به مناسبت سالروز تاسیس
شورای همکاری خلیج فارس؛ از همگرایی آرمانی تا واقعیتهای واگرایانه

نویسنده: عباس عبدالخانی، پژوهشگر مسائل خلیج فارس
دیپلماسی ایرانی: شورای همکاری خلیج فارس (GCC) بهعنوان یکی از نهادهای منطقهای جهان عرب، طی چهار دهه گذشته نقشی مؤثر در معادلات ژئوپلیتیکی و اقتصادی جنوب غرب آسیا ایفا کرده است. این شورا در ۲۵ می ۱۹۸۱ در ابوظبی تأسیس شد و شش کشور عربی شامل عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و عمان را در بر گرفت. هدف اولیه، تقویت همکاریهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی میان کشورهای عضو بود. اکنون، در آستانه چهلوپنجمین سال فعالیت، ارزیابی عملکرد این نهاد بیش از پیش ضروری به نظر میرسد؛ نهادی که همواره میان فرصتهای همگرایی و چالشهای واگرایی در نوسان بوده است.
تأسیس GCC عمدتاً واکنشی به تحولات ژئوپلیتیکی پس از انقلاب ایران و آغاز جنگ ایران و عراق بود. شورا با اهدافی چون تقویت امنیت جمعی، ایجاد یکپارچگی اقتصادی، افزایش رفاه اجتماعی، و اتخاذ مواضع سیاسی واحد در برابر تحولات منطقهای و جهانی شکل گرفت. در برخی از این زمینهها، دستاوردهایی قابل توجه به ثبت رسید؛ از جمله ایجاد اتحادیه گمرکی در سال ۲۰۰۳ و راهاندازی بازار مشترک در سال ۲۰۰۸. پروژههایی همچون هماهنگی مالی، اتصال ریلی، و شبکه برق مشترک نیز در دستور کار قرار گرفتند.
در عرصه امنیتی، شورای همکاری تلاش کرد در مواجهه با بحرانهایی چون اشغال کویت، حمله آمریکا به عراق و ناآرامیهای موسوم به بهار عربی، انسجام دفاعی خود را حفظ کند. ایجاد نیروی مشترک «درعالجزیره» نمونهای از این تلاشها بود. با این حال، در سطح سیاسی، همگرایی اعضا همواره شکننده بوده و در عمل، شورا نتوانسته است مواضع یکپارچهای درباره پروندههایی چون یمن، سوریه، لبنان و تعامل با ایران اتخاذ کند.
چالشهای ساختاری و سیاسی متعددی بر سر راه این شورا قرار داشتهاند. مهمترین آن، فقدان نهادهای فراملی الزامآور است؛ جایی که تصمیمات شورا بیشتر جنبه توصیهای دارند. اختلافات سیاست خارجی میان اعضا، بهویژه در قبال ایران، آمریکا و اسرائیل، مانع از همگرایی واقعی شده است. علاوه بر آن، وابستگی شدید به صادرات نفت و نبود تنوع اقتصادی پایدار، آسیبپذیری ساختاری شورا را افزایش داده است.
تفاوتهای درونساختاری کشورها، از نظامهای حکمرانی تا جمعیتشناسی و سطوح متفاوت توسعه، مانعی دیگر بر سر راه اتحاد پایدار بوده است. بحران سیاسی سال ۲۰۱۷ میان قطر و سه عضو دیگر شورا که بیش از سه سال به طول انجامید، عمق شکنندگی انسجام درونی GCC را آشکار ساخت.
با وجود این چالشها، شورا در مواردی موفق به کسب دستاوردهایی نیز شده است؛ از جمله هماهنگی اقتصادی در دوران پاندمی کرونا، همکاری در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر، پیشرفت پروژههای زیرساختی مانند شبکه برقرسانی و ایفای نقش میانجیگرانه در برخی بحرانهای منطقهای همچون وساطت میان ایران و غرب توسط عمان و قطر. همچنین، میزبانی رویدادهای جهانی مانند اکسپو ۲۰۲۰ در دبی و جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ در دوحه، ارتقای برند منطقهای کشورهای عضو را موجب شده است.
با این همه، عملکرد ۴۵ ساله GCC نشان میدهد این شورا بیش از آنکه به یک اتحادیه راهبردی بدل شود، بیشتر به سکویی برای گفتوگوی سیاسی و اقتصادی میان حاکمان کشورهای عضو شباهت دارد. نبود مکانیسمهای الزامآور، فقدان چشمانداز واحد بلندمدت و ناتوانی در حل اختلافات داخلی، از جمله ضعفهای ساختاری آن به شمار میروند.
نوسانات روابط اعضا با قدرتهای فرامنطقهای همچون آمریکا، چین و روسیه، همچنین نبود رویکردی مشترک در قبال تحولات ژئوپلیتیکی – نظیر جنگ غزه، توافقات دریایی و رقابتهای فرا منطقه ای – نقش منطقهای شورا را تضعیف کرده است.
شورای همکاری خلیج فارس در ۴۵ سالگی در تقاطع فرصت و تهدید ایستاده است. در دنیای امروز که اتحادیههای منطقهای نقش فزایندهای در نظم جهانی ایفا میکنند، گذار GCC از یک باشگاه حکومتی به نهادی پاسخگو، شفاف و مؤثر، ضرورتی انکارناپذیر است. تحقق این هدف مستلزم اصلاح ساختاری، تقویت شفافیت، یکپارچهسازی سیاستهای اقتصادی و امنیتی، و در نهایت، اعتمادسازی درونی است. چنانچه اعضا بتوانند اختلافات را مدیریت کرده و بر منافع مشترک تمرکز کنند، شورای همکاری میتواند به یک بازیگر کلیدی در آینده نظم منطقهای و بینالمللی بدل شود. در غیر این صورت، خطر فرسایش و بیاثری تدریجی آن، بیش از پیش جدی خواهد بود.
نظر شما :