توهم عامل تغییر نام به وزارت جنگ
آقای ترامپ تغییر نام پنتاگون امریکا را ضعیفتر نشان میدهد نه قویتر

نویسنده: دکتر والتر لدویگ، کارشناس أمور امنیتی
دیپلماسی ایرانی: رئیسجمهور ترامپ با یک حرکت قلم، دستور داده است که پنتاگون به وزارت جنگ تغییر نام دهد. این یک حرکت نمایشی است، اما حرکتی است که ایالات متحده را کوچکتر نشان میدهد، نه قویتر. او با اشاره به اینکه آمریکا «در جنگ جهانی اول و دوم پیروز شد» تحت نام قدیمی و اصرار بر اینکه «ما هم حمله میخواهیم»، از این تغییر دفاع کرد. اما این دیدگاه دقیقاً همان چیزی است که متحدان را نگران و دشمنان را جسور میکند: این نشان میدهد که واشینگتن خود را با جنگیدن در جنگها تعریف میکند، نه با جلوگیری از آنها.
وزارت جنگ یک نهاد محدود بود که بیش از هفتاد و پنج سال پیش به دلیل ناکافی بودن برای مسئولیتهای جهانی آمریکا منحل شد. تغییر نام وزارت دفاع تحت آن نام دوباره هیچ کمکی به ارتقاء قابلیتهای ایالات متحده، تقویت اتحادها یا منصرف کردن دشمنان نمیکند. این نمادگرایی است که خود را به عنوان استراتژی پنهان میکند. در زمانی که آمریکا با چالشهای دفاعی واقعی – از نوسازی زرادخانه هستهای خود گرفته تا بازدارندگی روسیه و چین – روبهرو است، انتخاب تغییر نام پنتاگون، حواسپرتی است که لفاظی را با آمادگی اشتباه میگیرد.
وزارت جنگ که در سال ۱۷۸۹ تأسیس شد، نهادی محدود بود. این وزارتخانه فقط بر ارتش (از جمله نیروهای هوایی ارتش آن زمان) نظارت داشت. نیروی دریایی، وزارتخانهای در سطح کابینه خود داشت، سپاه تفنگداران دریایی تابع آن بود و نیروی هوایی به عنوان یک نیروی مستقل هنوز وجود نداشت. آنچه آمریکاییها امروز «پنتاگون» مینامند – مجتمع عظیمی که در سال ۱۹۴۳ تکمیل شد – برای استقرار وزارت جنگ ساخته شده بود. اما این ساختمان بیش از نهادی که قرار بود در آن مستقر شود، دوام آورد.
پس از جنگ جهانی دوم، رهبران ایالات متحده تشخیص دادند که این ساختار ناکافی است. جنگ مدرن نیازمند فرماندهی یکپارچه در زمین، دریا و هوا و همچنین آمادگی دائمی در عصر سلاحهای هستهای بود. قانون امنیت ملی ۱۹۴۷، وزیر دفاع را برای هماهنگی این نیروها ایجاد کرد و در سال ۱۹۴۹ کنگره این نهاد را به وزارت دفاع تغییر نام داد.
این یک تغییر ظاهری نبود. رهبرانی که از این تغییر حمایت کردند – جورج مارشال، دوایت آیزنهاور و جیمز فورستال – آمریکا را در بزرگترین درگیری که جهان تا به حال به خود دیده بود، هدایت کرده بودند. آنها به راحتی از جنگ صحبت نمیکردند. تصمیم آنها درسهای سختی را که به سختی به دست آورده بودند، منعکس میکرد: اینکه قدرت آمریکا باید برای چیزی بیش از درگیریهای مقطعی سازماندهی شود و اینکه قدرت نظامی باید در یک استراتژی گستردهتر بازدارندگی و اتحاد ادغام شود.
کلمات اهمیت داشتند. «جنگ» به معنای یک دفتر واکنشی بود که با شروع جنگ به طور متناوب بسیج میشد. «دفاع» واقعیت نقش جدید آمریکا را به تصویر میکشید: ضامن دائمی امنیت.
کلمات هنوز هم امروز اهمیت دارند. متحدان ایالات متحده از برچسبهای «جنگ» اجتناب میکنند، از جمله وزارت دفاع بریتانیا، وزارت نیروهای مسلح فرانسه، وزارت دفاع ملی کانادا و وزارت دفاع استرالیا. دشمنان آمریکا نیز همین کار را میکنند، از وزارت دفاع ملی چین و وزارت دفاع روسیه گرفته تا وزارت دفاع ملی کره شمالی و وزارت دفاع و لجستیک نیروهای مسلح ایران.
این انتخابها به هیچ وجه ظاهری نیستند: آنها برداشتها از اعتبار، اطمینان خاطر و بازدارندگی را شکل میدهند، به ویژه برای متحدانی که به تضمینهای ایالات متحده وابسته هستند. در هر دو سیستم دموکراتیک و اقتدارگرا، کشورها اهمیت معرفی نیروهای مسلح خود را به عنوان ابزار حفاظت به جای موتورهای فتح تشخیص میدهند. در واقع، از سال ۱۹۴۵ منشور سازمان ملل متحد رسماً جنگ را به عنوان ابزاری مشروع برای کشورداری لغو کرده است. حرکت واشینگتن در جهت مخالف، نه قدرت، بلکه ضعف را نشان میدهد – یک سیگنال بیفایده در جهانی خطرناک.
به همین دلیل است که انتخاب سال ۱۹۴۹ وزن سیاسی داشت. در داخل کشور، آمریکاییها از یک «وزارت جنگ» دائمی نگران بودند. در سطح بینالمللی، ایالات متحده خود را به عنوان یک نیروی تثبیتکننده، در حال ساخت ناتو و حمایت از منشور سازمان ملل معرفی میکرد. به تصویر کشیدن پنتاگون به عنوان یک نیروی «دفاعی» برای اعتبار و اطمینان خاطر ضروری بود.
لغو این انتخاب اکنون عواقب فوری دارد. برخی از متحدان این تغییر را به عنوان روی آوردن آمریکا از دفاع جمعی به سمت نبرد یکجانبه تفسیر خواهند کرد، در حالی که برخی دیگر جدیت و قضاوت واشینگتن را در پرداختن به چالشهای امنیتی واقعی که با هم با آن روبهرو هستند، زیر سوال خواهند برد. رقبا آن را به عنوان تأییدی بر نیت تهاجمی تفسیر خواهند کرد. این حتی به دشمنان آمریکا یک پیروزی تبلیغاتی آسان میدهد و به آنها اجازه میدهد واشینگتن را به عنوان یک نیروی تهاجمی به جای یک نیروی محافظ به تصویر بکشند. این گام به ویژه در زمانی که چین در حال سازماندهی رژههای باشکوه برای معرفی خود به عنوان قطب جایگزین مطمئن در امور جهانی است، مخرب خواهد بود. در داخل کشور، پنتاگون ماهها را صرف تابلوها و نمادگرایی با هزینهای تا ۱ میلیارد دلار خواهد کرد، در حالی که باید بر اصل موضوع متمرکز باشد. همچنین بعید است که این تغییر پایدار بماند. کنگره در سال ۱۹۴۹ وزارت دفاع را به قانون تبدیل کرد و یک فرمان اجرایی نمیتواند آن قانون را پاک کند.
وزارت جنگ به گذشته تعلق دارد. کنگره در سال ۱۹۴۹ به دلایل خوبی وزارت دفاع را ایجاد کرد: برای متحد کردن نیروها، جلوگیری از درگیری و اطمینان دادن به متحدان در مورد هدف دفاعی آمریکا. یک فرمان اجرایی نمیتواند آن تاریخ را پاک کند یا صحنه را جایگزین استراتژی کند. بازگرداندن این نام نه تنها تعهدات دفاعی آمریکا را مجدداً تأیید میکند، بلکه به متحدان و دشمنان نیز نشان میدهد که واشینگتن همچنان به رهبری جهانی مسئولانه متعهد است. قانونگذاران باید به سرعت برای تأیید مجدد قانون و بازگرداندن وزارت دفاع اقدام کنند: نامی که منعکس کننده نقش پایدار آمریکا به عنوان یک مدافع و درسهای سخت آموخته شده نسلی باشد که نظم پس از جنگ را بنا نهاد.
منبع: روسی (RUSI) / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :