هدف ترامپ انحراف افکار عمومی داخلی امریکاست
حمله به ایران و تسریع در فروپاشی سیستم کهنه بینالمللی

نویسنده: جنیس جیز
دیپلماسی ایرانی: برای دههها، ایران در تصور جهانی آمریکا، یک موجود ترسناک بوده است. مقامات آمریکایی ادعا میکنند که ایران منبع اصلی بیثباتی در خاورمیانه است و به آنها اجازه میدهد هرگونه مخالفت با سیاستهای ایالات متحده یا متحدان آن را به عنوان محصول دسیسههای ایران نادیده بگیرند. با این حال، حملات ایالات متحده و اسرائیل به ایران در ماه ژوئن، نشاندهنده تشدید چشمگیر جنگ سایه طولانی مدت ایالات متحده علیه ایران بود. اگرچه کاخ سفید اعلام کرد که «عملیات چکش نیمهشب» با موفقیت از یک بحران هستهای جهانی جلوگیری کرده، اما واقعیت این است که این بحران به اندازه ادعای دیرینه مبنی بر اینکه ایران عامل اصلی بینظمی در سراسر منطقه است، ساختگی بود. آمریکا، نه ایران، در اینجا دولت سرکش است.
حملات ژوئن صدها نفر را کشت که نیمی از آنها غیرنظامی بودند؛ باعث تلافیجویی علیه یک پایگاه آمریکایی و اسرائیل شد؛ و تقریباً یک جنگ منطقهای را شعلهور کرد. آنها همچنین خسارات کمتر قابل اندازهگیری، اما به همان اندازه عمیق، به امنیت ایالات متحده و جهان وارد کردند. نکته مهمتر اینکه، آنها بحرانهای هستهای آینده را محتملتر میکنند. ایران میتواند در صورت تمایل، رآکتورها و برنامههای تحقیقاتی خود را در عرض چند ماه بازسازی کند، اما ما نمیتوانیم اعتماد لازم برای همکاری بینالمللی در زمینه عدم اشاعه را به این راحتی بازسازی کنیم.
جنگ ایران به عنوان انحراف توجه داخلی
در داخل کشور، بمباران ایران در درجه اول یک نمایش سیاسی بود که مخاطبان آمریکایی را هدف قرار میداد. بمباران ایران، درست مانند بمباران یمن در ماه مارس، جان بسیاری را برای یک جرقه کوتاه میهنپرستانه فدا کرد تا توجه را از انتقال ثروت ملی که در پوشش اصلاحات اداری، بودجهای و مالیاتی صورت میگیرد، منحرف کند. جان ایرانیان تنها جانهایی نخواهد بود که به دلیل دولت ترامپ از دست خواهد رفت.
اقدام جنگی اعلام نشده ترامپ همچنین نظارتهای قانونی و اداری آمریکا بر قدرت اجرایی را تضعیف کرد. ترامپ درخواستهای کنگره برای رأیگیری در مورد جنگ را نادیده گرفت، سپس متخصصان اطلاعاتی ایالات متحده را که با ادعای او مبنی بر تهدید هستهای بالقوه ایران مخالفت میکردند، به حاشیه راند و تحقیر کرد. ترامپ که پیش از این بودجه مؤسسات سیاست خارجی وابسته به دولت مانند مرکز ویلسون و مؤسسه صلح ایالات متحده را قطع کرده و صدای آمریکا و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده را تعطیل کرده بود، با تعداد کمی از مؤسساتی که هنوز قادر به بهچالش کشیدن سیاستهای نامنظم او هستند، روبهروست. بخشهای دانشگاهی که میتوانستند زمینهسازی کنند نیز در محاصره هستند.
اخیراً ترامپ با اخراج ۱۳۰۰ نفر از کارکنان وزارت امور خارجه، وحشیگری خود را در زیرساختهای سیاست خارجی ایالات متحده تکمیل کرد. تنها در عرض پنج ماه، ترامپ تمام راههای غیرنظامی برای تعامل دولت ایالات متحده با جهان را از بین برده است و مؤسسات باقی مانده برای ارائه تخصص نیز با چاپلوسان چاپلوس و فاقد صلاحیت جایگزین شدهاند.
مشخص نیست که حملات امریکا به تاسیسات هستهای ایران واقعاً چه میزان خسارت وارد کرده است، اما در ایالات متحده، آنها انحراف افکار عمومی از آسیبهای وارد شده به امنیت ملی از طریق زیادهروی و دستکاری قوه مجریه را با موفقیت به نمایش گذاشتند.
جنگ ترامپ علیه منع گسترش سلاحهای هستهای
این دومین باری است که ترامپ تلاشهای بینالمللی برای تنظیم صنعت هستهای در ایران و تلاشها برای ایجاد رویههای هستهای ایمن در سطح جهانی را تضعیف میکند. در سال ۲۰۱۷، ترامپ به طور یکجانبه توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران را لغو کرد، توافقی که در آن ایالات متحده موافقت کرد تحریمهای اقتصادی علیه ایران را که از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شده بود، لغو کند و ایران موافقت کرد غنیسازی هستهای را محدود کند و اجازه نظارت از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را بدهد. ایرانیها که دوباره تحت تحریم قرار گرفتند، غنیسازی را به عنوان یک برگ برنده برای مذاکرات آینده از سر گرفتند. و سپس در ماه ژوئن، با وجود اینکه مدیر اطلاعات ملی خود ترامپ تنها چند ماه قبل از آن شهادت داده بود که تحلیلگران باور ندارند ایران به دنبال برنامه تسلیحاتی باشد، ایالات متحده و اسرائیل حتی در حالی که امریکا خود در حال مذاکره بر سر یک توافق هستهای جدید با ایران بود، حملات و بمباران را آغاز کردند. ترامپ با لغو توافق ۲۰۱۵، تضعیف آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خیانت به مذاکرات و بمباران ایران، بهترین روشها برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای در آینده از طریق تأیید بینالمللی را فلج کرد.
علاوه بر این حملهی سرکشانهی ترامپ به ایران، همراه با چراغ سبز مداوم ایالات متحده به حملات اسرائیل در فلسطین، ایران، یمن، لبنان و سوریه، احتمالاً ایجاد یک مسابقهی تسلیحاتی جدید را باعث خواهد شد. هرچه کشورها کمتر به نظام بینالمللی برای تعیین هنجارها یا حل بحرانها اعتماد کنند، بیشتر به دنبال سلاحها، از جمله سلاحهای کشتار جمعی «قرص سمی»، به عنوان محافظ در جهانی نامطمئن خواهند بود.
دهها کشور اکنون منابع لازم برای دنبال کردن سلاحهای هستهای را در اختیار دارند. اگرچه هرگونه گسترش سلاح، خطر استفادهی تصادفی یا عمدی را افزایش میدهد، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که کشورهای هستهای جدید نسبت به قدرتهای هستهای موجود، خویشتنداری کمتری داشته باشند. با این حال، خطر بزرگتر، از خطر گسترش سلاحهای هستهای در سطح گروههای افراطی یا جنایتکار ناشی میشود و تنها یک شبکهی قوی بینالمللی از همکاری و بازرسی میتواند این خطر را کاهش دهد. متأسفانه، حملهی نظامی جسورانهی ترامپ، آسیب بلندمدتتری به همکاریهای امنیتی هستهای وارد کرد تا به برنامهی هستهای ایران.
ایران به عنوان شبح در ماشین
توانایی ترامپ برای ترساندن مردم آمریکا با شبح یک ایران غیرمنطقی و هستهای، بر پایه دههها فرهنگ آمریکایی است که ترکیبی از نژادپرستی، اسلامهراسی و این باور است که باید یک قربانی برای شکست سیاستهای ایالات متحده در منطقه وجود داشته باشد. ایران مطمئناً در چندین صحنه درگیری در منطقه درگیر است و با گروههایی که از تاکتیکهای غیرمعمول استفاده میکنند، همکاریهای استراتژیک دارد، اما همین را میتوان در مورد ایالات متحده نیز گفت. از دیدگاه بسیاری در منطقه، این ایالات متحده است، نه ایران، که عامل بیثباتکننده است. این ایالات متحده است که سابقه مداخلات با هدف تغییر رژیم را دارد (ایران ۱۹۵۳، افغانستان ۱۹۸۰ و ۲۰۰۱، عراق ۲۰۰۳، سوریه ۲۰۱۲، لیبی ۲۰۱۱...)؛ که از حملات پهپادی و واحدهای نظامی خارج از مناطق جنگی اعلامشده استفاده میکند؛ که شبهنظامیان، از جمله آنهایی که از تاکتیکهای تروریستی استفاده میکنند را تأمین مالی و مسلح میکند؛ که افراد را در زندانهای مخفی و گوانتانامو با بیتوجهی به قوانین بینالمللی میرباید (تحویل میدهد) و شکنجه میدهد؛ و این با شبکهای از رژیمهای غیردموکراتیک با سوابق وحشتناک حقوق بشر شریک است.
در انتظار تغییر رژیم
جمهوری اسلامی ایران نمونه بارز حقوق بشر مورد پسند غرب نیست، اما اکثر متحدان ایالات متحده در منطقه نیز چنین نیستند. مصر، امارات متحده عربی، عربستان سعودی و عراق همگی در سال ۲۰۲۳ نمرات ضعیفی در زمینه حقوق بشر دریافت کردند. اما تنها وضعیت حقوق بشر ایران برای توجیه بحثهای تغییر رژیم مطرح میشود. مطمئناً بسیاری در داخل ایران هستند که مایل به دیدن تغییر سیاسی هستند – اما از طریق تلاشهای خودشان، نه مداخله نظامی از خارج از کشور.
با این حال، تغییر رژیم در ایران آن تغییر رژیمی نیست که کمپین بمباران ترامپ به احتمال زیاد آن را تحریک خواهد کرد. هجده ماه گذشته شاهد سطحی از ناامیدی و خشم از سیستم بینالمللی غربمحورِ به طرز رقتانگیزی ناکارآمد بودهایم که از زمان حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ دیده نشده است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بدون هیچ پیامدی توسط اسرائیل در لبنان مورد اصابت گلوله قرار میگیرند؛ رهبران سازمان ملل که خشونت علیه غیرنظامیان در غزه را محکوم میکنند، نادیده گرفته میشوند؛ برنامههای کمکی سازمان ملل در غزه تعطیل میشوند؛ و حتی زمانی که دادگاه کیفری بینالمللی علیه نتانیاهو اتهاماتی مطرح میکند، او آزادانه به اروپا و کاخ سفید سفر میکند. در همین حال، روز به روز، تصاویر فلسطینیهایی که تحت اشغال مرگبار رنج میبرند، در تلفنهای همراه در سراسر جهان ظاهر میشود. خشم از غرب قابل لمس است.
خشم جهانی ممکن است شبیه به خشم سال ۲۰۰۳ باشد، اما تفاوتهای مهمی وجود دارد. در حالی که حملات ترامپ شبیه به حملات یکجانبهای بود که ایالات متحده دههها – در لیبی، سودان و عراق – انجام داده و با تاکتیکهای "فراتر از افق" حملات پهپادی مداوم ایالات متحده در یمن، سومالی و سایر مکانهایی که آمریکاییها زحمت یافتن آنها را روی نقشه یا نامگذاری در اعلام جنگ ندارند، مطابقت دارد، ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ از جنگهای عراق و افغانستان ورشکسته و زخمخورده است و بیش از حد نگران درگیری احتمالی در اروپا و شرق آسیاست که ریسک گرفتار شدن در ایران را بپذیرد.
مهمتر از همه، جهان متفاوت است. ایالات متحده نه تنها نفوذ نظامی و اقتصادی نسبتاً کمتری نسبت به سال ۲۰۰۳ دارد، بلکه سایر کشورها در جهان چندقطبیتر از قبل گزینههای بیشتری دارند. گزینههای بیشتری برای خرید سلاح، مذاکره برای معاملات تجاری یا ایجاد اتحادهای نظامی وجود دارد. و سیاست خارجی نامنظم ترامپ احتمالاً فقط روند تمرکززدایی را تسریع میکند.
سوال واقعی که ایالات متحده باید بپرسد این نیست که چگونه مانع از دستیابی سایر کشورها به سلاحهای هستهای شویم، بلکه این است که چگونه در جهانی که دیگر بر آن تسلط نداریم، زندگی خواهیم کرد؟ بمباران کشورها از آن سوی جهان ممکن است با مدرنترین تجهیزات انجام شود، اما این یک تاکتیک منسوخ شده است که فقط فروپاشی سیستم بینالمللی قدیمی را تسریع میکند. این تغییر رژیمی است که حمله ترامپ به ایران آن را تسریع کرده است.
منبع: پابلیک آی کانتکت / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :