در حالی که اروپا از گردانه خارج شده است
علت رفتارهای بی قرار و مهاجمانه ایالات متحدۀ آمریکا

دیپلماسی ایرانی: تحولات عمیق ژئوپولیتیکی که در دو سه دهۀ اخیر در مناطق پهناوری از دنیا مخصوصا در خاورمیانه، در اورآسیا و در شرق دور رخ داده، نشان می دهد که استیلای سیصد، چهارصد ساله دنیاهای غربی، ساختار مستحکم و کاریزماتیک گذشتۀ خود را از دست داده است. اگر شاید زود است که از فروپاشی این ساختار بگوئیم، اما بدون تردید در ارکان آن، تَرَکهای ژرفی ایجاد شده است. منازعاتی که مخصوصا در دو سه سال گذشته در دو کانون مهم: یکی میان رژیم اسرائیل و همسایگان عرب و مسلمان و مخصوصا جنایات و کشتارهای بیسابقه ای که این رژیم در غزه مرتکب شده و دیگری جنگ تمام عیار میان روسیه و اوکراین، چنین روندی را آشکارتر ساخته است.
وقتی که یورگن هابرماس آلمانی، بزرگترین فیلسوف زنده دنیا با چشم پوشی از بخش بزرگی از گفتمان انتقادی مشهورش، همینطور نادیده گرفتن حقایق تاریخِ نزدیکِ فلسطین، از کشتارهای جمعی حکومت اسرائیل حمایت می کند و وقتی که صدراعظم راستگرای آلمان از "جنگ کثیف نتانیاهو" به نیابت از غرب، سخن می گوید و وقتی که پوتین، دنیا را به استفاده از زرادخانه هسته ای، تهدید میکند و ...اینها همه، فقط نشان از فروپاشی ساختار کاریزماتیک دنیای غربی و از سخت و آهنین شدن قدرت باصطلاح نرم این دنیاها ندارد، بلکه مو بر اندام نحیف و بیدفاع تمام دنیا راست میکند و خاطره جنگهای بزرگ جهانی، جنگهای مهیبِ ناسیونالیستی قرن هجدهمی و جنگهای استعماری در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و جاهای دیگر را در اذهان زنده میکند؛ خاطره تلخ قتل عامها، قحطی دادنها، نسل کشیها، بومیکشیها و جابهجایی سرزمینی و قومیی میلیونها انسان را. اگر حافظه جمعی جهانی، اینها را از خاطر برده بود، نسلکشی امروز اسرائیل در غزه آن را دوباره زنده کرده است. آنچه اسرائیل امروز در غزه میکند، تازگی ندارد و دنباله طبیعی همان جنایات قدرت های استعماری است که امروز به یُمن ارتباطات جمعی مدرن، افکار و امنیت روانی و وجدانی جامعه جهانی را خیلی بیشتر از دیروز، آگاه و آشوب زده کرده است.
به تحقیق میتوان گفت که غربیها فقط در همین دو سه سال اخیر بسیاری از سرمایههای فکری و معنوی خود را که با تقلای زیاد، جمعآوری کرده بودند و تاریخ استعماری گذشته خود را به باد فراموشی جمعی سپرده بودند، به یکباره از کف دادهاند. در روند این خسارتها که مایه تأسف و اندوه بسیاری از نخبگان غربی، مخصوصا اروپایی هم هست و انتقاد، بلکه عصیان آنان را نسبت به حکومت های مستقرشان سبب شده، نه تنها هیچ تأملی و توقفی در کار نیست، بلکه همه چهارنعل به تسلیح مجدد روی نهاده و زرادخانه های خود را با انواع تسلیحات مدرن پر می کنند. طبیعی هم هست که از حل مهمترین دغدغههای امروز جوامع بشری: فقر، گرسنگی، دیون جهانی، محیط زیست، خشکسالی، پاندمی و امثالهم ناتوان و وامانده باقی بمانند.
خسارتهای مادی و اقتصادی این روند در غرب، خود بحث جداگانهای است و فقط در اینجا به یک قلم، به تضعیف اقتصادی کم سابقه قاره اروپا اشاره میکنیم. اروپا که مادر تمدنی دنیای غرب است و اروپائیان که قرنها خود را ناف تمدن جهانی دانسته اند، امروز تقریبا از گردونه اصلی رقابتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهانی خارج شده و قافیه را به آمریکا و آسیا و روسیه باختهاند. آلمان، اولین اقتصاد قاره، به رکود افتاده و در رقابت با اقتصادهای پویا و جوان، عقب مانده و مخصوصا با آثار مخرب جنگ در اورآسیا، به شدت درحال "صنعتی زدایی" شدن است. کارخانه ها یکی پس از دیگری در اروپا و جاهای دیگر یا تعطیل می شوند و یا تولیدات تسلیحاتی را جایگزین محصولات عادی می کنند و باعث گرانی، بیکاری و افزایش مالیاتها می شوند.
