده‌ایم به ترامپ‌ها و ... . 

طی همین مدت کوتاهی که پوپولیست آمریکایی بر سر کار آمده، جنگ تعرفه‌ها آغاز شده و سیاست‌ورزی به‌جای حرف حساب به دعواهای شبکه‌های اجتماعی رقیق‌سازی شده است. خاطرتان هست که در ایران ما، سیاستمدار خردمندمان، فریدون مجلسی، کتاب خاطرات تهران و بیروت شما را خوانده بودند. چندی پیش وقتی ترامپ رئیس‌جمهور شد، درباره‌اش گفت: او هانتینگتون بی‌سواد است. به‌راستی چنین است و به‌جای آنکه در قامت رئیس‌جمهور قوی‌ترین و ثروتمندترین کشور دنیا، در حل بحران آب و انرژی و غذا و زیست‌بوم و دیگر بحران‌های جهانی سعی داشته باشد، پول روی پول می‌گذارد و بحران می‌آفریند و نامش را حل بحران می‌نهد. اقتصاددانان پیش‌بینی کرده‌اند که برخی آثار تصمیم‌های او در بلندمدت عیان خواهد شد و بر نابرابری هرچه بیشتر جهان دامن خواهد زد. جان کلام اینکه کره‌ی زمین در وضعیت سختی افتاده. اگرچه شاخص‌های زیادی نسبت به صدسال پیش انسان بهبود یافته اما خطرات بیشتر شده است. افزایش جمعیت و شکاف اقتصادی در جهان مانند تبری شده که چه‌بسا به ریشه بزند. مردم زمین به دلیل چند نابخرد و نادان در جهان که قدرت  یا ثروت یا هردو را در دست دارند، در وضعیتی هستند که گویی در شب تاریک روی تیغ تیز راه می‌روند. 

جنگ و نابودی بشر

پروفسور عزیزم، خاطرم هست وقتی کتاب دانشِ عصر فضا و سیاست عصر پارینه‌سنگی را نوشتید،‌ به من گفتید روزی خواهد رسید که خودت با چشم خودت خیلی ملموس ببینی این موضوع را. در آن کتاب چیزهایی نوشته بودید که آن زمان برایم شگفت می‌آمد؛ اما امروز خوب می‌دانم از چه سخن می‌گفتید. همیشه چون تأکید داشتید که دانش و فناوری آهنگی شتابدار دارند و از پدیده‌های اجتماعی جلوتر هستند،‌ برای همین گاهی سیاستمان در دوره پارینه‌سنگی می‌ماند،درحالی‌که به گفته‌ خودتان تلسکوپ هابل داریم و امروزه جیمیزوب. 

درحالی‌که شما مدتی است در خواب ابدی آرمیده‌اید، یکی از ترس‌های شما به وقوع پیوست. همان ترسی که می‌گفتید صدای جنگنده‌ها بر فراز اصفهان زیبا شنیده خواهند شد. آری، چنین شد. اسرائیل و آمریکا که حالا دو رهبر جنگ‌طلب و بحران‌دوست دارند،‌ به ایرانِ کهن ما حمله کردند. از پایان جنگ هنوز هشتاد روز نگذشته است. جنگ سختی درگرفت و هر دو طرف ضربه زدند و ضربه دیدند. اسرائیل با بهترین فناوری‌هایی که بخشی را خودش ساخته و بخش زیادی را آمریکا به او داده، به ایران حمله کرد. در ایران غیرنظامیان زیادی کشته شدند. ریشه‌های این جنگ طولانی است و امکان نوشتن درباره‌اش را ندارم؛ اما افسوس از جان‌های از دست رفته و افسوس از بدآموزی جنگ. از فردای فرایند «توقف حملات» بین ایران و اسرائیل، کشورها صف کشیده‌اند که از جنگنده اف-35 آمریکایی بخرند. همان جنگنده‌ای در بمباران ایران شرکت داشت. این همان «بنگاه جنگ» است که شما بارها درباره‌اش گفته بودید. چهره‌‌ی جنگ‌ها همان‌طور که شما پیش‌بینی کرده بودید عوض شده است. فناوری به تاروپود جنگ‌ها گره خورده و جنگ‌افزارها کشنده‌تر شده‌اند. در این جنگ دانشمندان ایرانی زیادی کشته شدند. و تصور کنید اگر ایرانی‌ها از دانشمندان اسرائیلی کشته بودند حالا چه بلوایی برپا بود در جهان. این همان سکوت سوگیرانه است که جهان را ناآرام می‌کند. در این جنگ دو اتفاق تلخ رخ داد. یکی اینکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که باید نهادی بی‌طرف باشد، از اسرائیل جانب‌داری کرد و دیگری اینکه مراکز هسته‌ای ایران در حالی بمباران شد که زیر نظر آژانس بودند. یادم می‌آید که شما چقدر تأکید داشتید که ساختار نهادهای بین‌المللی باید اصلاح شود و در رأس آن سازمان ملل را می‌گفتید. یادم رفت بگویم که ترامپ دستور بمباران سایت هسته‌ای فردو را در ایران صادر کرد. این همان ترامپی است که از برجام خارج شد و همان زمان شما گفتید این کار شرّ بسیار دارد. جنگ‌ها تمام می‌شوند و دیکتاتورها زیر خاک می‌روند اما اثرات تلخ نابخردی آنان تا سده‌ها می‌ماند. 

صلح راستین

پروفسور ایوری عزیزم. در تمام این سال‌ها اگر کسی از من می‌پرسید شما در عمر پربرکت نودساله‌تان چه کردید، در کنار نام بردن از کتاب‌ها، مقاله‌ها، کارهای پژوهشی و بسیاری دیگر،‌ تأکید می‌کردم و می‌کنم که شما شصت‌وهفت سال برای صلح در زمین کوشیدید. تا آخرین روزی که زنده بودید. آخرین کسانی که پرسیدند، ملیحه و ایران بودند. دو دوست فیزیکدانم که امید دارم شاگردان هر دو کتاب‌های شما را بخوانند. یاد دارم که همواره می‌گفتید صلح اگرچه روی کاغذ ثبت می‌شود؛‌ اما در واقع نوعی بینش و نگرش به خودمان و جهان است. همواره می‌گفتید صلح از جنس آتش‌‌بس نیست‌؛ بلکه از جنس گام برداشتن به سمت همزیستی جهانی و گفت‌وگو است. راستش را بخواهید وضعیت صلح روی زمین اسفناک است. هنوز در قید حیات بودید که جنگ اوکراین شروع شد. این جنگ هنوز تمام نشده و ولادیمیر پوتین تن به صلح نمی‌دهد و اگر خوب ریشه‌یابی کنیم،‌ دلیلش روشن است. او به دنبال صلح نیست، به دنبال کندن تکه‌ای از گوشت و پوست اوکراین است. ترامپ هم به دنبال صلح تحمیلی به اوکراینی‌هاست و استعمار نوین مبتنی بر عناصر کمیاب. جالب اینکه صلح تحمیلی را به ایران هم می‌خواهند مانند سم بخورانند. صلحی که در آن حقوق هسته‌ای متعارف ایران کاملاً انکار می‌شود. کار به اینجا ختم نمی‌شود و از تغییر در برد موشک‌ها می‌گویند. می‌دانم که شما از مخالفان صنعت هسته‌ای بودید و معتقد بودید باید از این صنعت به سمت انرژی‌های دیگر برویم و از هسته‌ای برای کارهای پزشکی و فناوری بهره بگیریم. اما در این میان چرا هیچ‌کس نمی‌پرسد، اسرائیل که به ایران حمله کرد، آن همه جنگ‌افزار هسته‌ای را برای که و چه می‌خواهد؟! آیا جنگ‌افزارهای هسته‌ای اسرائیل قاصد صلح و دموکراسی هستند؟! یادم هست که همواره تأکید داشتید نسلی که با صلح و فرهنگ و تمدن جهانی تربیت شود می‌تواند برای زمین صلح به ارمغان آورد. می‌گفتید صلح امری جهانی است و مدام باید سنجیده شود و پایش شود.

پروفسور عزیزم، خاطرتان هست که در گروه دارالفنون کتاب علم و جامعه شما را با دوستانی که نام تک‌تک‌شان را می‌شناختید، دورهم خواندیم و حتی زمانی که در بیمارستان روزهای پایانی عمر شریف‌تان را سپری می‌کردید، از من درباره کلاس‌ها می‌پرسیدید. در دارالفنون ما زهرا، پزشک ارجمند ما، از من پرسید اگر پروفسور ایوری زنده بود چه می‌کرد. سؤال دشواری بود اما به گمانم پاسخ همانی است که فریدون مجلسی هم به آن اشاره کرد. هم ایران و هم اسرائیل ضربه زدند و ضربه خوردند. ایران دستاورد مهمی کسب کرد و آن پایان دادن به افسانه نفوذناپذیری اسرائیل بود. اگرچه اسرائیل جنگ را با ترور نظامیان و دانشمندان شروع کرد اما انتظار پدافند ایران و موشک‌های دقیق ایرانی را نداشت. ایران هم جان‌های شریف مردمانش را از دست داد و خانه‌های زیادی ویران شدند. اما حالا نوبت صلح است. زیرا دریغ است ایران که ویران شود. به گمانم اگر شما بودید پیشنهاد می‌دادید نهادی بین‌المللی بین دو کشور صلح برقرار کند. طرفین تضمین امنیتی بدهند که آتش جنگ را شعله‌ور نخواهند ساخت و موضوع فلسطین از دوش ایران برداشته شود و به جهان اسلام و جهان عرب محول شود. تا اینکه دنیا ببیند چه پیش خواهد آمد. دنیا حقوق هسته‌ای متعارف ایران را به رسمیت بشناسد که غنی‌سازی هم جزو آن است، فارغ از اینکه آیا غنی‌سازی بهینه‌ترین راه برای ایران برای تأمین سوخت است یا نه. حق را به هیچ بهانه‌ای نمی‌توان از صاحب حق سلب کرد. و اگر خردمندی جایگزین جنگ‌افروزی برخی شود، حتی می‌توان از دانش هسته‌ای ایران برای بهبود جهان کمک گرفت. 

ایران را دوست بداریم

پروفسور ایوری عزیزم، دوست دارم پایان‌بخش این نامه که از سر دل‌تنگی برایتان نوشته‌ام درباره ایران باشد. درباره کشوری که شما در کودکی و نوجوانی به همراه خانواده‌تان چند سالی را زندگی کردید و حاصل آن کتاب دل‌نشینی شد که در آن مهر شما به این سرزمین کهن و تمدنی موج می‌زند. بخش زیادی از گفت‌وگوهای من با شما درباره ایران بود و ما ایرانی‌ها چه سعادتمند بودیم که در کپنهاگ بزرگ‌مردی چون شما را داشتیم که ایران را با جان‌ودل دوست داشت. خوب به خاطرم مانده که در آن نامه بلندی که برایم نوشتید چند بار تأکید کردید خشتی از بنای توسعه ایران باشم. تأکید کردید همواره در اندیشه نوسازی ایران باشم و روزی که این افتخار را داشتم تا با شما در نوشتن کتابی مشارکت کنم، به من گفتید: نخستین گام در ساختن و نوسازی و توسعه هر کشوری مهر ورزیدن به آن است و شناخت دیروز و امروز آن، تا اینکه بتوان فردای بهتری برایش رقم زد. حال می‌خواهم نامه‌ام را با این جمله به پایان ببرم که بر همان عهدی که با شما و با ایران بسته‌ام، پایبندم و بگذارید شما را در آسمان‌ها با این خبر خوش دل‌شاد کنم که در این عهد و اندیشه تنها نیستم. دوستانی دارم بس دانا و توانا که دست در دست هم اندیشه بالندگی و شکوفایی ایران را در سر داریم. از شما آموختیم که صلح سازندگی به همراه دارد و دانش همراه با اخلاق و شرافت سعادتمندی برای مردمان ایران و جهان.

کلید واژه ها: جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران ایران و ترامپ حمله امریکا به ایران ایران و امریکا و اسرائیل حسن فتاحی پروفسور ایوری ایران جمهوری اسلامی ایران قدرت ایران ایران کهن فرهنگ ایران فرهنگ ایرانی تمدن تمدن ایران تمدن ایرانی دانمارک اسکیلز ایوری


( ۱ )

نظر شما :