چرا بار دیگر دیپلماسی انتخاب شد؟
خط شکنی اروپاییها در بحبوحه جنگ اسرائیل علیه ایران

دیپلماسی ایرانی: سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در هنگامه بمباران تهران و دیگر شهرهای ایران توسط رژیم صهیونیستی، تهران را به سمت ژنو ترک کرد تا به تقاضای طرفهای اروپایی به دور تازهای از گفتوگوهای ایران و سه کشور اروپایی به همراه نماینده اتحادیه اروپا، به گفتوگو بنشیند. گفتوگوهایی که تا همین دو هفته پیش با بیمیلی طرف اروپایی مواجه بود و با بیاعتنایی به آن مینگریستند.
اکنون اما اروپاییها، در حالی که ایران در فراینده مذاکرات با ایالات متحده امریکا و آژانس و همچنین خود کشورهای اروپایی بود، مورد یورش ناجوانمردانه و غافلگیرانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته است، خود تقاضای دیدار با وزیر امور خارجه کشورمان را دادهاند.
در حالی که به نظر میرسد امریکا در جریان حمله اسرائیل بوده و حتی این حمله را خود برای اسرائیل طراحی و هماهنگ کرده، اروپایی که خود را تعمدا در حاشیه نگه داشته بود و در جریان مذاکرات ایران و امریکا نبود، مجددا به صحنه مذاکره بازگشته است تا به این ترتیب خط شکن جبهه یکجانبه امریکا – اسرائیل علیه ایران باشد.
در سه روز اول حمله اسرائیل، اروپاییها در یک جبهه خود را در کنار اسرائیل میدیدند و حتی دولت فرانسه رسما اعلام کرد که از یورش اسرائیل حمایت میکند و این اقدام ناجوانمردانه این رژیم را دفاع از خود نامید، اما اکنون و با سپری شدن ۷ روز از آغازِ جنگ اسرائیل علیه ایران، به نظر میرسد در مواضع خود تجدید نظر کردهاند و خود مذاکره با ایران را پیشنهاد دادهاند.
اروپا از سال ۲۰۰۳ و زمانی که مناقشه هستهای ایران آغاز شد همواره طرف مذاکره با ایران بود و در جریان مذاکرات هستهای در سال ۲۰۱۵ نیز بخشی از آن بود که به توافق برجام انجامید. بعد از آن نیز تا کنون، با وجود خروج امریکا از برجام، اروپا همچنان در برجام مانده و جزء مهمی از آن است.
از زمان آغاز گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و امریکا و پنج دور مذاکرهای که میان دو طرف انجام شد، امریکاییها تعمدا خواستند که اروپا از فرایند مذاکرات کنار بماند. اروپاییها گلایه میکردند که طرف امریکایی آنها را در جریان هیچ بخشی از مذاکراتشان با ایران قرار نمیدهد. در حالی که طرف ایرانی بعد از هر دور مذاکره طرفهای اروپایی را در جریان مذاکرات خود با امریکا میگذاشت. با این حال به نظر میرسید فرایند گفتوگوهای ایران و اروپا هیچگاه به خوبی پیش نمیرفته و مذاکرات انجام شده میان دو طرف به تنش میانجامیده است.
اوج تنش دو طرف زمانی بود که اروپاییها در آژانس انرژی اتمی با حمایت و همراهی امریکا قطعنامهای را علیه ایران تصویب کردند و ضمن زدن اتهاماتی به ایران، تهران را به عدم انجام همکاریهای لازم با آژانس متهم کردند و به فعال کردن سازوکار مکانیسم ماشه و بازگرداندن تمامی تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تهدید کردند. این اقدام اروپاییها و امریکاییها با واکنش تند ایران مواجه شد و تهران اعلام کرد اقداماتی تلافیجویانه انجام میدهد. اما ۲۴ ساعت از این اقدام اروپاییها نگذشته بود که اسرائیل حملهای همه جانبه به ایران انجام داد و رسما به ایران اعلام جنگ کرد. جنگی که امروز، جمعه، هفتمین روز آن را پشت سر میگذاریم. این طور به نظر میرسید که قطعنامه اروپاییها و امریکاییها در شورای حکام بهانه لازم به اسرائیل برای حمله به ایران را داده است.
در این فضا، طرفهای اروپایی بار دیگر خواستهاند تا دیپلماسی را بیازمایند و به میز مذاکره برگردند. ایران هیچگاه آنها را از مذاکرات خود کنار نگذاشته بود. اینکه چه شد طرفهای اروپایی در اوج تنشها خواستند مجددا به میز مذاکره برگردند، تفسیرهای فراوانی وجود دارد. شاید که انتظار داشتند نقشه اسرائیل در همان سه روز نخست یورش عملی شود و با ایران با عنوان یک کشور شکستخورده پشت میز مذاکره بنشینند، اما وقتی حملات ایران و تحمیل خسارتهای آن به طرف اسرائیلی را دیدند که برای نخستین بار از سال ۱۹۴۸ سرزمینهای اشغالی مورد اصابت این همه موشکهای ویرانگر ایران قرار گرفتند و دهها نفر کشته و زخمی شدند و خسارتهای سنگینی بر رژیم صهیونیستی وارد آمد، تجدید نظر کردند و خواستند بار دیگر دیپلماسی را بیازمایند. یا اینکه به طور جدی از گسترش جنگ احساس تهدید کردند و برای رفع تهدید ترجیح دادند بار دیگر به مذاکره بنشینند. شاید هم فشار افکار عمومی اروپا آنها را بر آن داشت که در سیاست خود تجدید نظر کنند. ما از روز چهارم جنگ اسرائیل علیه ایران تغییر لحن در طرفهای اروپایی را مشاهده میکنیم. بهویژه زمانی که فردریش مرتس، صدراعظم آلمان در حاشیه نشست گروه ۷ در کانادا طی گفتوگو با شبکه زد دی اف (ZDF) آلمان در توصیف حمله اسرائیل به ایران گفت: «این همان کار کثیفی است که اسرائیل به جای همه ما درباره ایران انجام میدهد.» عبارت «کار کثیف» یادآور سخنان آگوست هافنر، مسئول اعدامهای دستهجمعی آلمان هیتلری در سال ۱۹۴۲ است. این عبارت جنجال بزرگی در آلمان به وجود آورد و افکار عمومی این کشور را علیه دولت این کشور برآشفت.
احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن حمایت قاطع و تمام عیار کشورهای عربی و اسلامی از جمهوری اسلامی ایران در برابر یورش اسرائیل و محکومیت مجامع مختلف بینالمللی علیه این اقدام اسرائیل است. کشورهای کلیدی عربی بهویژه عربستان سعودی، مصر و امارات متحده عربی با صدور بیانیههای مختلفی این اقدام اسرائیل را به شدت محکوم کردند. پاکستان تنها کشور اسلامی دارای بمب اتم با قاطعیت از ایران حمایت و اعلام کرد از تهران در برابر اسرائیل همهجانبه پشتیبانی میکند. شاید واکنش حمایتآمیز کشورهای اسلامی و عربی، رسانهها، مقامات و افکار عمومی آنها از ایران در برابر رژیم اسرائیل را کشورهای اروپایی انتظار نداشتند و روی شدت آن حساب نکرده بودند. هر چه باشد سرمایههای کشورهای عربی در چرخه اقتصادی اروپا نقش مهمی دارد و اتخاذ مواضعی در تضاد مواضعشان آنها را نگران میکند.
هر چه باشد، انتخاب دوباره گزینه دیپلماسی توسط اروپاییها در تعامل با ایران، چیزی نبوده است که مورد انتظار اسرائیل و امریکا باشد. آن هم در حالی که تل آویو وعده پایان دادن به کار جمهوری اسلامی ایران ظرف دو هفته داده است. اقدام اروپا میتواند نقشه اسرائیلیها را علیه جمهوری اسلامی ایران تحتالشعاع قرار دهد.
بیشک نباید انتظار بالایی از مذاکرات ایران و اروپا در ژنو داشت و کار بسیار سختی پیش روی دستگاه دیپلماسی کشورمان و رئیس آن است، اما نفس انتخاب دیپلماسی میتواند فضای بهشدت تنشآلود و جنگی حاکم بر فضای سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر قرار دهد و اروپا تصمیم گرفته است که خطشکن این جریان باشد.
باید از این فرصت پیشآمده در کنار حمایت کشورهای عربی و اسلامی نهایت استفاده را کرد و اجازه نداد نقشههای رژیم صهیونیستی بر طرحهای مبتکرانه و تنشزدای کشورهای دیگر تاثیر بگذارد. استفاده از این فرصتها شاید بتواند جنگ را در کمتر از آنچه تصور میشود، پایان دهد.
نظر شما :