با توجه به ادلههای حقوقی و سیاسی
چرا با رفتن ایران به ذیل فصل هفت، جنگ نمیشود؟

نویسنده: احمد ذوالفقاری، کارشناس روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: در فضای سیاسی و رسانهای ایران، اصطلاح «فصل هفتم منشور سازمان ملل» معمولاً مساوی با جنگ مطرح میشود. در واقع فضاسازیهای انجام شده باعث شده تا مردم اینطور فکر کنند که اگر کشوری ذیل فصل هفتم قرار گیرد، به طور خودکار جنگ و حمله نظامی علیه آن آغاز میشود. اما واقعیت حقوق بینالملل و رویه عملی شورای امنیت نشان میدهد که این تصور دقیق نیست و قرار گرفتن یک کشور ذیل فصل هفتم الزاماً به معنای آغاز فوری جنگ نیست. در واقع، فصل هفتم طیفی از اقدامات را پیشبینی کرده است، از تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک تا اقدامات نظامی که انتخاب هر کدام وابسته به مسائلی ازجمله عدم استفاده پنج عضو دائم از حق وتو دارد.
با توجه به نزدیک شدن اتمام فرصت استفاده از مکانیسم ماشه، سه کشور اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) تلاش دارند با فعالسازی مجدد این مکانیسم، مجددا قطعنامههای اعمال شده بر مبنای فصل هفتم سازمان ملل علیه ایران دردهه ۱۳۸۰ را احیا کنند. این موضوع سوالاتی را مبنی بر احتمال وقوع جنگ به واسطه فضاسازی رسانههای غیرایرانی در اذهان افکار عمومی به وجود آورده است که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
فصل هفتم منشور سازمان ملل چیست؟
فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد با عنوان «اقدام در مورد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوزکارانه» شناخته میشود. این فصل، شامل مواد ۳۹ تا ۵۱ چارچوبی برای واکنش شورای امنیت براساس منافع قدرتهای بزرگ به بحرانهای بینالمللی فراهم میکند. ماده ۳۹ به شورا اجازه میدهد وجود تهدید علیه صلح، نقض صلح یا عمل تجاوز را تعیین کند. ماده ۴۰ اقدامات موقتی مانند تحریمهای اولیه را پیشنهاد میدهد. ماده ۴۱ – که پایه بسیاری از تحریمهای بینالمللی است – بر اقدامات غیرنظامی تمرکز دارد که بر اساس آن «شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا به چه اقداماتی که متضمن به کارگیری نیروی مسلح نباشد، مبادرت ورزد و میتواند از اعضای سازمان ملل متحد بخواهد که به این قبیل اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راهآهن، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد».
اگر اقدامات ماده ۴۱ ناکافی باشد، ماده ۴۲ اجازه اقدامات نظامی را میدهد؛ طبق این ماده «در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند بهوسیله نیروی هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره سایر عملیاتهای نظامی اعضای ملل متحد باشد». (۱) این اقدامات نیازمند موافقت اعضای شورای امنیت، خصوصا عدم وتوی اعضای دائم این سازمان است. لذا با استناد به این مواد، برخی معتقد هستند که بازگشت ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، بروز جنگ را باعث خواهد شد. با این حال بررسیهای کارشناسی نشان از غیرواقعی بودن این ادعاها دارد.
چرا جنگ نمی شود؟
در صورت قرارگیری مجدد ایران ذیل فصل هفتم سازمان ملل متحد، احتمال وقوع جنگ به خاطر دستورهای این منشور به دلایل زیر پایین است. این دلایل عبارتند از:
منع حقوقی: بنابر توافقنامه برجام، در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه تحریمهای اعمال شده شورای امنیت سازمان ملل که بر مبنای قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۹۲۹ انجام شده بود، مجدد باز میگردد. هدف تحریمهای فوق صرفا مقابله با فعالیتهای نظامی و هستهای بوده و از این جهت تمامی این قطعنامهها مبتنی بر ماده ۴۱ فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، صادر شده بودند. برای جنگ افروزی این قطعنامهها باید مبتنی بر ماده ۴۲ باشد. همچنین درصورتی که بخواهند مطابق با ماده اخیر، فضای موجود علیه جمهوری اسلامی ایران را نظامیسازی و امنیتیسازی کنند، این موضوع به موافقت اعضای این شورا و عدم وتوی اعضای اصلی خصوصا چین و روسیه نیازمند است.
منع سیاسی: یکی دیگر از دلایل عدم قرارگیری ایران ذیل ماده ۴۲ فصل هفتم، تغییرات انجام شده در فضای نظم بینالملل نسبت به دهه ۱۳۸۰ به ویژه در روابط روسیه و چین با آمریکاست. در واقع در سایه تحولات سالهای اخیر نظام بینالملل – بهویژه جنگ روسیه و اوکراین و جنگ ایران و رژیم صهیونیستی که تهدیدهای حیاتی علیه منافع ملی آنها در مناطق غرب آسیا، قفقاز و آسیای میانه ایجاد کرده است – این دو کشور مخالف تضعیف ایران از طریق اقدام نظامی دستهجمعی هستند. از سوی دیگر چین و روسیه با آگاهی از همکاری صادقانه ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در چارچوب تعهدات برجامی، و با در نظر گرفتن رویکرد خصمانه کشورهای غربی استفاده از ماشه و برگرداندن قطعنامههای قبلی را نیز مشروع نمیدانند و با آن مخالف هستند. از این رو، احتمال تصویب قطعنامهای جدید علیه ایران بر اساس ماده ۴۲ فصل هفتم – که مجوز اقدام نظامی را صادر میکند – بسیار اندک است.
تجربه تاریخی: تاریخ نشان داده است که آمریکا در بیش از بیست جنگی که بعد از تاسیس سازمان ملل متحد در آن شرکت داشته، به جز عراق (۱۹۹۱)، لیبی و یوگسلاوی بدون برخورداری از پشتوانه فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد وارد جنگ شده است. در سال ۱۹۹۱ و پس از اشغال کویت توسط صدام، آمریکا با توجیه آزادسازی کویت پس از ایجاد اجماع علیه این کشور با هدف کنترل منابع نفتی خلیج فارس وارد جنگ شد. در مداخله لیبی (۲۰۱۱)، ایالات متحده تحت پوشش حفاظت از غیرنظامیان، هدف واقعی تغییر رژیم قذافی را دنبال کرد تا دسترسی به منابع نفتی را تضمین کند. در یوگسلاوی نیز آمریکا عمدتاً برای گسترش نفوذ ناتو به شرق اروپا وارد عمل شد. این الگو که ریشه در سیاست خارجی آمریکا برای حفظ منافع ملی و هژمونی جهانی دارد، اغلب با توجیهاتی مانند دفاع از دموکراسی یا مبارزه با تروریسم همراه بوده اما فاقد مجوز شورای امنیت برای استفاده از نیروی نظامی است. برای مثال، جنگ ویتنام (۱۹۵۵ – ۱۹۷۵) بدون هیچ قطعنامه فصل هفتمی آغاز و به میلیونها کشته منجر شد. همچنین، حمله به افغانستان (۲۰۰۱) (۲) و عراق (۲۰۰۳) بدون تصویب شورای امنیت تحت فصل هفتم انجام گرفت که این اقدامات را از منظر حقوق بینالملل غیرقانونی جلوه میدهد. این استثناها نشاندهنده استفاده ابزاری آمریکا از فصل هفتم شورای امنیت است، جایی که منافع قدرتهای بزرگ تعیینکننده هستند.
ریسکهای اقتصادی جهانی: در صورت تصویب قطعنامهای مبنی بر انجام اقدام نظامی بر اساس فصل هفتم، همانطور که در جریان جنگ تحمیلی دوم مشاهده شد، تسلط ایران بر تنگه هرمز – که مسیر عبور حدود ۲۰ درصد از نفت جهان است – میتواند ریسکهای قابلتوجهی برای بازارهای انرژی ایجاد کند. بسته شدن تنگه هرمز به کمبود شدید نفت منجر خواهد شد که جبران آن با منابع دیگر نفت چون نفت شل عملاً غیرممکن است. این وضعیت به زیان قدرتهای جهانی خواهد بود و پیامدهای اقتصادی گستردهای به دنبال خواهد داشت.
نتیجهگیری:
ترس از قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم، تا حد زیادی از برداشت ناقص از محتوای این فصل و فضاسازیهای اشتباه ناشی است. بدین منظور بازگشت ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، سبب ایجاد جنگ نخواهد نشد اما احتمالا باعث بازگشت تحریمهای سازمان ملل میشود. تحریمهایی که عملا به دلیل اعمال تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران، تاثیر چندانی بر اقتصاد کشور نخواهد گذاشت. از سوی دیگر حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران در عین برقرار بودن مذاکرات هستهای، نشان داد که آمریکا برای حمله به ایران نیازی به رعایت مشروعیت، حقوق و سازوکارهای بینالمللی و نیز جلب حمایت روسیه و چین ندارد. در این میان آنچه برای آمریکا در غرب آسیا اهمیت دارد، تامین منافع و سلطه رژیم صهیونیستی و خود است. لذا بیان این موضوع که بازگشت قطعنامههای گذشته علیه ایران موجب جنگ و ایجاد مشروعیت آن میشود، از احتمال اندکی برخوردار است.
منابع:
۱- نسخه فارسی منشور سازمان ملل متحد، ص8-10
۲- افغانستان چندماه پس از شروع جنگ، تحت ماده ۴۲ فصل هفتم قرار گرفت.
نظر شما :