سیاست نظامی آمریکا و روابط بین‌الملل

چندلایگی سیاست نظامی ترامپ

۱۱ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۴۸۷۰ اخبار اصلی آمریکا
سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: دولت ترامپ، با تکیه بر دکترین صلح از طریق قدرت، در واقع بهانه و پوششی برای افزایش قدرت نظامی آمریکا فراهم آورده است. افزایش قدرت نظامی آمریکا، ترکیبی از واقعیت‌های عدد محور، فضا محور و گفتمان محور را به تصویر می‌کشد.
چندلایگی سیاست نظامی ترامپ

دیپلماسی ایرانی: چرا و چگونه می‌توان نسبت سیاست نظامی ایالات متحده و روابط بین‌المللی معاصر را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ در پاسخ به چرایی طرح این سؤال دو نکته عمده و برجسته جلب توجه می‌کند.

اول آنکه نمود و بروز قدرت جهانی آمریکا، مخصوصاً از بعد جنگ جهانی دوم، در کنار سایر ابعاد، دارای بعد نظامی جدّی و شدید است. تقریباً هیچ رئیس‌جمهوری در ایالات متحده در دوران معاصر را نمی‌توان یافت که در خارج از مرزهای آن کشور دست به عملیات نظامی زده باشد. به عبارت دیگر عنصر نظامی قدرت‌ جهانی آمریکا تداوم داشته و عنصر تعیین‌کننده‌ای در مناسبات بین‌المللی، موفقیت‌ها و شکست‌ها، می‌باشد.

دوم آنکه ترامپ، در دوران مبارزات انتخاباتی، از مداخلات نظامی و جنگ‌های بی‌پایان رؤسای جمهور آمریکا، مخصوصاً دمکرات‌ها، سخت انتقاد کرد. اما در دوران اول ریاست جمهوری خود از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، خود مداخلات نظامی متعددی داشته و قابل توجه‌تر، دور دوم اوست که با چندین پرونده سیاست خارجی که مربوط به ابعاد نظامی می‌باشد، دست و پنجه نرم می‌کند.

در یکی از فاحش‌ترین تجاوزها علیه تأسیسات هسته‌ای کشور ما، به همراه رژیم صهیونیستی، دست به اقدام نظامی زده است. به‌علاوه در همین مدت نسبتاً کوتاه دور دوم، هم اظهارات نظامی و هم اقدامات نظامی در عرصه روابط بین‌المللی و حتی داخل ایالات متحده داشته است که مجموعه‌ای از تداوم‌ها، تغییرها و تناقض‌ها را به نمایش می‌گذارد و این پدیده‌ها، لزوم واکاوی سیاست نظامی آمریکای ترامپ و نسبت آن با روابط بین‌المللی را تبدیل به پرسشی علمی و عملی می‌کند. در بررسی این نسبت، حداقل سه پدیده قابل شناسایی و بررسی است و جالب آنکه در هر پدیده، مرزهای سیاست داخلی و سیاست خارجی به‌هم تنیده و جدایی بین آنها، پر ابهام و تار است.

 پدیده اول، افزایش قدرت نظامی آمریکا می‌باشد. دولت ترامپ، با تکیه بر دکترین صلح از طریق قدرت، در واقع بهانه و پوششی برای افزایش قدرت نظامی آمریکا فراهم آورده است. افزایش قدرت نظامی آمریکا، ترکیبی از واقعیت‌های عدد محور، فضا محور و گفتمان محور را به تصویر می‌کشد.

در حوزه عدد محور، ترامپ، با همکاری کنگره و مخصوصاً اکثریت جمهوریخواهان، بودجه نظامی آمریکا، حتی بالاتر از درخواست پنتاگون، یعنی وزارت دفاع آمریکا، افزایش داده و به رقم و عدد ۸۹۵ میلیارد دلار رسانده است. برخی معتقدند که با افزایش‌های برنامه‌های جنبی، رقم واقعی حدود یک تریلیون دلار می‌باشد.

در حوزه فضا محور، طرح بحث گرینلند، پاناما و کانادا، در ابتدا و آغاز دور دوم که با سروصدای فراوانی همراه شد، در بنیاد و بطن خود، افزایش فضای نظامی آمریکا را در بر دارد. هر چند سه مورد، با یکدیگر متفاوت‌اند و ترامپ و دولت او نیز، در مورد هرکدام، به گونه‌ای متفاوت صحبت کرده‌اند، اما روح همگی آنها واحد و در حقیقت برای افزایش فضای عمل نظامی ایالات متحده می‌باشند. یکی از ابعاد افزایش فضای نظامی مربوط به اهمیت یافتن قطب شمال در منازعات استراتژیک جهانی است و بعد دیگر، مهار قدرت جهانی در افزایش چین است.

اما گفتمان محوری نیز در سیاست نظامی دولت ترامپ نیز باید مد نظر قرار گیرد. مخصوصاً در دور دوم، گفتمان شکوهمندسازی نیروهای مسلح آمریکا در دستور کار دولت قرار گرفته است. از تدارک و راه‌اندازی رژه نیروهای مسلح در سالگرد استقلال آمریکا گرفته تا حضور نظامیان و خانواده‌های آنها در هر مراسم جدّی و رسمی که ترامپ در آنها حضور داشته، شکوه‌مندی نیروهای مسلح و یا نظامی‌تر شدن سیاست در آمریکا، گفتمان برجسته‌ای را به تصویر می‌کشد .

پدیده دوم که رابطه سیاست نظامی آمریکا و روابط بین‌المللی را روشن می‌کند، فعالیت‌های نظامی آمریکا، در دور دوم، همراه با تناقض‌هایی در ادعاهای پیشین ترامپ و رفتار فعلی دولت اوست. ترامپ، مخالف و منتقد جنگ‌های بی‌پایان آمریکا، مخصوصاً در خاورمیانه بود. این جنگ‌های بی‌پایان را مضرّ به منافع آمریکا تشخیص می‌داد. اما به نظر می‌رسد در عین انتقاد از بی‌پایان بودن جنگ‌ها، از جنگ‌های کوتاه و سریع نه فقط حمایت کرده، بلکه بر آنها تمرکز کرده است. حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران و مشارکت با رژیم صهیونیستی در تجاوز به کشور ما در زمره جنگ‌های محدود محسوب می‌شود. ولی در واقع مداخله نظامی و بدون هیچ توجیه حقوقی و اخلاقی است.

البته کارنامه نظامی ترامپ در دور دوم، منحصر به مورد فوق نیست، حمایت بی‌چون و چرا از اقدامات نظامی اسرائیل در غزه و کمک‌های فراوان آمریکا به آن رژیم باید مد نظر قرار گیرد. فقط در یک مورد، با استفاده از قانون اضطراری در اختیار دادن تسلیحات، آمریکا ۷ میلیارد دلار بمب در ابتدای سال جاری مسیحی در اختیار اسرائیل قرار داد.

بدون حمایت سیاسی و تسلیحاتی آمریکا، نتانیاهو نمی‌تواند این همه جنایت انجام دهد و تا دامنه مداخلات نظامی آمریکا،‌ فراتر از خاورمیانه بوده و افزایش حضور نظامی در اطراف مرزهای ونزوئلا و تعیین جایزه پنجاه میلیون دلاری برای گرفتن رئیس جمهور ونزوئلا، نشانگر نظامی‌گری نوین آمریکا دور تا دور آمریکای لاتین است.

پدیده سوم استفاده از گارد ملی توسط ترامپ در داخل ایالات متحده است، جالب آنکه گارد ملی، برای کمک در سوانح طبیعی، نسبتاً مورد استفاده قرار می‌گرفت، اما اعزام گارد ملی به کالیفرنیا در مقیاس چهار هزار نفر، در ژوئن (خرداد) اعزام ۸۰۰ گارد ملی برای مبارزه با جرم در شهر واشنگتن و بیان نیت استفاده از گارد ملی در شیکاگو، موضوعات ساده‌ای نیستند.

این اقدامات، در مخالفت با مسئولین ایالتی و محلی صورت می‌گیرد که هم حزبی ترامپ نیستند. برخی از کارشناسان از این روند با عنوان نظامی شدن سیاست داخلی آمریکا یاد می‌کنند که خود روندی بین‌المللی است بدین معنی که نیروهای نظامی، نه برای جنگ‌های خارجی، بلکه برای افزایش اقتدار داخلی و سرکوب مخالفین به‌کار گرفته می‌شوند. آنچه که ذکر شد نشانگر تداوم نظامی‌گری در سیاست خارجی آمریکا، همراه با تداوم‌ها و تناقض‌های خود است. در یک کلام، به نظر می‌رسد آمریکا در داخل و خارج، نظامی‌تر می‌شود.

کلید واژه ها: دونالد ترامپ ترامپ امریکا سیاست خارجی سیاست خارجی ترامپ سیاست خارجی امریکا سیاست نظامی سیاست نظامی امریکا سید محمدکاظم سجادپور


نظر شما :