وقتی ارزیابیها بر سر حمله به تاسیسات هستهای رنگ واقعیت به خود میگیرند
اسرائیل معلق میان مدلهای لیبی، لبنان و تمایلات امریکا برسر ایران

دیپلماسی ایرانی: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، پس از عملیات نظامی ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران (۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵)، اعلام کردند که در نابودی کامل برنامه هستهای ایران موفق بودهاند. این عملیات با حملات هوایی آمریکا به سه سایت هستهای ایران (فردو، نطنز و اصفهان) همراه بود. اسرائیل این جنگ را به عنوان یک موفقیت استراتژیک ستود و ادعا کرد که به اهداف خود رسیده و تهدید هستهای ایران را از بین برده است. با این حال، با فروکش کردن گرد و غبار، بحثهایی در اسرائیل بر سر صحت و اعتبار ادعای اسرائیل و آمریکا مبنی بر نابودی برنامه هستهای ایران مطرح شده است.
ارزیابیهای اسرائیل از سرنوشت پروژه هستهای ایران
تحلیلگران اسرائیلی ضمن اذعان به دستاوردهای قابل توجه عملیات نظامی، در مورد نابودی کامل برنامه هستهای ایران ابراز تردید کردهاند. سوالات کلیدی مطرح شده است: آیا این حملات واقعاً برنامه هستهای ایران را از بین برد؟ آیا قابلیتهای هستهای ایران سالها – یا فقط چند ماه – به عقب رانده شده است؟ چه اتفاقی برای مقادیر اورانیوم غنیشده در تأسیسات فردو افتاد؟ و آیا ایران – پس از ترور دانشمندان هستهای در طول جنگ – دانش کافی برای بازسازی برنامه هستهای نظامی خود را حفظ کرده است؟
نتانیاهو بارها اعلام کرده که اسرائیل به دو هدف اصلی خود در جنگ دست یافته است: از بین بردن تهدید هستهای ایران و از بین بردن بیشتر قابلیتهای موشکی ایران. با این حال، او بر تعهد مداوم اسرائیل به جلوگیری از تهدید هستهای ایران در آینده، چه از طریق توافق و چه با زور، تأکید کرد. او قول داد که اگر توافقی با تهران حاصل نشود، اسرائیل به تلاش برای جلوگیری از توسعه برنامه هستهای آن ادامه خواهد داد.
آویگدور لیبرمن، عضو کنست و وزیر دفاع سابق، اعتقاد دارد که جنگ بعدی با ایران فقط مسئله زمان است و میتواند ظرف سه سال آینده رخ دهد. او ادعا میکند که برنامه هستهای ایران به طور کامل نابود نشده است و میتواند بازسازی شود و هشدار میدهد که جمهوری اسلامی ایران همچنان در آرزوی انتقام از اسرائیل پابرجا خواهد ماند.
در همین زمینه، موسسه مطالعات امنیت ملی (INSS) در مقالهای منتشر شده خاطرنشان کرد که نبرد علیه ایران هنوز به پایان نرسیده است. در حالی که حملات اسرائیل و آمریکا موقتاً برنامه هستهای ایران را مختل کرد، اما تهدید گستردهتر را از بین نبرد. مقاله INSS ادعا میکند که از بین بردن استراتژیک تهدید ایران مستلزم سرنگونی یا فروپاشی نظام حاکم بر ایران است. این مقاله نشان میدهد که اگر توافقی برای اعمال نظارت دقیق بینالمللی بر برنامه هستهای ایران و جلوگیری از تبدیل شدن آن به یک کشور در آستانه هستهای حاصل نشود، اسرائیل باید مستقلاً – از طریق عملیات اطلاعاتی مخفی یا مداخله نظامی – برای جلوگیری از احیای برنامه هستهای آن اقدام کند.
رونن برگمن، کارشناس امنیتی و نظامی اسرائیل، خاطرنشان میکند که اطلاعات اسرائیل و آمریکا نسبت به اعلامیههای عمومی ترامپ و نتانیاهو در مورد نابودی برنامه هستهای ایران – بهویژه تأسیسات فردو – محتاطتر هستند. سازمانهای اطلاعاتی آنها، انتقال مواد از این تأسیسات را قبل از هدف قرار دادن آن رصد کردهاند، اما هنوز مشخص نیست که آیا این مواد شامل مقادیری از اورانیوم غنیشده ۶۰٪ بوده است یا خیر. علاوه بر این، هیچ تأیید قطعی مبنی بر از بین رفتن کامل ظرفیت عملیاتی این تأسیسات توسط حمله آمریکا وجود ندارد.
آموس یادلین، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل، این هشدار را تکرار میکند. او استدلال میکند که یک برنامه ۳۰ ساله را نمیتوان به طور کامل در یک حمله نابود کرد. با این حال، او همچنین با اشاره به حمله اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به رآکتور تموز/اوسیراک عراق که با موفقیت جاهطلبیهای هستهای بغداد را متوقف کرد، اظهار میکند که آسیب قابل توجه میتواند به فروپاشی نهایی این برنامه منجر شود.
تامیر هیمن، رئیس INSS و رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل، خاطرنشان میکند که این جنگ دستاوردهای قابل توجهی داشته است. این موارد شامل از بین بردن تمام مراکز حیاتی تخصص هستهای از طریق ترور دانشمندان، تخریب کارخانههای سازنده و آسیب جدی به تأسیسات غنیسازی اورانیوم، به ویژه در فردو و نطنز، و همچنین تأسیسات فرآوری اورانیوم در اصفهان میشود. هایمن معتقد است که این موانع، توانایی ایران برای رسیدن به آستانه هستهای را ماهها به تأخیر میاندازد و موانع جدی برای بازگرداندن وضعیت قبل از جنگ ایجاد میکند. او استدلال میکند که برای غنیسازی اورانیوم تا ۶۰٪ بدون کمک خارجی، تهران به ساخت یک رآکتور هستهای جدید نیاز دارد. با این حال، تحلیل هایمن به این احتمال که ایران مقداری اورانیوم غنیشده ۶۰٪ را حفظ کرده باشد، همانطور که قبلاً اشاره شد، نمیپردازد.
در مجموع، اکثر ارزیابیهای اسرائیلی موافقند که حملات ایالات متحده و اسرائیل آسیب عمیقی به برنامه هستهای ایران وارد کرده است – تخصص، سرمایه انسانی و ظرفیت عملیاتی آن را مختل کرده است. با این حال، آنها آن را به طور کامل نابود نکردند. آینده جاهطلبیهای هستهای ایران به دو عامل کلیدی بستگی دارد: عزم ایران برای بازسازی آن و هوشیاری مداوم اسرائیل از طریق اطلاعات و بازدارندگی استراتژیک.
گزینههای اسرائیل در قبال برنامه هستهای ایران پس از جنگ
پس از درگیری اخیر، سیاستگذاران اسرائیلی به طور گسترده معتقدند که تهران در صورت تمایل، توانایی بازسازی برنامه هستهای خود را حفظ کرده است. در پاسخ، اسرائیل سه گزینه استراتژیک برای جلوگیری از بازسازی قابلیتهای هستهای تهران دارد:
۱. «مدل لبنانی»
این گزینه مستلزم آن است که اسرائیل هرگونه تلاش ایران برای بازسازی برنامه هستهای خود را از طریق حملاتی برای مختل کردن چنین تلاشهایی هدف قرار دهد. این استراتژی که از تلاشهای مداوم اسرائیل برای جلوگیری از بازسازی زیرساختهای نظامی حزبالله در لبنان – بهویژه در جنوب رودخانه لیتانی – الگوبرداری شده، بر حملات مداوم و هدفمند علیه هرگونه زیرساخت نظامی جدید و فرماندهان کلیدی متکی است.
در چارچوب ایران، «مدل لبنانی» فراتر از «جنگ سایه» تلآویو علیه تهران در سالهای اخیر خواهد بود. این عملیات نظامی محدود پنهان و آشکار با هدف تضعیف هرگونه تلاش ایران برای بازسازی قابلیتهای هستهای خود را شامل خواهد شد. برای جلوگیری از رویارویی نظامی مستقیم، اسرائیل احتمالاً به حملات هدفمند متکی خواهد بود و انتظار دارد تهران به صورت نمادین برای حفظ غرور ملی خود پاسخ دهد. اسرائیل آماده است تا زمانی که حملات ایران بتواند از پیشرفت هستهای ایران مانع شود، هرگونه واکنش ایران را تحمل کند. چنین گزینهای از حمایت رئیس جمهور ترامپ برخوردار است که بارها اعلام کرده است که ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد.
۲. «مدل لیبی»
این گزینه شامل برچیدن برنامه هستهای ایران از طریق یک توافق مذاکره شده بین واشنگتن و تهران است. ایران از حق غنیسازی اورانیوم خود صرف نظر میکند و با نظارت دقیق بینالمللی بر فعالیتهای هستهای خود موافقت میکند. در اسرائیل، این رویکرد به عنوان «مدل لیبی» شناخته میشود که از توافق سال ۲۰۰۳ ایالات متحده و لیبی که به برچیدن برنامه هستهای لیبی در زمان معمر قذافی، رئیس جمهور سابق لیبی، منجر شد، گرفته شده است.
با این حال، تحلیلگران اسرائیلی معتقدند که این گزینه اکنون به دلیل تعهد ایدئولوژیک قوی ایران به برنامه هستهای خود، کمتر قابل اجراست. ایران بر حق خود برای غنیسازی اورانیوم در خاک خود اصرار بیشتری کرده است، که به طور بالقوه میتواند منجر به توسعه سلاح هستهای در پاسخ به تهدیدات وجودی درک شده شود.
حامیان این گزینه استدلال میکنند که حتی یک توافق غنیسازی محدود، که توسط یک سیستم نظارتی بینالمللی قوی بر فعالیتهای هستهای ایران پشتیبانی شود، بر عدم توافق ارجحیت دارد. آنها هشدار میدهند که عدم دستیابی به توافق میتواند ایران را به سمت دنبال کردن یک برنامه مخفی سلاحهای هستهای سوق دهد، به ویژه پس از تجربه آسیبپذیریهایی که در جریان درگیری اخیر آشکار شد. تصمیم ایران برای تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان یک اقدام استراتژیک برای تقویت موضع مذاکرهای آن در مذاکرات آینده با ایالات متحده تلقی میشود.
۳. «مدل سوریه»
در این سناریو، اسرائیل باید تغییر رژیم در ایران را به عنوان یک راه حل بلندمدت برای تهدید هستهای دنبال کند. طرفداران این طرح با مقایسه نقش اسرائیل در تضعیف رژیم اسد در سوریه، استدلال میکنند که جاهطلبیهای هستهای ایران بدون تغییر رژیم نمیتواند به طور کامل برچیده شود. در حالی که میتوان تأسیسات را نابود کرد، دانش هستهای ایران – از آنجایی که این کشور تعداد زیادی دانشمند هستهای باتجربه دارد – تضمین میکند که دانش و تخصص دست نخورده باقی بماند.
با گذشت زمان، جمهوری اسلامی ایران در دستیابی به سلاحهای هستهای مصممتر میشود و آنها را به عنوان عامل بازدارندهای در برابر تجاوز ایالات متحده و اسرائیل، مشابه استراتژی کره شمالی، میبیند. با این حال، ارزیابیهای اسرائیل هشدار میدهد که این مدل غیرواقعی است. برخلاف سوریه، رژیم ایران متحدتر و مقاومتر است. چشمانداز یک اپوزیسیون سازمانیافته که به سرنگونی رژیم قادر باشد، به عنوان یک آرزوی محال تلقی میشود و تغییر رژیم را به یک راه حل بعید در کوتاه مدت تبدیل میکند.
موضع آمریکا
ایالات متحده همچنان از گفتوگو و دستیابی به توافق دیپلماتیک با ایران حمایت میکند. در جریان سفر نتانیاهو به کاخ سفید در ۸ ژوئیه، رئیس جمهور ترامپ تأکید کرد که حملات ایالات متحده عملاً برنامه هستهای ایران را برچیده است. او ابراز تمایل کرد که توافقی را بررسی کند که از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای در آینده مانع شود. علاوه بر این، او خاطرنشان کرد که ایران علاقه خود را به گفتوگو با ایالات متحده نشان داده است. استیو ویتکوف، فرستاده ویژه ایالات متحده در خاورمیانه، تأیید کرد که مذاکرات بین ایالات متحده و ایران قرار است به زودی از سر گرفته شود.
در حالی که ایالات متحده به سمت مذاکره برای یک توافق هستهای با ایران در آینده نزدیک متمایل است، اسرائیل احتمالاً این توافق را به عنوان یک اقدام موقت در نظر میگیرد – اقدامی که به آن اجازه میدهد اقدامات تهران را زیر نظر داشته باشد و در صورت تصمیم ایران برای دنبال کردن برنامه هستهای، اقدامات امنیتی و نظامی را آماده کند. اساساً، اگر ایالات متحده موافقت کند که اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران را به عنوان بخشی از چارچوب مذاکره محدود کند، اسرائیل ممکن است مجبور شود استراتژی "مدل لبنانی" حملات هدفمند خود را به حالت تعلیق درآورد.
نتیجهگیری
اگرچه اسرائیل در جریان درگیری اخیر با ایران به دستاوردهای نظامی قابل توجهی دست یافت، اما در مورد تأثیر بلندمدت آن بر جاهطلبیهای هستهای ایران، تردیدهای فزایندهای وجود دارد. بسیاری از ارزیابیها نشان میدهد که این حملات ممکن است پیشرفت ایران را تنها چند ماه و نه چند سال به تأخیر انداخته باشد.
اگر تلاشهای دیپلماتیک تحت «مدل لیبی» نتواند به توافق هستهای مطابق با الزامات امنیتی اسرائیل منجر شود، اسرائیل ممکن است به «مدل لبنان» – یک استراتژی بازدارندگی نظامی پایدار – بازگردد. این امر مستلزم تحمیل یک توافق هستهای توسط ایالات متحده به ایران است که با منافع اسرائیل همسو باشد. تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، با پیروی از مدل سوریه، به دلیل اختلافات بین دو کشور، نتایج نامشخصی دارد. شرایطی که به سقوط رژیم اسد در سوریه منجر شد، در مورد ایران صدق نمیکند و این امر تردیدهایی را در مورد توانایی اسرائیل برای سرنگونی دولت ایران ایجاد میکند. برخی از تحلیلگران پیشبینی میکنند که جمهوری اسلامی ایران به جای تضعیف شدن، ممکن است از این درگیری ریشهدارتر بیرون بیاید، و از جنگ به عنوان نقطه عطفی برای تحکیم قدرت و تقویت موضع استراتژیک استفاده کند.
منبع: مرکز الامارات للسیاسات / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :