فضای جنگ روایت‌ها تغییر کرده است

از دیپلماسی رسمی تا دیپلماسی توییتری

۲۲ مهر ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۵۹۸ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی
محمدرضا لشینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: مخاطب جهانی دیگر بیننده نیست؛ داور است. اینجا دیگر مسئله فقط قدرت نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه قدرت روایت است. هر کشوری که بتواند در میدان روایت‌ها اعتبار بسازد، در میدان سیاست هم دست بالا را دارد. و شاید به همین دلیل است که دیپلماسی در عصر ما، بیش از هر زمان دیگری، به رشته‌ی ما نزدیک شده است: روابط بین‌الملل نه فقط علمِ قدرت، بلکه علمِ روایت قدرت است.
از دیپلماسی رسمی تا دیپلماسی توییتری

نویسنده: محمد رضا لشینی، کارشناس ارشد روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: زمانی دیپلماسی در اتاق‌های دربسته جریان داشت؛ پشت درهای چوبی، با نطق‌های سنگین و یادداشت‌های رسمی که مُهر داشتند و بوی پروتکل می‌دادند. حالا اما، میدان سیاست خارجی به صفحه‌های لمسی منتقل شده است؛ جایی که سفیرها، وزیرها و حتی بازیگران غیردولتی، با چند جمله و یک هشتگ، روایتی از واقعیت می‌سازند و سیاست را شکل می‌دهند. این، عصر دیپلماسی توییتری است؛ عصری که در آن، هر کاراکتر می‌تواند حامل یک بحران یا یک فرصت باشد. دیپلماسی دیجیتال از جنس انقلاب نیست؛ از جنس دگرگونی تدریجی است.

وقتی باراک اوباما در کارزار انتخاباتی ۲۰۰۸ از شبکه‌های اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم استفاده کرد، کمتر کسی می‌دانست همان ابزار قرار است به بستر اصلی منازعات بین‌المللی تبدیل شود.

امروز وزارت أمور خارجه آمریکا، اتحادیه اروپا، و حتی سازمان ملل حساب‌های رسمی دارند که با زبان توییتر با جهان حرف می‌زنند؛ گاهی رسمی، گاهی احساسی و گاهی هم با شوخ‌طبعی کنترل‌شده.

اما نقطه‌ی عطف را باید در جنگ اوکراین جست. جایی که کی‌یف فهمید در برابر توپخانه و تانک روسیه، تنها سلاحی که در اختیار دارد، «روایت» است. وزارت امور خارجه و رئیس‌جمهوری اوکراین با ویدیوهای کوتاه، عکس‌های لحظه‌ای و پست‌های احساسی توانستند افکار عمومی غرب را بسیج کنند.

در مقابل، روسیه با ارتشی از حساب‌های کاربری و رسانه‌های دولتی سعی کرد روایت خود را تثبیت کند. جنگ فقط در جبهه‌ها نبود؛ در توییتر، تلگرام و تیک‌تاک هم جریان داشت.

چین اما مسیر دیگری را رفت. پکن برخلاف سنت سکوت در سیاست خارجی، حالا سخنگویانی دارد که در رسانه‌های اجتماعی غربی، لحن تهاجمی و گاه طعنه‌آمیز به خود گرفته‌اند. آن‌ها را «گرگ‌های جنگجو» می‌نامند؛ دیپلمات‌هایی که برای هر انتقاد، پاسخی آتشین دارند. چین دریافت که در جهانی که روایت‌ها از حقیقت مهم‌تر شده‌اند، بی‌صدایی نوعی شکست است.

در غرب نیز مرز بین «دیپلماسی» و «پروپاگاندا» روزبه‌روز محوتر می‌شود. سفارتخانه‌ها دیگر فقط گزارش نمی‌فرستند، بلکه در رقابت محتوایی با هم‌اند. 

هر توییت باید قابلیّت ترند شدن داشته باشد، هر بیانیه باید در قالبی کوتاه و قابل اشتراک بازتولید شود.

در این میان، الگوریتم‌ها تبدیل به قدرت جدیدی در سیاست جهانی شده‌اند؛ بی‌طرفی ندارند، اما نفوذ دارند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند کدام بحران دیده شود و کدام رنج در سکوت بماند. 

از اینجا به بعد، بحث از دیپلماسی صرف خارج و وارد قلمرو سواد رسانه‌ای می‌شود. دیپلماسی توییتری بدون سواد رسانه‌ای، شبیه بازی با آتش است. سیاستمداران پیام می‌فرستند، اما مخاطب جهانی چقدر توان تشخیص دارد؟

کشورهایی مانند فنلاند و استونی فهمیده‌اند که بهترین واکنش به جنگ اطلاعاتی، فیلترینگ نیست، بلکه آموزش است؛
آموزش به شهروندانی که بتوانند روایت‌ها را تحلیل کنند، نه اینکه در دام هیجان آن‌ها بیفتند.

اما در خاورمیانه، ماجرا پیچیده‌تر است. اینجا رسانه فقط ابزار اطلاع‌رسانی نیست، بلکه خودش میدان نبرد است. جنگ غزه تازه‌ترین مثال آن است. هر طرف سعی دارد روایت خود را جهانی کند؛ ویدیوها، هشتگ‌ها و بیانیه‌های دیجیتال جای تانک‌ها و موشک‌ها را در میدان دوم جنگ گرفته‌اند.

در این میان، افکار عمومی جهانی، به‌ویژه در جنوب جهان، بیش از هر زمان دیگری به‌واسطه رسانه‌های اجتماعی درگیر روایت‌سازی شده است.

اگر روزی دیپلماسی بر محور دولت‌ها می‌چرخید، امروز بر محور احساسات و ادراک‌ها می‌چرخد.

و ایران؟

ایران هم در این میدان حضور دارد، گاه مستقیم و گاه با واسطه. وزارت امور خارجه و رسانه‌های رسمی در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از تحولات منطقه‌ای، بیش از گذشته از بسترهای مجازی برای ارائه‌ی مواضع رسمی استفاده کرده‌اند.
با این حال، چالش اصلی همچنان باقی است: آیا روایت رسمی می‌تواند در فضای پرسرعت و عاطفی شبکه‌های اجتماعی دوام بیاورد؟ یا باید قواعد بازی را پذیرفت و به زبانی تازه سخن گفت؟ در دیپلماسی رسمی، هر جمله از فیلتر تشریفات عبور می‌کند؛ اما در دیپلماسی توییتری، هر ثانیه اهمیت دارد. تأخیر در واکنش، به‌معنای از دست دادن روایت است.

ایران، مانند بسیاری از کشورهای منطقه، در مرز میان سنت و دیجیتال قرار دارد: از یک سو، به کنترل پیام تمایل دارد؛ از سوی دیگر، می‌بیند که جهان سیاست در حال عبور از کنترل است.

در این میان، گروه‌های غیردولتی، فعالان رسانه‌ای و حتی کاربران عادی، به بازیگران غیررسمی سیاست خارجی تبدیل شده‌اند؛ پدیده‌ای که در ادبیات روابط بین‌الملل کلاسیک، جایی برایش تعریف نشده بود.

اما آیا دیپلماسی توییتری لزوماً تهدید است؟ نه الزاماً. این پدیده می‌تواند فرصتی باشد برای کشورهایی که در رسانه‌های سنتی جهان جایی ندارند. یک روایت هوشمندانه، می‌تواند در برابر ده‌ها رسانه‌ی پرقدرت ایستادگی کند. اما این فرصت فقط زمانی به دست می‌آید که روایت‌سازی با صداقت و استراتژی همراه باشد، نه با هیجان و شعار.

در نهایت، دیپلماسی توییتری بازتابی از عصر ماست؛ عصری که در آن، مرز میان «واقعیت» و «بازنمایی واقعیت» فرو ریخته است. سیاستمداران در جهان امروز نه فقط در جلسات رسمی، بلکه در کامنت‌ها و پست‌ها قضاوت می‌شوند.

مخاطب جهانی دیگر بیننده نیست؛ داور است. اینجا دیگر مسئله فقط قدرت نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه قدرت روایت است. هر کشوری که بتواند در میدان روایت‌ها اعتبار بسازد، در میدان سیاست هم دست بالا را دارد. و شاید به همین دلیل است که دیپلماسی در عصر ما، بیش از هر زمان دیگری، به رشته‌ی ما نزدیک شده است: روابط بین‌الملل نه فقط علمِ قدرت، بلکه علمِ روایت قدرت است. از دیپلماسی رسمی تا دیپلماسی توییتری، مسیر طولانی نیست؛ فقط یک کلیک فاصله دارد. اما در این فاصله‌ی کوتاه، جهان تغییر کرده است. حالا توییت‌ها گاهی بیش از توافق‌نامه‌ها اثر دارند.

پرسش این است: آیا سیاستمداران قرن بیست‌ویکم، به اندازه‌ی کاربرانشان، سواد رسانه‌ای دارند؟

کلید واژه ها: دیپلماسی دیپلماسی رسانه ای دیپلماسی رسمی ایران توییتر شبکه های اجتماعی محمدرضا لشینی دیپلماسی توییتری روایت رسانه سواد رسانه سیاست سیاست خارجی


نظر شما :