مساله امپریالیسم امریکاست

رد پای چپ در تبعیض مواجهه با فجایع بین الملل

۰۶ آذر ۱۴۰۲ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۲۳۲۹۶ خاورمیانه انتخاب سردبیر
مرتضی مردیها در یادداشتی می نویسد: بغرنجی مشکل اسرائیل و فلسطین ناشی از تعدد عوامل دخیل در این خصومت و همپوشانی آنهاست. یک پایۀ آن همان دشمنی میان دو قوم سامی، عرب و یهود، است که از دیرباز وجود داشته؛ پایه دوم آن انکار متقابل ادیان و پیشروان و پیروان آنهاست که هر کدام دیگری را باطل پنداشته و در صورت امکان در پی امحای آن برمی‌آید؛ سوم آشتی‌ناپذیری لایه‌های افراطی دو طرف سیاسی نزاع در دهه‌های اخیر بوده است. پایه‌ چهارمی ولی هم هست، و آن حمایت امریکا از اسرائیل است که بر پیچیدگی انگیزه‌های مداخله‌گران افزوده است.
رد پای چپ در تبعیض مواجهه با فجایع بین الملل

نویسنده: مرتضی مردیها، استاد فلسفه و علوم سیاسی

دیپلماسی ایرانی: نه وظیفه خود می‌دانم که هر اتفاقی می‌افتد نظری راجع به آن ابراز کنم و نه در مورد روابط بین‌الملل، از جمله موضوع اسرائیل و فلسطین، اطلاع کافی و داعیۀ تحلیل دارم. با‌این‌حال، یک نکته در این ماجرا هست که به‌گمانم از دیدگاه کلی من قابل‌تأمل است.

همان‌طور که همه‌ می‌دانند این منطقه جایی است که هر سه دین بزرگ «توحیدی» از قرن‌ها و بلکه هزاره‌ها بر سر آن دعوا داشته‌اند. بارها میان آنها دست به دست یا تقسیم شده، و نظر به ماهیت آیینی این دعوا، گوش کسی خیلی بدهکار منطق آیینی ادعا‌ها نبوده است. ماجرا از زمان تشکیل دولت یهود شمایل دیگری به خود گرفت. گروه‌های یهودی با همکاری دولت انگلستان، که در آن زمان بخش‌هایی از ممالک عربی را در اشغال و اختیار داشت، موفق به پایه‌گذاری دولت اسرائیل شدند. دولت انگلستان با برخی زیاده‌روی‌های این پدیدۀ جدید موافق نبود و این حتی کار را به درگیری نظامی میان متحدان دیروز کشاند و سرانجام با بیرون رفتن انگلستان از این ماجرا تمام شد.

جنگ میان اسرائیل و اعراب آغاز شد و به دلایلی به پیروزی اسرائیل منتهی شد. پس از ایجاد و برقراری دولت یهود، به دلایلی از جمله قدرتمندی یهودیان امریکا، دولت ایالات متحده در مقام حامی و کمک‌کننده اسرائیل ظاهر شد. در ادامه، دولت امریکا هم با برخی زیاده‌خواهی‌های اسرائیل مخالفت کرد، و حتی کوشید دولتی فلسطینی درست شود و صلحی میان آنها برقرار شود؛ کاری که با مخالفت و مقاومت اسرائیلی‌ها، به‌ویژه افراطی‌های آنان، و نیز البته همتایان فلسطینی آنها، ناکام ماند. حالا شما حساب کنید در دنیایی که گفته و گاهی نیز پذیرفته می‌شود که جنگ عراق علیه ایران را امریکا به‌راه انداخته، یعنی چیزی که هیچ نشانه‌ای بر آن وجود نداشته، در مورد اسرائیل که امریکا در مواردی از آن حمایت کرده، گفتن و پذیرفتن این آسان‌ است که امریکا عامل نابودی فلسطینیان بوده است.

تا این‌جای ماجرا، اتفاقی بسیار متفاوت رخ نداده بود. انگار روس‌ها که بخش‌های بزرگی از سرزمین ایران را اشغال و به‌زور به خاک خود منضم کردند یا ‌عثمانی‌ها که حتی قسمت‌هایی از ایتالیا را به ممالک محروسه امپراتوری خود الحاق کردند، یا ژاپن که در چین و فیلیپین کارهایی کرد که نام جنایت جنگی برای آن کم است. در این‌صورت چه شد که آنها به این زودی فراموش شد، ولی برخی مداخله‌های غیرمستقیم امریکا در حمایت از اسرائیل، آن هم پس از وجود و بقا، این‌همه‌ ماجرا آفرید؟ پاسخ به تصور من روشن است: اینجا قضیه، قضیه امپریالیسم است. ژاپن و روسیه و عثمانی امپریالیسم نبودند، امریکا بود. من قضاوتی راجع به درست و غلط رفتار اسرائیل و امریکا در فلسطین ندارم، سخنم این است که این‌ میزان از حساسیت از کجا آمده است؟

بغرنجی مشکل اسرائیل و فلسطین ناشی از تعدد عوامل دخیل در این خصومت و همپوشانی آنهاست. یک پایۀ آن همان دشمنی میان دو قوم سامی، عرب و یهود، است که از دیرباز وجود داشته؛ پایه دوم آن انکار متقابل ادیان و پیشروان و پیروان آنهاست که هر کدام دیگری را باطل پنداشته و در صورت امکان در پی امحای آن برمی‌آید؛ سوم آشتی‌ناپذیری لایه‌های افراطی دو طرف سیاسی نزاع در دهه‌های اخیر بوده است. پایه‌ چهارمی ولی هم هست، و آن حمایت امریکا از اسرائیل است که بر پیچیدگی انگیزه‌های مداخله‌گران افزوده است.

به گمان من، از نگاه بسیاری، ماجرای اسرائیل و فلسطین، به‌خودی‌خود، اهمیتی در این حد نداشته که همواره بخشی تقریباً ثابت از اخبار جهان را به خود اختصاص دهد. حساسیت آن به این برمی‌گردد که، از چشم روشنفکری چپگرای بین‌الملل و انبوه رسانه‌هایش، نمونه‌ای گویا از رفتار امپریالیستی امریکا محسوب می‌شده است. در مورد موضعگیری آن دسته‌ای که‌ ما خوب آنها را می‌شناسیم، علی‌القاعده باید انگیزه‌های آیینی قوی‌تر باشد، ولی نیست، چون هر اشاره‌ای به اسرائیل در اخبار و تحلیلشان به چند تأکید، از پس و پیش و پهلو، به امریکا محصور است. آیا این هم‌نشان دیگری از آن نیست که در چپ آیینی، سهم چپ قوی‌تر از آیین است؟

دقت کنیم که سیاست خارجی امریکا، چه در مورد اسرائیل چه در موارد دیگر، کم خطا و خلاف نداشته است. بحث بر سر بری کردن ذمه آن نیست، ذمه‌ای که ممکن است کشورهای دیگری هم در آن شریک باشند. سخن بر سر اردوی تبلیغاتی است که در ارتباط با مسألۀ اسرائیل و فلسطین، دهه‌هاست که رسانه‌ها را از خود انبارده و در آن نمونه‌ای برای نظریۀ امپریالیسم ساخته است.

گفته شده که رهبر عملیات ۱۱ سپتامبر زمانی که با رهبر القاعده از منطقه‌ای که اسرائیل بمباران کرده بود دیدن می‌کردند یکی به دیگری گفته بود: امریکایی‌ها باید طعم فروریختن ساختمان و خراب شدن سقف بر سر را بچشند. سوال من این است که چرا امریکایی‌ها؟ چرا اسرائیل نه. مگر بمباران فلسطین از سوی هواپیمای اسرائیلی و خلبان اسرائیلی و در مواردی علی‌رغم مخالفت امریکا صورت نگرفته؟ درست که امریکا حامی اسرائیل بوده، ولی اولاً از کی گناه حامی، حامی محدود و منتقد، بیش از گناه مرتکب بوده است؟ و دوم رادیکالیسم یهودی داخل اسرائیل (که گاهی احزاب میانه‌رو هم برای کسب رأی یا ائتلاف انتخاباتی به آن نزدیک می‌شوند) مورد تأیید امریکا نبوده است.

در این صورت، اگر ۱۱ سپتامبر نه علیه اسرائیل که علیه امریکا صورت گرفت معنا و مفهومش این است که بیش از سه عامل نخست، عامل چهارم نقش داشته است. نظریۀ کمونیستی امپریالیسم در میانه است. نکته جالب توجه اینکه، مهم‌ترین هدف در ۱۱ سپتامبر، که فرمانده و طراح عملیات هم در هواپیمایی که به‌سوی آن می‌رفت بود، برج‌های تجارت جهانی بود، نه حتی کاخ سفید یا لاس‌وگاس. برج‌های تجارت جهانی که، از منظر مارکسیست‌ها، نماد اقتصاد سرمایه‌داری و زیربنای آن است.

درگیری اسرائیل و فلسطین حتی کسری از فاجعه‌گونگی اتفاقات دیگری را که در این دهه‌ها رخ داد، نداشته است؛ همچون جنگ قومی و نسل‌کشی در روندا، با آمار نزدیک به یک میلیون قتل مرد و زن و کودک و نیم میلیون تجاوز در عرض یک سال (۱۹۹۴). در حالی‌که سنگ‌پرانی بچه‌های فلسطینی به طرف سربازان اسرائیلی و تیرهوایی انداختن آنها هم حتی، تقریباً روزانه، جایی در اخبار جهانی دارد. این تبعیض را چه کسی پاسخ می‌دهد؟ اصلاً برای چه کسی مهم است؟ به گمان من، علاوه بر مواردی که در پیچیدگی و چندوجهی بودن این نزاع بر همگان معلوم است، و کشمکش نیروهای دخیل در آن را بغرنج می‌کند، عامل عمده نقش امریکاست، به تَبَعِ امپریالیسم ستیزی چپ جهانی، و پیروان آگاه و ناآگاه آن، در ابعاد آن اغراق شده و آوردگاهی نه فقط برای عرب/یهودی و اسلام/یهودیت و فلسطین/اسرائیل، بلکه مهم‌تر از اینها آبی گل‌آلود برای ماهیگیری چپ بین‌الملل و محکوم کردن امریکا شده است.

کلید واژه ها: اسرائیل فلسطین امریکا و اسرائیل امریکا مرتضی مردیها امپریالیسم روسیه چپ


( ۳ )

نظر شما :