امروز دیگر کمتر آدم غربی، مخصوصا اروپایی است که نداند سناریوی واقعی این فرآیندهای مخرب و پشت پرده را چه کسانی مینویسند و اجرا میکنند. فقط با شناخت دقیق، گلوبالی و تاریخمند تحولات مخاطره آمیز جدید است که افکار جهانی نسبت به عاملان این فرآیندها، شناخت صحیح پیدا می کنند. دامنه بحث را فعلا محدود و فقط نگاهی کوتاه به آثار مخرب این رویارویی ها بر منطقه مسلمان نشین خودمان می اندازم:
اسرائیل حدود دو سال در غزه و لبنان و سوریه مشغول کشتار است. در روی زمین هرگز کار چندانی از پیش نبرده ولی با مشارکت ولینعمتان غربی، فقط از هوا موشک و بمب میریزد و دست به ترورهای جنون آمیز می زند. این روند، حیثیتی برای غرب حامی، باقی نگذاشته و با نسلکشی کم سابقه، آن هم در دنیای بهشدت ارتباطاتی امروز، جامعۀ جهانی را انگشت به دهان کرده است. به راستی این قوم ۴، ۵ میلیونی با این همه قساوت و کشتار، آنهم در زمانه ای که جوامع بشری به حداکثر توسعه فکری و تمدنی دست یافته، چگونه میخواهد با چند صد میلیون همسایۀ عرب و مسلمان بهشدت زخم دیده و خشمگین خود زندگی کند؟ باید تا قیامت بر سرشان بمب بریزد؟ امروز بیش از ۶۰ درصد جوانان آمریکا، مخالف دولت نتانیاهو و حمایت کاخ سفید از او هستند، لابی اسرائیل که 15 سال پیش در واشینگتن یک قدرت لایزال و تعیین کننده بود، اکنون به شدت تضعیف شده و در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا، کارزاری علیه "دژخیم اسرائیل" برپا شده است، عجیب و غریب! یهودیان لیبرال امروز از اینهمه جنایات دولت یهود، احساس ترس و تشویش میکنند و امنیت خود را در معرض تهدید می بینند. کم نیستند یهودیانی که در جای جای دنیا و حتی در دژ تسخیرناشدنی خود، نیویورک، احساس ترس میکنند و به یاد تعقیب و کشتار دوران نازیها میافتند. (فقط این را مقایسه کنید با سیزده قرن پیش، وقتی که مسلمین، بین المقدس را با درایت سیاسی و نظامیِ خلیفه عمر خطاب، بدون کمترین خونریزی فتح کردند، مسیحیان و یهودیان با پرداخت اندکی جزیه از حمایت و تأمینات کامل خلافت اسلامی برخوردار شدند و با آزادی در زندگی و عبادت، قرنهای متمادی با مسلمانان زیست مشترک و بردبارانه پیدا کردند.)
تا همین چند سال پیش قرار بود غرب و ایالات متحده بار امنیتی - نظامی خود را در منطقه سبک کند و به سمت اورآسیا و آسیای دور، به مهار روسیه و چین بپردازد. معلوم نیست که چگونه سروکلۀ هفتم اکتبر و عملیات حماس پیدا شد و مائده آسمانی شد از برای نتانیاهو و کابینه افراطی و جنگ طلب او که غربیها را دوباره در اینجا سرگرم و زمینگیر کند و دست روسیه و مخصوصا چین را تا حد زیادی برای رشد و ائتلاف سازی های جدید باز بگذارد. نوع حکمرانی جدید جهانی که دنیاهای جنوب با همپیمانی میان چین و روسیه و هند و برزیل و آفریقای جنوبی و ایران و دیگران دارند به دنیا نشان می دهند، موضوعی جدی است که می تواند آیندۀ سیاسی و اقتصادی دنیا رقم بزند. گردهمآیی اخیر رهبران گروه شانگهای در چین، همراه با رژه نظامی بی سابقۀ چینی ها، رخدادی تاریخی و نقطۀ عطفی در مناسبات بین المللی بود. این رخداد، دنیای غرب را بیش از هر زمان دیگری تکان داد و به فکر فرو برد.
تعرفه و تحریم اقتصادی، بُرنده ترین ابزار مقابله ایالات متحده با رقبا و معاندان است. تحریمهای اقتصادی که روند لجام گسیخته و بی انتهایی پیدا کرده، ویرانگرِ پشتوانه عظیم دلار آمریکا هم هست. دلار به عنوان مهمترین ذخیرۀ ارزی بین المللی، پول اول دنیا در مبادلات تجاری جهانی و نقطۀ اتکای اصلی آمریکا برای مقابله با کسری بودجه و مخصوصا دیون سرسام آور دولت این کشور است. موقعیت جهانی دلار نیز با ضعف و نزول ساختاری مداومی روبهروست و این امروز، نگرانی اصلی سیاستگذاران مالی و پولی در آمریکاست. تداوم چنین روندی، می تواند بلوک بندی سیاسی و تجاری متفاوتی را که از مدتها پیش هم شروع شده، بازهم تقویت کند و در یک کلام ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک دنیا را به کلی دگرگون سازد. نکته اساسی این است که ایالات متحده و اصلی ترین متحدانش که ضمنا مقتدرترین بلوک نظامی و تسلیحاتی دنیا هستند، در واکنش به تداوم این روند، قطعا هرچه بی قرارتر و مهاجم تر علیه تمام دنیا عمل خواهند کرد. این بی قراری از مدتها پیش در ایالات متحده و حاکمان کاخ سفید، به وضوح نگران کننده قابل مشاهده است.
بحث را با سخنان ریچارد هاس رئیس سابق شورای روابط خارجی آمریکا، به پایان می برم که زمانی بر "یافته تلخی" انگشت گذاشت و گفت: "... بالاخره حتی بهترین نظامات جهانی نیز قهرا به انتهای خود می رسند. این ناشی از قابلیت های دائما در حال دگرگونی است که برخی ممالک اعتلا پیدا می کنند و برخی ها به زوال می افتند. اما اگر با افول، "به نحو بد مقابله شود"، نتیجه بسیار فاجعه آمیز خواهد بود."
نظر شما :