در سایه عطش فراگیر برای پیوستن به مذاکرات ۱+۵

وقت تغییر در شکل و چارچوب مذاکرات دیپلماتیک با غرب فرا رسیده است

۱۲ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۰ کد : ۱۹۹۹۵۹۰ آمریکا خاورمیانه انتخاب سردبیر
علی سلیمانی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: اگر از حاشیه به متن توجه کنیم؛ تمامی کشورها دریافته اند که دولتمردان امریکایی از قدرت تحلیل واقعیات برخوردار نیستند و به عنوان "قدرت سخت" می توانند در اختیار لابی های متعدد قرار گیرند. 
وقت تغییر در شکل و چارچوب مذاکرات دیپلماتیک با غرب فرا رسیده است

نویسنده: علی سلیمانی

دیپلماسی ایرانی: با آمدن مستاجر جدید در کاخ سفید، از کشورهای امارات تا کانادا خواهان پیوستن به دولت "جو بایدن" برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران هستند. علت را باید در علاقه یکایک درخواست کنندگان جستجو کرد. 

مهمترین آنها سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان هستند که ظاهرا، گوی سبقت در "بی منطقی در سیاست بین الملل" را از امریکا ربوده اند. 

اگر از حاشیه به متن توجه کنیم؛ تمامی کشورها دریافته اند که دولتمردان امریکایی از قدرت تحلیل واقعیات برخوردار نیستند و به عنوان "قدرت سخت" می توانند در اختیار لابی های متعدد قرار گیرند. 

در تایید نظریه فوق، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری قبلی امریکا بر اقدام تروریستی توسط شهروندان عربستان در حمله به نیویورک واقف بود اما درصدد ادامه ایفای همان نقش "قدرت سخت" امریکا برای کاسبی، اجیر قبیله حاکم در عربستان شد. 

اسناد زیادی وجود دارد که نقش "قدرت سخت" یا "بزن بهادر قلدر" را اول بار وینستون چرچیل انگلیسی برای امریکا ترسیم و به تدریج تثبیت کرد و اسرائیل دومین کشوری بود که در پیروی از سلطه انگلیس بر کاخ سفید، سلطه بر کنگره را اجرایی کرد و هر دو یعنی انگلیس و رژیم اشغالگر موفق بودند. 

به یکی از شگردهای چرچیل مختصر اشاره می کنم. چرچیل انگلیسی با امریکا که مستعمره خودش بود و جنگیده بودند، متحد شد و آلمان را شکست داد. اوایل جنگ جهانی دوم، چرچیل 4 هفته در کاخ سفید تحصن کرد تا رئیس جمهوری امریکا و کنگره را برای ورود به جنگ "اغفال" کند و کرد. سپس چرچیل، مخفیانه به دیدار ژوزف استالین به مسکو رفت و اروپای شرقی را بین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس تقسیم کرد. استالین طبق دعوت چرچیل، پیشروی به طرف اروپای شرقی را آغاز کرد، منتها چرچیل فریاد برآورد که توسعه طلبی کمونیست به طرف غرب شروع شد و برای تحمیل دفاع اروپا، بر دوش امریکا به بهانه مقابله با کمونیسم شوروی، دولتمردان امریکا را "مجددا اغفال" کرد و پیمان نظامی "ناتو" را با سه هدف متعهد کردن امریکا به دفاع از اروپا، اشغال و کنترل آلمان و دور نگاه داشتن شوروی از اروپای غربی تشکیل داد. چرچیل همچنین در کشور تونس به اتفاق امریکا، جبهه جنگ الجزایر را باز کرد تا توجه ژنرال شارل دوگل فرانسه را که در فکر استقلال اروپا بود از اروپا متوجه شمال افریقا کند. با امریکا و چین، شوروی را از پا درآورد. 

هنری کسینجر در کتاب "خاطرات روزهای کاخ سفید" می نویسد؛ "با انگلیس بیشتر از زیر مجموعه خودم در وزارت امور خارجه امریکا مشورت می کردم و در تماس مستمر روزانه بودیم." و اکنون، همین انگلیس، با اینکه از اتحادیه اروپایی خارج شده است، با فرانسه و آلمان توافق کردند که در مذاکرات برای مهار جمهوری اسلامی ایران مشترکا اقدام کنند. اگر نقش امریکا به عنوان "قدرت سخت" را پذیرا باشیم و می دانیم همواره و در مقاطع متعدد، توسط لابی ها و کشورها مورد اغفال واقع می شود، به نظر می رسد به دو دلیل "ایمانویل مکرون"، رئیس جمهوری فرانسه برای طراحی در مذاکرات آتی دولت جدید امریکا با جمهوری اسلامی ایران فعال شده است. با خروج انگلیس از اتحادیه، اتحادیه اروپا نیازمند تجدید قوا برای زنده نگه داشتن ماهیت وجودی اتحادیه اروپایی در سیاست بین الملل است. اتحادیه ای که انگلیس حاضر به پذیرش نماینده آن به عنوان "سفیر" نیست و قبلا نیز دونالد ترامپ از پذیرش نماینده اتحادیه اروپایی در واشنگتن به عنوان "سفیر" خودداری کرده بود. دوم، انگلیس با سابقه خبیثی که در افکار عمومی دارد، سکان رهبری اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران را به فرانسه و آلمان سپرده اما در پشت نقاب اروپا و امریکا، در خصوص سیاست غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، نقش محوری دارد. 

اینکه گفته می شود جمهوری اسلامی ایران برای رهایی و ایجاد شوک دیپلماتیک، مستقیما با امریکا مذاکره کند، با توجه به دلایل فوق، منطقی است. 

"تونی بلر"، نخست وزیر اسبق انگلیس در مقدمه خاطرات سیاسی در خصوص امریکایی ها می نویسد به سیاستمداران امریکا باید گفت: "چه بکنند و چه نکنند." 

البته جان سیمسون، خبرنگار "بی بی سی" هم متقابلا در کتابی که در مورد خصوصیات ایرانی ها تدوین کرده به این "عادت" که ایرانی ها همیشه ترجیح می دهند از طریق لابی اقدام کنند حتی اگر بدانند مستقیم هم قابل حل است، اشاره می کند و مثالی می زند که ایرانی ها ترجیح می دهند در کار بانکی یا اداری، از طریق آبدارچی کارشان را انجام دهند تا اینکه مستقیم مراجعه کنند. 

به نظر می رسد وقت آن رسیده در چارچوب و شکل ترتیب مذاکرات با غرب تجدید نظر شود. چالش جمهوری اسلامی ایران فقط با سه کشور امریکا، انگلیس و فرانسه است. هر کدام از این سه کشور اگر، سوالی و یا درخواست توضیحی دارند، به صورت انفرادی برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران اعلام آمادگی کنند تا پاسخ منطقی و مناسب جمهوری اسلامی ایران را دریافت کنند. ایجاد اتحاد بین دیگران برای مذاکره دیگر مناسب حال و روز سیاست پساکرونا نیست و باید از اجتماعات و دورهمی بیش از حد خودداری کرد.

کلید واژه ها: ایران و امریکا پرونده هسته ای ایران ایران و اروپا ایران و اعراب ایران و 1+5 مذاکرات ایران با 1+5 مذاکرات ایران و امریکا


( ۲۱ )

نظر شما :

مجید آقا ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۶:۳۰
و این الان مشکلات را حل کرد؟ به به همه چیز حل شد برویم گود بای پارتی واقعا که ....
ناشناس ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ | ۰۴:۳۰
تحلیلی عاقلانه و در خور توجه.
غلامرضا ۰۷ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۷:۲۵
من یک سوال دارم، ماهیت غربیان روشن است، چرا یک مملکت در باره داشته هایش و نقاط قوت خود، مذاکره کند، آنهم با دشمنان معلوم الحال، چرا ما نباید با این کشورها درباره هسته اسراییل مذاکره نکنیم، چرا در باره تکه های جدا شده از ایران مذاکره، چرا راجع به رفتن امریکا از منطقه مذاکره نکنیم، بایستی مذاکره های ما در خصوص تواناییها و داشته های آنان باشد، و.....