میراثسازی یا بازآرایی ژئوپلیتیک؟
تحلیلی بر اهداف ترامپ و اسرائیل از طرح آتشبس در غزه و پیامدهای آن برای ایران

نویسنده: سیدحجت سیداسماعیلی کارشناس ارشد علوم سیاسی و فعال رسانه ای
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه: از جنگ ۲۰۲۳ تا طرح صلح ۲۰۲۵
از آغاز درگیری خونین غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، منطقه یکی از طولانیترین و ویرانگرترین جنگهای معاصر را شاهد بود. صدها هزار کشته و زخمی، فروپاشی کامل زیرساختهای انسانی و اقتصادی، و موجی از مهاجرت و بحران انسانی، جهان را با معمایی بیپایان روبهرو کرد. در دو سال بعد، تلاشهای دیپلماتیک از سوی قطر، مصر، ترکیه و ایالات متحده بارها به آتشبسهای موقتی انجامید، اما هیچیک پایدار نماند.
در پاییز ۲۰۲۵، دولت دونالد ترامپ با ارائهی طرح ۲۰ بندی صلح غزه اعلام کرد که «زمان توافق فرا رسیده است». این طرح شامل آتشبس مرحلهای، آزادی گروگانها، خروج نیروهای اسرائیلی از مناطق پرجمعیت و آغاز بازسازی با مشارکت کشورهای عربی بود. اوایل مهرماه همان سال، مرحلهی نخست توافق اجرایی شد و رسانههای غربی آن را بزرگترین دستاورد دیپلماتیک دولت ترامپ نامیدند. اما پرسش بنیادین اینجاست: چرا دولتی که بزرگترین حامی تسلیحاتی و سیاسی اسرائیل در جنگ غزه بود، ناگهان پرچمدار صلح شد؟ آیا این اقدام صرفاً برای دریافت جایزهی نوبل صلح است، یا منافع ژرفتری در پسِ آن نهفته است؟
هدف اول: میراثسازی و نماد نوبل
ترامپ همواره خود را «معمار بزرگ توافقها» معرفی کرده است. پس از آنکه جایزهی نوبل صلح ۲۰۲۵ به رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، ماریا کورینا ماچادو، تعلق گرفت، تحلیلگران غربی نوشتند که ترامپ در پی ساختن یک میراث تاریخی شبیه به کمپدیوید بوده است. اما شواهد نشان میدهد انگیزهی او فراتر از جاهطلبی شخصی است. کسب پرستیژ بینالمللی و تقویت جایگاه سیاسی داخلی از طریق نجات گروگانها و نمایش تصویر «ترامپ صلحساز» بخش عمدهای از این راهبرد را تشکیل میدهد.
هدف دوم: بازآرایی منطقه و مهار نفوذ ایران
در لایهی عمیقتر، طرح صلح ترامپ را باید بخشی از پروژهی مهار نفوذ ایران در محور مقاومت دانست. کاهش توان نظامی حماس، شکلگیری حکومت تکنوکرات در غزه و سپردن بازسازی به کشورهای عربیِ نزدیک به واشینگتن، عملاً نفوذ تهران را در جبههی فلسطین محدود میکند.
برای اسرائیل، این توافق به معنای حذف تهدید دائمی در مرز جنوبی است؛ و برای آمریکا، فرصتی است تا کشورهای عربی ثروتمند را در چارچوب جدیدی از وابستگی امنیتی و اقتصادی گرد آورد.
به بیان دیگر، صلح غزه بیش از آنکه یک حرکت انساندوستانه باشد، بازطراحی ژئوپلیتیکی خاورمیانه به سود واشنگتن و تلآویو است.
هدف سوم: اقتصاد بازسازی و دیپلماسی دلار
بازسازی غزه، با برآوردی بیش از ۶۰ میلیارد دلار، فرصتی طلایی برای شرکتهای غربی و پیمانکاران عربی است. طرح ترامپ بازسازی را زیر نظر نهادی بینالمللی با مدیریت آمریکا تعریف کرده است.
به این ترتیب، واشینگتن میتواند ضمن کنترل جریان سرمایه، از بازسازی بهعنوان ابزار نفوذ اقتصادی و سیاسی استفاده کند. برای دولت ترامپ، پروژهی بازسازی همزمان یک منبع سود اقتصادی، ابزار دیپلماتیک، و ویترین موفقیت سیاسی است.
هدف چهارم: بازتوزیع نیروی نظامی و تمرکز بر پروندههای دیگر
کاهش سطح درگیری در غزه به آمریکا امکان میدهد نیرو و منابع خود را از خاورمیانه به جبهههای دیگر منتقل کند. نشانهها حاکی از آن است که کاخ سفید به دنبال آغاز مذاکرات اوکراین و همزمان افزایش فشار بر ونزوئلا است.
در ماههای اخیر تماسهایی میان واشنگتن و مسکو دربارهی چارچوب آتشبس در اوکراین گزارش شده است؛ در حالی که در کارائیب، نیروی دریایی آمریکا چند عملیات محدود علیه قایقهای مرتبط با کارتلهای ونزوئلایی انجام داده است. این تحرکات میتواند مقدمهی فشار نظامی و سیاسی جدیدی باشد.
ترامپ احتمالاً میکوشد پس از غزه، «صلح اوکراین» را نیز به نام خود ثبت کند و در عین حال با تهدید نظامی محدود، بر ونزوئلا فشار وارد سازد.
پیامدهای صلح غزه برای ایران
هرچند تهران رسماً از توافق غزه استقبال محتاطانهای کرده است، اما در عمل این صلح میتواند چند آسیب راهبردی برای ایران داشته باشد:
۱. کاهش عمق نفوذ منطقهای در پروندهی فلسطین، بهویژه اگر ساختار جدید غزه زیر نظر کشورهای عربیِ متحد آمریکا شکل گیرد.
۲. کاهش ظرفیت بازدارندگی محور مقاومت در برابر اسرائیل، زیرا تضعیف حماس به معنای یک حلقهی کمتر در زنجیرهی بازدارندگی است.
۳. افزایش احتمال فشار نظامی هدفمند؛ آمریکا در تابستان ۲۰۲۵ دست به حملات محدود علیه برخی سایتهای هستهای و نظامی ایران زد. این نشان میدهد که آستانهی اقدام نظامی پایین آمده و در صورت هرگونه تشدید تنش، حملات محدود دیگری نیز محتمل است.
با این حال، پیام اخیر پوتین مبنی بر انتقال پیام اسرائیل به تهران دربارهی «عدم تمایل به حمله مستقیم» نشان میدهد که همه طرفها به دنبال کنترل سطح تنشاند و جنگ فراگیر در کوتاهمدت محتمل نیست.
جمعبندی: صلحی برای صحنه یا راهبردی برای نفوذ؟
طرح صلح غزه در ظاهر، تلاش انساندوستانهای برای پایان دادن به یکی از خونبارترین بحرانهای قرن است، اما در بطن خود، حرکتی راهبردی برای تثبیت برتری آمریکا و اسرائیل در نظم جدید خاورمیانه محسوب میشود.
برای ترامپ، این صلح همزمان سه کارکرد دارد:
نمایش چهرهای صلحطلب برای مصرف داخلی و بینالمللی، تضعیف رقبای منطقهای بهویژه ایران، و باز کردن مسیر نفوذ اقتصادی و سیاسی از رهگذر بازسازی.
بنابراین، اگرچه جایزهی نوبل میتواند پاداشی وسوسهانگیز باشد، اما واقعیت آن است که صلح غزه بیش از هر چیز پروژهای ژئوپلیتیک و اقتصادی است نه اخلاقی.
نظر شما :