تهران و طالبان در چه مسیری گام بر می دارند؟

مهیا بودن فضا برای جولان ایران در افغانستان با شکست مذاکرات آمریکا با طالبان و عدم محبوبیت روسیه

۰۱ مهر ۱۳۹۸ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۸۶۴۲۷ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
پیرمحمد ملازهی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیرامون مذاکرات ایران و طالبان بر این باور است: مسئله صلح افغانستان می تواند نقطه آغازی برای شکل گیری تفاهم میان تهران با ریاض و ابوظبی در دیگر مسائل و مناقشات خود باشد. اما متاسفانه اکنون تحرکات چندان جدی دیپلماتیک از جانب وزارت امور خارجه در این خصوص وجود ندارد و تنها چند دیدار با هیات های طالبان و رایزنی با دولت کابل صورت گرفته است.
مهیا بودن فضا برای جولان ایران در افغانستان با شکست مذاکرات آمریکا با طالبان و عدم محبوبیت روسیه

گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – با توجه به این که در یک سو شاهد شکست مذاکرات طالبان و ایالات متحده آمریکا هستیم و در سوی دیگر نیز با توجه به سابقه و کارنامه سیاه شوروی در افغانستان چندان محبوبیتی برای روسیه در میان افغان ها وجود ندارد، آیا شرایط کنونی می تواند فضای مناسب را برای جولان جمهوری اسلامی ایران در خصوص پیگیری صلح افغانستان در اختیار تهران قرار دارد؟ به خصوص که 25 شهریور ماه/ 15 سپتامبر اخباری مبنی بر سفر و دیدار هیات سیاسی طالبان در تهران نیز مخابره شده است؛ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله به گفت و گو با پیرمحمد ملازهی، کارشناس و پژوهشگر مسائل افغانستان نشسته است که در ادامه می خوانید:

به موازات نهمین دور از مذاکرات نمایندگان ایالات متحده آمریکا با نمایندگان طالبان که در سایه اخبار به نظر به یک توافق اولیه نیز رسیده بود به ناگاه به یک شکست کامل سیاسی و دیپلماتیک برای کاخ سفید انجامید، به گونه ای که ترامپ عنوان داشت پروسه مذاکره با طالبان از جانب آمریکا متوقف و از دستور کار واشنگتن خارج شده است. از نگاه شما دلایل شکست مذاکرات طالبان و ایالات متحده آمریکا چیست؟ آیا دونالد ترامپ صرفا به واسطه کشته شدن یک سرباز آمریکایی دستور توقف مذاکرات را صادر کرد؟

خیر تنها کشته شدن یک سرباز آمریکایی نمی تواند مذاکرات به این مهمی را با شکست روبه رو کند. به نظر من دونالد ترامپ در ارزیابی خود و با در نظر گرفتن چند نکته به این نتیجه و برآورد رسید که طرح مذاکره و صلح با طالبان را لغو کند؛ اولین دلیل به عمق اختلافات کنگره ایالات متحده آمریکا با کاخ سفید در این خصوص باز می گردد. چرا که مقامات کاخ سفید حاضر نشدند اطلاعات لازم و کافی را در اختیار اعضای کنگره قرار دهند به خصوص از جناح دموکرات قرار دهد. لذا اعضای حزب دموکرات کنگره نیز بر ارائه اطلاعات لازم در خصوص عملکرد زلمای خلیل زاد، نماینده آمریکا در پروسه مذاکره با طالبان اصرار و تاکید فراوان داشتند. چرا که کنگره این نگرانی را داشت. احتمالاً مذاکراتی در حال انجام است که می تواند منافع آمریکا را در افغانستان تهدید کند. البته این نگرانی ها چندان هم بیراه نبود، چون طالبان در سایه این مذاکرات توانسته بود پیروزی های بزرگی را برای خود کسب کند. توانسته بود عبارت "عمارت اسلامی" را در متن توافقات نهایی با آمریکایی‌ها بگنجاند. معنای این کلمه آن است که آمریکا پذیرفته است طالبان به قدرت سیاسی خود در افغانستان باز گردد. همین مسئله اختلافات کنگره و کاخ سفید را افزایش داد. مضافا این که مخالفت شدید خود اعضای کاخ سفید مانند جان بولتون و نیز عدم تمکین مایک پمپئو، وزیر امور خارجه در خصوص امضای این توافق را با این بندها سبب شد تا ترامپ تصمیم به لغو مذاکرات با طالبان بگیرد.
دلیل مهم دیگر لغو توافق طالبان و آمریکا به دور خوردن دولت وحدت ملی اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله باز می گردد. چرا که دولت نیز به این باور رسیده بود که در سایه این توافقات صورت گرفته میان آمریکا و طالبان هیچ گونه امتیازی از آنِ کابل نخواهد شد و به موازاتش بیشترین امتیازات را طالبان به دست آورده است. لذا، هم دولت مرکزی افغانستان و هم مردم نگران احیای مجدد قدرت طالبان در این کشور بودند. ذیل همیین نگرانی ها اکنون خبرهایی در خصوص آمادگی نیروهای "احمد مسعود"، پسر احمد شاه مسعود در دره پنجشیر برای سرکوب حملات نظامی طالبان به منظور فتح کابل به گوش می رسد. ذیل این مسئله به نظر می رسد که به تدریج نیروهای افغانی در دره پنجشیر تمرکز پیدا کنند. 
تمام این تحولات نشان از این دارد که اکنون چیزی به نام صلح، ذیل این توافق در افغانستان صورت نگرفته است. بلکه با این توافقات عملاً طالبان دوباره به فکر احیای قدرت خود افتاده است. یعنی مذاکرات آمریکا با طالبان، نه تنها صلحی به همراه نداشت، بلکه تنها جغرافیای جنگ در افغانستان را عوض کرد. یعنی اکنون جنگ احتمالاً به مرکز و شمال افغانستان کشیده خواهد شد. از این رو نارضایتی و بی اطلاعی دولت مرکزی کابل و مردم افغانستان از توافقات و مذاکرات آمریکایی‌ها با طالبان نیز سبب شد که تلاش های آمریکا مورد قبول آنها قرار نگیرد. چون زلمای خلیل زاد عملاً بدون در نظر گرفتن منافع دولت و مردم افغانستان، در جریان مذاکرات تنها به دنبال حفظ امنیت نیروهای آمریکایی و منافع کاخ‌سفید در افغانستان بود. یعنی آقای خلیل زاد با توافق نهایی خود دولت و مردم افغانستان را دور زد. همین مسئله ترامپ را مجبور کرد که دستور توقف مذاکرات با طالبان را صادر کند.
دلیل سوم لغو توافقات صورت گرفته به موقعیت شخصی ترامپ در آستانه انتخابات سال ۲۰۲۰ باز می‌گردد. رئیس جمهوری آمریکا این تصور را داشت که اگر بتواند با طالبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به یک توافق هرچند نسبی دست پیدا کند، می تواند از آن یک برگ برنده برای این انتخابات فراهم کند. اما با توجه به متن توافقات صورت گرفته با طالبان، مشاور ترامپ این نکته را یادآور شدند که این توافق، نه تنها برگ برنده ای برای انتخابات پیش رو نخواهد بود، بلکه خود این توافق می تواند پاشنه آشیل و نقطه کانونی حملات رقبای انتخاباتی قرار بگیرد. پس ترامپ به لغو این توافق دست زد.

بعد از شکست پروسه مذاکرات میان طالبان و آمریکا و لغو توافقات صورت گرفته از جانب دونالد‌ ترامپ شاهد سفرهای دیپلماتیک هیات های طالبان به دیگر کشورها مانند روسیه بودیم. از نگاه شما دلایل این سفرهای هیات های طالبان چیست؟ آیا طالبان به دنبال بازی کردن با اهرم روسیه در قبال آمریکا است؟

در سایه سال‌ها جنگ مسلحانه طالبان با آمریکا اکنون طالبان از نظر سیاسی و دیپلماتیک نیز به یک پختگی و شناخت کامل از واشنگتن رسیده است. لذا با همین تجربیات وشاخت از آمریکا توانستند در سایه 9 دور مذاکره، امتیازات جدی از کاخ سفید بگیرند. اکنون نیز با لغو توافقات، طالبانی ها بازی جدی و هوشمندانه دیگری در عرصه سیاسی را آغاز کرده اند. به نظر من سفر هیات طالبان به روسیه با این هدف صورت گرفته است که بازی روانی با آمریکا شکل گیرد که با نزدیک تر شدن به ایام انتخابات آمریکا می تواند فشارهای جدی تری به ترامپ از ناحیه این بازی سیاسی روانی طالبان وارد آید. چرا که حضور طالبان در مسکو این نگرانی را برای کاخ سفید شکل می دهد که کرملین می تواند با استفاده از اهرم طالبان دایره و شدت جنگ با آمریکا در افغانستان گسترش دهد و ویتنام دیگری برای نیروهای آمریکایی در افغانستان رقم بخورد. البته به نظر می رسد که در آن سوی ماجرا نیز آمریکایی ها هم بازی خود را دارند. لذا دو طرف در حال ارزیابی یکدیگر هستند. حال باید منتظر ماند و دید که نتایج این بازی چه خواهد بود.

با این تفاسیر پروسه مذاکره میان آمریکا و طالبان برای همیشه به محاق رفته است؟

خیر نمی‌توان به صورت قاطعانه عنوان کرد که مذاکرات میان طالبان و آمریکا عملاً به شکست رسیده است. چون شخصیت متزلزل و غیر قابل پیش بینی دونالد ترامپ این ظن را تقویت می کند که فعلا کاخ سفید به صورت تاکتیکی دست به توقف مذاکره با طالبان زده باشد. اما احتمالاً در آینده می توان این احتمال را داد که دوباره پروسه مذاکره با طالبان از سر گرفته شود. از این رو در این مدت احتمال تشدید جنگ میان نیروهای طالبان با آمریکا قابل پیش‌بینی است، کما اینکه بعد از لغو توافقات صورت گرفته میان کاخ سفید و طالبان، عملاً آتش جنگ در افغانستان شعله ورتر شد. اما احتمالاً بعد از اوج گرفتن این جنگ ها و تنش های داخلی دوباره مسئله مذاکرات در دستور کار قرار گیرد، البته با اقتضائات آن زمان.

در سایه توقف مذاکرات میان مذاکرات ایالات متحده آمریکا و طالبان شاهد اوج‌گیری ناامنی ها در افغانستان بودیم. به نظر شما جنگ داخلی در این کشور چه اقتضائاتی را برای افغانستان شکل خواهد داد؟

در سایه نکات پیشین که به آن اشاره داشتم یقیناً در کوتاه مدت شاهد اوج گیری ناامنی‌های گسترده و جنگ داخلی در افغانستان خواهیم بود. این نتیجه مستقیم شکست مذاکرات آمریکا با طالبان است. اما واقعیت این است که نه طالبان از آن سطح از توانایی نظامی برخوردار است که بتواند کابل را تصرف کند و نیروهای خارجی مانند ناتو و آمریکا را شکست بدهد و نه نیروهای نظامی خارجی مانند ناتو و آمریکا نیز خواهند توانست که طالبان را از بین ببرند. لذا اکنون افغانستان در آستانه یک بن بست نظامی به واسطه فرسایشی شدن جنگ قرار دارد. البته به نظر می رسد که به موازات فرسایی شدن جنگ در افغانستان به تدریج نوعی از توازن قدرت در افغانستان در حال شکل گیری است. اما در کل تنها راه حل برون رفت افغانستان از این چالش ها و مشکلات پیگیری مسائل از طریق گفت وگوهای سیاسی و دیپلماتیک است.

اگر نکته شما در خصوص این که دونالد ترامپ در یک حرکت تاکتیکی دست به لغو مذاکرات با طالبان زده باشد را درست بدانیم و بعد از مدتی کاخ سفید دوباره خواهان از سرگیری این گفت وگوها شود چه تضمینی وجود دارد که طالبان بار دیگر خود را وارد یک بازی فرسایشی دیپلماتیک دیگر نکند، با توجه به این که اساساً حضور طالبان در 9 دور پیشین مذاکرات نیز با رضایت آنها صورت نگرفته است؟

در راستای نکته مهمی که شما اشاره داشتید طالبان به دنبال مذاکره و حل و فصل دیپلماتیک مسائل با آمریکا نیست. اما واقعیت این است آمریکا به راحتی می‌تواند با فشار به عربستان سعودی و به خصوص پاکستان دوباره طالبان را پای میز مذاکره حاضر کند. به هر حال کاخ سفید به خوبی بر این واقعیت اشراف دارد که اکنون حمایت های مالی و عقیدتی عربستان سعودی از طالبان و پوشش های نظامی و امنیتی isi از طالبان باعث تقویت این گروه شده است. لذا به واسطه این که عربستان سعودی اکنون در یک شرایط بسیار نامطلوب نظامی، امنیتی و اقتصادی در سایه جنگ یمن قرار دارد، از این رو به حمایت های گسترده کاخ‌سفید نیازمند است. در کنار آن به واسطه مسائل کشمیر و تقابل اسلام‌آباد با دهلی نو، پاکستانی ها نیز به حمایت آمریکا چشم دوخته اند. لذا کاخ سفید در صورت تمایل به از سرگیری مذاکرات با طالبان می تواند فشارهای خود را به عربستان سعودی و پاکستان برای بازگرداندن طالبان به میز مذاکره داشته باشد.

چنان که شما اشاره داشتید اساساً یکی از دلایل شکست مذاکره با طالبان و لغو توافقات صورت گرفته به دلیل نادیده گرفتن دولت مرکزی کابل بوده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران بارها عنوان داشته که هر گونه پروسه مذاکراتی که با طالبان از جانب تهران در حال انجام است همواره با چراغ سبز دولت مرکزی کابل همراه بوده، اما در تقابل با این نکات طالبان همواره عنوان داشته است که مشروعیتی برای دولت فعلی قائل نیست. در این شرایط متناقض بازیگرانی نظیر جمهوری اسلامی ایران چگونه می توانند به نتایج مثبت پروسه مذاکره با طالبان نگاه داشته باشند؟ 

همان گونه که شما بیان کردید اگر چه طالبان مشروعیتی برای دولت وحدت ملی قائل نیست و آن را دست‌نشانده نیروهای خارجی به خصوص ایالات متحده آمریکا می‌داند، اما کمتر از 5 روز دیگر ما شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان خواهیم بود. لذا اگر دولت جدیدی روی کار بیاید، حتی این دولت با محوریت اشرف غنی احمدزی باشد، اقتضائات دولت جدید به شدت متفاوت از اقتضائات دولت کنونی است. چون دیگر دولت آتی افغانستان یک دولت دست نشانده آمریکایی نخواهد بود. بلکه دولتی از دل انتخابات است. لذا احتمالاً نگاه و نظر طالبان در قبال دولت آتی تعدیل خواهد شد. 

از این رو مذاکرات آتی تنها بین آمریکا و طالبان نخواهد بود، بلکه مذاکراتی خواهد بود که یک پای مهم آن دولت افغانستان است یا حداقل شکل ظاهری مذاکرات آتی بین افغانی خواهد شد.

نکته مهم دیگر این است که با شکست مذاکرات طالبان و آمریکا اکنون باید بهای بیشتری به کشورهای همسایه برای پیگیری صلح در افغانستان داده شود. در این خصوص محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشور به صراحت عنوان داشته است که اکنون بیش از هر زمان دیگری پیگیری صلح افغانستان باید توسط کشورهای همسایه افغانستان صورت بگیرد؛ لذا مذاکراتی که باید از یک سو با طالبان و از سوی دیگر با دولت مرکزی کابل انجام شود تنها در صورتی نتیجه خواهد داد که توسط همسایگان انجام شود. چون نتیجه مستقیم صلح امنیت و ثبات در افغانستان می تواند آثار مثبتی بر همسایگان این کشور داشته باشد، کما اینکه هر گونه ناامنی در افغانستان می‌تواند به دیگر همسایگان نیز کشیده شود. لذا این بازیگران با جدیت بیشتری به دنبال صلح در افغانستان هستند. 
با این تفاسیر اگر بازیگران فرامنطقه ای مانند امارات متحده عربی، عربستان سعودی و ترکیه در کنار همسایگان افغانستان مانند پاکستان، ایران و هند بتوانند در یک نشست مشترک، طرح و برنامه دقیق و مدونی برای مذاکره با طالبان را در دستور کار قرار دهند، در کوتاه مدت می توان صلح را در افغانستان برقرار کرد. البته در این میان باید نیم نگاهی هم به بازیگران دیگری مانند آمریکا، روسیه و کشورهای اروپایی به همراه چین داشت. اگر این مهم روی دهد، بهترین شرایط مساعد برای ایجاد صلح و ثبات پایدار در افغانستان به وجود خواهد آمد. البته متاسفانه با توجه به شرایط کنونی و واقعیت‌های میدانی نمی توان در این خصوص چندان خوشبین بود.

با توجه به این که در یک سو شاهد شکست مذاکرات طالبان و ایالات متحده آمریکا هستیم و در سوی دیگر نیز با توجه به سابقه و کارنامه سیاه شوروی در افغانستان چندان محبوبیتی برای روسیه در میان افغان ها وجود ندارد، آیا شرایط کنونی می تواند فضای مناسب را برای جولان جمهوری اسلامی ایران در خصوص پیگیری صلح افغانستان در اختیار تهران قرار دهد؟

همانگونه که شما اشاره داشتید چون از یک سو آمریکایی ها اکنون توافقات خود را با طالبان بر هم زده اند و از طرف دیگر روس ها هم چندان محبوبیتی درمیان افغانستانی ها ندارند، شرایط برای افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در افغانستان وجود دارد، اما نکته مهم اینجاست که اساساً افغان ها با دخالت خارجی در مسائل خود به شدت مخالفند. 
از طرف دیگر بحث مهم اینجاست که رقابت های دو ابرقدرت جهان یعنی روسیه و آمریکا تنها به افغانستان محدود نمی شود، بلکه سطح تقابل در پرونده های بسیار کلانی در حال پیگیری است. به گونه ای که اکنون با روی کار آمدن دونالد ترامپ آهنگ شکل گیری جنگ سرد جدیدی در حال نواخته شدن است. هر چند که اکنون ابعاد آن به صورت روشن، مشخص نیست، ولی رفتار آمریکا با روسیه و چین به گونه ای است که می توان پیش بینی کرد که آینده جهان به شدت به تقابل روسیه و چین با آمریکا گره خورده است. 
با این وصف دستگاه های امنیتی روسیه این توانایی را دارند که علی‌رغم عدم محبوبیت خود در میان افغان ها، شرایطی را شکل دهند که بخشی از نیروهای نظامی مسلح مخالف با حضور آمریکا و ناتو در افغانستان را برای تقابل هر چه جدی تر با آمریکایی ها مسلح و تجهیز کنند تا از این طریق فشار جدی بر کاخ سفید شکل گیرد. یعنی همان طرح و برنامه ای که آمریکایی ها برای خارج کردن شوروی از افغانستان داشتند اکنون از طرف روسیه برای خارج کردن آمریکا در حال پیگری است تا کرملین بتواند امتیازات مدنظر خود را از کاخ سفید در دیگر پرونده های مهمی مانند اوکراین و کریمه بگیرد. البته ناگفته نماند که در شرایط فعلی بسیار بعید است که روسیه بخواهد با پیگیری چنین طرح و برنامه‌ای روابط خود را با آمریکا و غرب به طور کامل از بین ببرد. لذا مسکو به دنبال آن است که مذاکرات خود را با طالبان برای حفظ وضعیت موجود ادامه دهد تا در آینده متناسب با هر گونه اقدام آمریکا، واکنش خود را داشته باشد.

ولی آیا کارنامه سیاه روسیه در افغانستان و نیز عملکرد غیر قابل دفاع مسکو در چچن سبب خواهد شد که طالبان حاضر به همکاری با روس ها شود؟ یعنی اکنون طالبان تحجر فکری و سیاسی خود را کنار گذاشته و به سمت یک فرصت طلبی دیپلماتیک روی آورده است؟

یقین بدانید که طالبان امروز با طالبان دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی به شدت متفاوت است. اکنون انعطاف سیاسی و دیپلماتیک در میان طالبان به شدت مشهود است. ما در گذشته شاهد بودیم که مقامات و سران طالبان "میز مذاکره و دیپلماسی" را به "دروازه جهنم" تشبیه کرده بودند، اما امروز طالبان از آن تحجر فکری وسیاسی عبور کرده است و با روی آرودن به دیپلماسی، سیاستمدارتر از گذشته عمل می کنند. چون طالبان علاوه بر اشراف کامل به شرایط داخلی افغانستان به یک درک درست از تحولات بین الملل و به خصوص منطقه خاورمیانه نیز رسیده اند. 
با این وصف همکاری و یا مذاکره طالبان با روسیه، نه یک همکاری، بلکه یک بازی سیاسی و دیپلماتیک از جانب طالبان تلقی می شود. چون نباید فراموش کرد که نگاه طالبان به قدرت سیاسی تغییر پیدا نکرده است. چون که علی‌رغم انعطاف سیاسی و روی آرودن به فرآیندهای دیپلماتیک، همواره طالبان نگاه انحصار طلبانه و تمامیت خواهانه ای به قدرت سیاسی در افغانستان داشته و دارد. در حالی که دیگر در افغانستان چیزی به نام انحصار قدرت وجود ندارد چرا که امکان تحقق آن توسط هیچ جریان و گروهی وجود ندارد. لذا اگر طالبان به سمت انحصار قدرت پیش رود یقیناً دیگر جریان‌ها و گروه‌های سیاسی و نظامی دست به تقابل با طالبان خواهند داد. لذا احتمال تجزیه قومی افغانستان وجود دارد.

با این تفاسیر بازی ایران باید چگونه باشد؟

به نظر من اکنون ایران در وضعیت مناسبی برای پیگیری صلح در افغانستان قرار دارد. لذا اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند ابتکار عمل را در دست بگیرد و با تلاش های دیپلماتیک خود زمینه نشست مشترکی را میان نمایندگان دولت آتی افغانستان و هیات های طالبان در تهران شکل دهد، مطمئنا بستر و فضای لازم برای نفوذ هر چه بیشتر ایران در خاک افغانستان شکل خواهد گرفت تا از این طریق بتوان راه حل منطقی و دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ افغانستان و توزیع متناسب و متعادل قدرت سیاسی بدون انحصار طلبی طالبان شکل گیرد. البته این رسیدن به این هدف بسیار مشکل است، چون تحقق این نشست مشترک مستلزم یک تفاهم مشترک که خود آن هم به اصلاح قانون اساسی، شراکت دموکراتیک طالبان و نیز پذیرش آزادی های کنونی اجتماعی، فرهنگی، مدنی و سیاسی جامعه نوین افغانستان، به خصوص قشر تکنوکرات جوان و زنان از جانب از طالبان نیازمند است. اگر این مسائل روی دهد یقیناً جمهوری اسلامی ایران می تواند مورد اعتماد هر دو طرف قرار گیرد. برای رسیدن به این مسئله باید جمهوری اسلامی ایران به شکل بسیار فعال‌تری وارد مسائل افغانستان شود. اما متاسفانه واقعیت این است که وزارت امور خارجه ما علیرغم برخی دیدارهای اخیر با هیات‌های طالبان، در پیگیری پروسه صلح در افغانستان چندان فعال نیست. 
البته جمهوری اسلامی می‌تواند با روسیه، چین و پاکستان نیز هماهنگ شود تا شرایط مساعدتری به وجود آید. حتی امکان دارد که علاوه بر ترکیه مذاکراتی با عربستان سعودی و امارات متحده عربی شکل بگیرد. با این وصف معتقدم مسئله صلح افغانستان می تواند نقطه آغازی برای شکل گیری تفاهم میان تهران با ریاض و ابوظبی در دیگر مسائل و مناقشات خود باشد. اما باز بر این نکته تاکید دارم که اکنون تحرکات چندان جدی دیپلماتیک از جانب وزارت امور خارجه در این خصوص وجود ندارد و تنها چند دیدار با هیات های طالبان و رایزنی با دولت کابل صورت گرفته است.

کلید واژه ها: پیر محمد ملازهی ایران افغانستان آمریکا دونالد ترامپ طالبان عربستان روسیه چین پاکستان


( ۴ )

نظر شما :

ناشناش ۰۲ مهر ۱۳۹۸ | ۱۴:۲۱
افغانستان یک باتلاقه،ایران تنها کاری که باید انجام بده اینه که زمینه گفت و گو رو بین طالبان و دولت افغانستان ایجاد کنه تا اونا بدونن و همدیگه.هر گونه دخالت دیگه شبیه کار آمریکا خواهد شد که باعث انتقاد شدید مردم و حتی دولت افغانستان میشه