افشای پنج مورد
دیپلماسی قهری کی جواب میدهد چه زمانی جواب نمیدهد

دیپلماسی ایرانی: کتاب «هنر اجبار» نوشته رید بی. سی. پالی (که به صورت یک کتاب الکترونیکی رایگان با دسترسی آزاد در دسترس است) توضیحی تازه برای موفقیت - و شکست - درخواستهای اجباری در سیاست بینالملل ارائه میدهد. در اینجا پنج نمونه به یاد ماندنی از تحقیقات نویسنده آورده شده است:
۱. در ماه مه ۲۰۱۷، هکرهای کره شمالی یک حمله باجافزاری را آغاز کردند که ۲۳۰،۰۰۰ کامپیوتر را در ۱۵۰ کشور هدف قرار داد. این یک اجبار کلاسیک بود: «به من پول بده وگرنه.» با این حال، هکرها تلاش کمی برای بازگرداندن دسترسی به فایلهای رمزگذاری شده انجام دادند. آنها هیچ تضمین اجباری مکملی به قربانیان خود ارائه نکردند. یک قربانی چگونه میدانست که فایلهایش بدون نقص رمزگشایی میشوند؟ آیا هکرها حتی کلید رمزگشایی را پس از پرداخت ارائه میدادند؟ یک هفته پس از حمله، تنها ۳۰۰ قربانی باج را پرداخت کرده بودند – نرخ موفقیت اجباری کمی بیش از ۰٫۱ درصد.
۲. در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸، موساد اسرائیل به یک انبار نامشخص در حومه تهران حمله کرد. آنها در طول شب کار کردند و گاوصندوقهای باز را آتش زدند و حدود ۵۵۰۰۰ صفحه و ۱۶۳ سیدی از اسناد و ویدیوها را دزدیدند – طبق تخمین آنها حدود ۲۰ درصد از فایلهای موجود در انبار. همه مربوط به برنامه تسلیحات هستهای سابق ایران بود. این اسناد ایرانی به محققان فرصت نادری میداد تا شواهد مستند را با سوابق عمومی دیپلماسی قهری مقایسه کنند تا نمونهای مدرن از آنچه زورگویان غربی میدانستند را در مقابل آنچه ایران به سادگی از آن قسر در رفت، ارزیابی کنند. این اسناد نشان میداد که سازش علنی برای اجازه دادن به ایران برای انکار ابعاد نظامی برنامه هستهای خود، یک داستان توافق شده بود. تا زمانی که تهران به پذیرش محدودیتهای جدید و تأیید تحقیقات هستهای خود، که در برجام آمده است، تن میداد، مجبور نبود چیزی را که زورگویانش از قبل به طور خصوصی میدانستند، بپذیرد. جان کری، وزیر امور خارجه امریکا، در سخنرانی ژوئن ۲۰۱۵ گفت: "ما میدانیم که آنها چه کردند. ما شکی نداریم. ما در مورد فعالیتهای نظامی خاصی که آنها درگیر آن بودند، دانش کامل داریم.آنچه ما نگران آن هستیم، ادامه آن است." به گفته جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی معاون رئیس جمهوری امریکا، «ایرانیها از ابتدا تا انتها ادعا کردند که همه اینها مشتی مزخرفات است که هرگز سعی در تسلیحاتی کردن آنها نداشتهاند. اما ما میدانستیم، و آنها میدانستند که ما میدانیم، و ما میدانستیم که آنها میدانستند که ما میدانیم.»
۳. شش ماه پس از مذاکرات محرمانه با لیبی در مورد برنامههای سلاحهای کشتار جمعی، ایالات متحده و بریتانیا طرابلس را در حال وارد کردن قطعات برای غنیسازی اورانیوم در حال ارتکاب جرم دستگیر کردند. سیا از منابع خود در شبکه قاچاق عبدالقدیر خان برای شناسایی محمولهای از مالزی به مقصد لیبی که با کشتی بیبیسی چین ارسال شده بود، استفاده کرد. در اکتبر ۲۰۰۳، همزمان با ابتکار امنیت تکثیر، سیا و امآی۶ کشتی را در بندر تارانتو ایتالیا رهگیری کردند. آنها کانتینرهای حمل و نقل متخلف را برداشتند و سپس بیبیسی چین را به مسیر خود به لیبی بازگرداندند. سپس سوال این شد که چگونه از این برگ برنده در مذاکرات استفاده کنند. برخی در دولت بوش میخواستند از این ماجرا به عنوان یک پتک استفاده کنند تا به لیبیاییها سخت بگیرند و به جهانیان ثابت کنند که آنها کار بدی انجام میدهند. اما کسانی که در مذاکرات جاری شرکت داشتند، نظر بهتری داشتند. رابرت جوزف، مدیر ارشد استراتژی ضد تکثیر در شورای امنیت ملی، استدلال کرد که این رهگیری باید مخفی بماند تا به عنوان اهرم فشار مورد استفاده قرار گیرد. جورج تنت، مدیر سیا، توضیح داد: «ما در آن زمان تمایلی به بزرگ جلوه دادن آن نداشتیم، به این امید که بتوانیم از این حادثه برای القای این نکته به لیبیاییها استفاده کنیم که از همه نقشههای آنها مطلع هستیم و انگیزه بیشتری به آنها بدهیم تا از تمام سلاحهای کشتار جمعی خود دست بکشند.»
چهار روز پس از این ممنوعیت، واشینگتن و لندن برای اطمینانبخشی اجباری به قذافی اقدام کردند. افسران ارشد اطلاعاتی به لیبی پرواز کردند و مدارک خود را در مورد برنامه سانتریفیوژ آن به اشتراک گذاشتند. آنها به وزیر امور خارجه لیبی گفتند: «تو غرق شدهای و ما نجات غریق هستیم.» این استراتژی جواب داد. مقامات لیبی، شنود بیبیسی چین را به عنوان فشاری با اطمینان اجباری معتبر تلقی کردند. سیف قذافی بعداً گزارش داد که «روش قاطع اما محتاطانهای که ایالات متحده و بریتانیا با این حادثه برخورد کردند، به پدرش اطمینان داد که لندن و واشینگتن با حسن نیت عمل میکنند، نه اینکه بهانهای برای اقدام نظامی ایجاد کنند.»
۴. ویلیام توبی، مقام رسمی دولت جورج بوش، از یک برخورد ناخوشایند در هتلی در ژنو، درست قبل از اولین نشست سهجانبه مخفی بین ایالات متحده، بریتانیا و لیبی در آوریل ۲۰۰۳، یاد میکند. سه طرف برای مذاکره در مورد پایان گسترش سلاحهای کشتار جمعی لیبی ملاقات میکردند و تلاش زیادی کرده بودند تا کانالهای ارتباطی خود را از سایر بازیگران منطقهای، به ویژه اسرائیل، مخفی نگه دارند. در حالی که دو مقام ارشد اطلاعاتی آمریکایی و بریتانیایی ورود لیبیاییها را منتظر بودند، ایهود باراک، نخست وزیر اسبق اسرائیل، وارد سالن صبحانه شد. جاسوسان او را شناختند و برای هدایت هیئت لیبی به اتاقی در طبقه بالای هتل، وارد عمل شدند.
۵. در پایان رژیم آپارتاید، رهبران آفریقای جنوبی تصمیم گرفتند زرادخانه هستهای مخفی خود را از بین ببرند و پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کنند. با این حال، پرتوریا به جای اینکه صادقانه عمل کند، شواهد برنامه سلاحهای هستهای خود را برچید و از بین برد. اما آنها با مشکلی مواجه بودند. یک گزارش داخلی نتیجهگیری کرد: «حتی یک برنامه بزرگ ۳ ساله رفع آلودگی بعید است که تمام آثار [اورانیوم درجه تسلیحاتی] را به طور کامل از بین ببرد. بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی با استفاده از تجهیزات حساس قادر به تشخیص [آن] خواهند بود.»
در عوض، سیاستگذاران لاپوشانی را پیشنهاد دادند. آنها توصیه کردند که هستههای سلاحهای هستهای به گاز اورانیوم بسیار غنیشده تبدیل شوند تا آفریقای جنوبی بتواند «صادقانه اعتراف کند که اورانیوم را تا سطح تسلیحاتی غنیسازی کرده، اما سلاح نساخته است.» همانطور که معلوم شد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی همسو با این پیشنهاد عمل کرد.
اگر میتوانست تمام اورانیوم را گزارش کند، پرتوریا را به پذیرش زرادخانه هستهای خود مجبور نمیکرد. یکی از دانشمندان میگوید در اولین جلسه رسمی بین دانشمندان آفریقای جنوبی و تیم بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، «گزارش اولیه مانند جسدی که خنجری در پشتش فرو رفته باشد، روی میز افتاده بود، اما همه نگاهها برگردانده شد و هیچکس سوال واضحی نپرسید. در صفحه اول آمده بود که آفریقای جنوبی چند صد کیلوگرم اورانیوم با درجه تسلیحاتی اعلام کرده است، اما تیم آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچ سوالی نپرسید و تیم کمیسیون انرژی اتمی داوطلبانه هیچ اطلاعاتی ارائه نکرد.» دانشمند دیگری به یاد میآورد: «آنها هرگز از ما نپرسیدند، بنابراین ما هرگز مجبور به دروغ گفتن نبودیم، یکی از آن چیزهای خندهدار.»
منبع: کورنل یونیورسیتی پرس/ ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :