طرحی که وزیر خارجه امریکا حامی اصلی آن است

وسوسه تغییر رژیم در ونزوئلا

۱۰ آبان ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۹۷۳ اخبار اصلی آمریکا
آن‌طور که توسط چندین رسانه خبری مهم گزارش شده است، ماه‌ها پس از مراسم تحلیف ترامپ در ژانویه، بحث‌های داخلی، طرفداران قدیمی تغییر رژیم – به رهبری وزیر امور خارجه مارکو روبیو – را در مقابل مقاماتی که طرفدار توافق مذاکره‌ای با کاراکاس بودند، از جمله ریچارد گرنل، فرستاده ویژه رئیس جمهوری، قرار داد. در نیمه اول سال ۲۰۲۵، مذاکره‌کنندگان دست بالا را داشتند: گرنل با مادورو ملاقات کرد و توافق‌هایی را برای باز کردن بخش‌های گسترده نفت و معدن ونزوئلا به روی شرکت‌های آمریکایی در ازای اصلاحات اقتصادی و آزادی زندانیان سیاسی منعقد کرد. اما تا اواسط ژوئیه، روبیو با تغییر چارچوب، ابتکار عمل را پس گرفت.
وسوسه تغییر رژیم در ونزوئلا

نویسندگان: الکساندر بی. داونز، استاد علوم سیاسی و امور بین‌الملل در دانشگاه جورج واشینگتن و نویسنده کتاب «موفقیت فاجعه‌بار: چرا تغییر رژیم تحمیلی خارجی به شکست منجر می‌شود» و لیندسی ای. اورورک دانشیار علوم سیاسی در کالج بوستون، عضو غیرمقیم در موسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه و نویسنده کتاب «تغییر رژیم پنهان: جنگ سرد مخفی آمریکا» 

دیپلماسی ایرانی: آنچه در اوایل سپتامبر به عنوان مجموعه‌ای از حملات هوایی آمریکا به قایق‌ها در کارائیب – که مقامات آمریکایی ادعا می‌کردند از ونزوئلا مواد مخدر قاچاق می‌کنند – آغاز شد، اکنون به نظر می‌رسد به کمپینی برای سرنگونی دیکتاتور ونزوئلا، نیکولاس مادورو، تبدیل شده است. در طول دو ماه، دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا، ۱۰هزار سرباز آمریکایی را به منطقه اعزام کرده، حداقل هشت کشتی سطحی نیروی دریایی ایالات متحده و یک زیردریایی را در اطراف سواحل شمالی آمریکای جنوبی مستقر کرده، بمب‌افکن‌های B-52 و B-1 را برای پرواز در نزدیکی خط ساحلی ونزوئلا هدایت کرده و گروه ضربت ناو هواپیمابر جرالد آر. فورد – که نیروی دریایی ایالات متحده آن را "توانمندترین، سازگارترین و کشنده‌ترین پلتفرم جنگی در جهان" می‌نامد – را به حوزه مسئولیت فرماندهی جنوبی ایالات متحده فرستاده است.

این اقدامات نشان دهنده تغییر اخیر و گسترده در سیاست دولت در قبال ونزوئلا است. همان‌طور که توسط چندین رسانه خبری مهم گزارش شده است، ماه‌ها پس از مراسم تحلیف ترامپ در ژانویه، بحث‌های داخلی، طرفداران قدیمی تغییر رژیم – به رهبری وزیر امور خارجه مارکو روبیو – را در مقابل مقاماتی که طرفدار توافق مذاکره‌ای با کاراکاس بودند، از جمله ریچارد گرنل، فرستاده ویژه رئیس جمهوری، قرار داد. در نیمه اول سال ۲۰۲۵، مذاکره‌کنندگان دست بالا را داشتند: گرنل با مادورو ملاقات کرد و توافق‌هایی را برای باز کردن بخش‌های گسترده نفت و معدن ونزوئلا به روی شرکت‌های آمریکایی در ازای اصلاحات اقتصادی و آزادی زندانیان سیاسی منعقد کرد. اما تا اواسط ژوئیه، روبیو با تغییر چارچوب، ابتکار عمل را پس گرفت. او استدلال کرد که برکناری مادورو دیگر فقط مربوط به ترویج دموکراسی نیست، بلکه موضوع امنیت داخلی است. او رهبر ونزوئلا را به عنوان یک سردسته تروریست‌های مواد مخدر که بحران مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی ایالات متحده را دامن می‌زند، معرفی کرد و او را به باند «ترن د آراگوا» مرتبط دانست و ادعا کرد که ونزوئلا اکنون «توسط یک سازمان قاچاق مواد مخدر اداره می‌شود که خود را به عنوان یک دولت – ملت توانمند کرده است.»

به نظر می‌رسد این روایت ترامپ را متقاعد کرده است. در ماه ژوئیه، رئیس جمهور به پنتاگون دستور داد تا از نیروی نظامی علیه برخی از کارتل‌های مواد مخدر در منطقه، از جمله «ترن د آراگوا» و کارتل «د لوس سولس» استفاده کند که دولت ادعا می‌کرد دومی توسط مادورو و معاونان ارشد او رهبری می‌شود. دو هفته بعد، دولت جایزه سر مادورو را از ۲۵ میلیون دلار به ۵۰ میلیون دلار، دو برابر کرد. در ۱۵ اکتبر، ترامپ به خبرنگاران اذعان کرد که به سازمان سیا اجازه داده است تا عملیات مخفی در ونزوئلا انجام دهد. وقتی از او در مورد گام‌های بعدی مورد نظرش سوال شد، گفت: «ما مطمئناً اکنون به دنبال زمین هستیم، زیرا دریا را به خوبی تحت کنترل داریم.» به گفته نیویورک تایمز، «مقامات آمریکایی به طور خصوصی روشن کرده‌اند که هدف نهایی، برکناری آقای مادورو از قدرت است.»

اما چه مخفیانه و چه آشکار، هرگونه تلاشی برای تغییر رژیم در ونزوئلا با چالش‌های بزرگی روبه‌رو خواهد شد. روش‌های پنهانی بسیار بیشتر از این که موفق باشند، شکست می‌خورند و بعید است که تهدید به زور یا حملات هوایی بتواند مادورو را برای فرار تحت فشار قرار دهد. و حتی اگر واشینگتن در برکناری مادورو موفق شود، بازی بلندمدت تغییر رژیم همچنان پرخطر خواهد بود. از نظر تاریخی، پیامدهای چنین عملیاتی هرج و مرج و خشونت بوده است.

اگر در ابتدا موفق نشوید؟

دولت ترامپ چندین گزینه پنهانی برای تغییر رژیم در ونزوئلا دارد. اما با اعلام مؤثر چنین برنامه‌هایی از قبل، مزیت اصلی اقدام پنهانی را از دست داده است: به حداقل رساندن هزینه‌های سیاسی و نظامی یک عملیات با حفظ قابلیت انکار قابل قبول. علنی کردن، مسئولیت کامل نتیجه یک مأموریت را بر دوش واشینگتن می‌اندازد و در عین حال توانایی آن را برای کنترل وقایع در میدان در صورت بروز مشکل کاهش می‌دهد. در عمل، این امر مستلزم مجموعه‌ای از اقدامات نیمه‌کاره است که بیش از حد آشکار هستند که قابل انکار و بیش از حد محدود هستند که تعیین‌کننده باشند.

اما حتی اگر ترامپ پنهان‌کاری را حفظ کرده بود، سابقه مداخلات پنهانی ایالات متحده دلیل کمی برای خوش‌بینی ارائه می‌دهد. واشینگتن می‌توانست از مخالفان مسلح محلی حمایت مخفیانه ارائه دهد، در ترور مادورو سعی داشته باشد یا کودتایی علیه رژیم او تحریک کند. با این حال، هر تاکتیک سابقه ضعیفی دارد. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ توسط یکی از ما (اوروک)، با تجزیه و تحلیل ۶۴ تلاش مخفیانه برای تغییر رژیم با حمایت ایالات متحده در طول جنگ سرد، نشان داد که تلاش‌ها برای حمایت از مخالفان خارجی تنها در حدود ده درصد موارد در سرنگونی رژیم هدف موفق بوده‌اند. تلاش‌های ترور نیز بهتر از این نبوده است. تلاش‌های عمدی واشینگتن برای قتل‌های مخفیانه رهبران خارجی – که بدنام‌ترین آنها فیدل کاسترو، رهبر کوبا بود – بارها و بارها شکست خورده است، اگرچه چند رهبر، مانند نگو دین دیم، رهبر ویتنام جنوبی در سال ۱۹۶۳، در جریان کودتاهای تحت حمایت ایالات متحده و بدون تأیید ایالات متحده کشته شدند. تحریک کودتاها در به قدرت رساندن نیروهای تحت حمایت ایالات متحده، از جمله در ایران، در سال ۱۹۵۳ و گواتمالا، در سال ۱۹۵۴، مؤثرتر بوده است. اما هیچ یک از این نتایج به ثبات بلندمدت منجر نشده است. مادورو نیروهای مسلح ونزوئلا را چنان کاملاً در برابر کودتا مقاوم کرده است که این گزینه کمتر عملی به نظر می‌رسد.

برخی از این تاکتیک‌ها حتی قبلاً در ونزوئلا آزمایش شده‌اند و شکست خورده‌اند. در سال ۲۰۱۹، ایالات متحده، رهبر مخالفان، خوان گوایدو، را به عنوان رئیس جمهوری موقت ونزوئلا به رسمیت شناخت و از قیام مردمی علیه رژیم مادورو حمایت کرد. اما این تلاش زمانی که ارتش مادورو از فرار خودداری کرد، با شکست مواجه شد. سال بعد، گروهی متشکل از حدود ۶۰ مخالف ونزوئلایی و چند پیمانکار آمریکایی، یک حمله آبی – خاکی ناموفق را برای حمله به پایتخت و دستگیری مادورو، به نام «عملیات گیدئون» آغاز کردند. این عملیات به سرعت توسط نیروهای امنیتی ونزوئلا رهگیری شد.

تاریخ نشان می‌دهد که تغییر رژیم‌های پنهانی ناموفق معمولاً وضعیت بد را بدتر می‌کند. روابط بین بازیگر مداخله‌گر و هدف آن رو به وخامت می‌رود و همان‌طور که در تحقیقات خود دریافته‌ایم، احتمال درگیری‌های نظامی بین آنها بیشتر می‌شود. در کشور هدف، چنین تلاش‌هایی معمولاً خشونت، از جمله جنگ داخلی، را باعث می‌شود و خطر کشته شدن انبوهی از غیرنظامیان توسط رژیم را افزایش می‌دهد.

ایالات متحده مدت‌هاست که مداخلات پنهانی در سیاست داخلی سایر کشورها انجام داده است – در افغانستان، آلبانی و آنگولا، که تنها چند نمونه از آنها هستند. اما این الگو به ویژه در آمریکای لاتین برجسته بود، جایی که واشینگتن در طول جنگ سرد حداقل ۱۸ بار مخفیانه برای تغییر رژیم تلاش کرد. در سال ۱۹۵۴، دولت منتخب دموکراتیک گواتمالا را سرنگون کرد و یک رژیم نظامی را به قدرت رساند که هزاران مخالف را دستگیر و ۳۶ سال جنگ داخلی را رهبری کرد که حدود ۲۰۰هزار نفر را کشت. در سال ۱۹۶۱، ایالات متحده از حمله ناموفق خلیج خوک‌ها به کوبا حمایت کرد و کودتایی را در جمهوری دومینیکن آغاز کرد که ناخواسته ترور دیکتاتور رافائل تروخیو را باعث شد. پس از اینکه پسر تروخیو به جای کودتاچیانِ مورد حمایت ایالات متحده قدرت را به دست گرفت، واشینگتن او را به تبعید مجبور کرد و در طول دهه ۱۹۶۰ به دخالت در انتخابات دومینیکن – و همچنین انتخابات در بولیوی و گویان – ادامه داد. همچنین از کودتاهایی در برزیل در سال ۱۹۶۴، بولیوی در سال ۱۹۷۱ و شیلی در سال ۱۹۷۳ حمایت کرد و در طول دهه ۱۹۸۰ شورشیان کنترا را در نیکاراگوئه تأمین مالی کرد.

با این حال، هیچ یک از این عملیات‌ها به یک دموکراسی پایدار و طرفدار آمریکا منجر نشد. اغلب اوقات، مداخلات ایالات متحده، رژیم‌های استبدادی را روی کار آورد یا چرخه‌های سرکوب و خشونت را آغاز کرد. حتی زمانی که واشینگتن یک متحد سرسخت ضد کمونیست، مانند آگوستو پینوشه در شیلی، پیدا کرد، روابط در نهایت به دلیل وحشیگری و نقض حقوق بشر توسط رژیم، تیره شد. به طور گسترده‌تر، افشای عمومی نقش واشینگتن در این عملیات‌های پنهانی، ضد آمریکایی‌گرایی عمیق و عدم پایداری را دامن زد که همچنان بر سیاست‌گذاری‌های ایالات متحده در منطقه سایه افکنده است. در واقع، مادورو مرتباً به این تاریخ استناد می‌کند تا فشار فعلی ایالات متحده را به عنوان ادامه گذشته امپریالیستی واشینگتن به تصویر بکشد.

نکته‌ی مبهم

در میان گزینه‌های آشکار خود برای تغییر رژیم، ایالات متحده می‌تواند سعی کند مادورو را با تهدید به زور به ترک قدرت وادار کند. این تکنیک گاهی اوقات مؤثر بوده است، اما فقط در برابر کشورهای کوچکی که با دشمنان قدرتمندی روبه‌رو هستند که به غلبه بر آنها در یک حمله زمینی قادر هستند. به عنوان مثال، در سال ۱۹۴۰، جوزف استالین از تهدید به حمله برای برکناری رهبران همسایه، استونی، لتونی و لیتوانی استفاده کرد. ایالات متحده تغییر رژیم را با استفاده از تهدید به زور فقط علیه اهداف اساساً بی‌دفاع، مانند نیکاراگوئه در سال‌های ۱۹۰۹ – ۱۹۱۰، اجباری کرده است. در دوران اخیر، تهدیدات نظامی ایالات متحده علیه صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی نتوانست هیچ یک از رهبران را به کناره‌گیری متقاعد کند.

ابزار دومی که واشینگتن می‌تواند برای القای تغییر رژیم استفاده کند، قدرت هوایی است، اما گفتن این حرف آسان‌تر از انجام دادن آن است. فرضاً، حملات هوایی می‌تواند با کشتن رهبران، قطع توانایی ارتش در فرماندهی نیروهای خود یا ایجاد کودتای نظامی یا قیام مردمی، تغییر رژیم را به همراه داشته باشد. با این حال، ایالات متحده هرگز نتوانسته است تنها از طریق نیروی هوایی، یک رهبر خارجی را سرنگون کند. حتی با توسعه سلاح‌های دقیق، ردیابی و حمله به سران کشورها دشوار بوده و گسترش فناوری‌های ارتباطی، پروژه جداسازی رهبران از ارتش‌هایشان را بسیار دشوار کرده است. از سوی دیگر، بعید است که ارتش‌ها در حین مبارزه با دشمن خارجی مانند ایالات متحده، کودتا کنند و اگر غیرنظامیان نیز در جاخالی دادن از بمب‌ها سعی داشته باشند، بسیج برای سرنگونی رژیم خود دشوار خواهد بود. همه این چالش‌ها به خنثی کردن آرمان‌های تغییر رژیم اسرائیل در جریان حملات هوایی اخیر علیه ایران کمک کرد.

در نهایت، ایالات متحده می‌تواند به ونزوئلا حمله کند. با این حال، اگر تصمیم به رفتن به این مسیر بگیرد، نیروهایی که دولت در حال حاضر در اختیار دارد، کار را انجام نخواهند داد. در اوایل اکتبر، مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی تخمین زد که یک حمله زمینی به حداقل ۵۰هزار سرباز نیاز دارد. ترامپ، از نظر تئوری، می‌تواند چنین نیرویی را جمع‌آوری کند. اما راه‌اندازی یک تهاجم بزرگ، مخالفت صریح و مکرر او با اعزام نیروهای آمریکایی به ماجراجویی‌های خارجی را به شدت نقض می‌کند و خطر فروپاشی پایگاه او را به همراه دارد. اکثر ناظران، سناریوی تهاجم را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند و در عوض، همان‌طور که کارشناسان نظامی در ماه اکتبر به آتلانتیک گفتند، پیش‌بینی می‌کنند که یک کمپین «دکمه را فشار دهید، شاهد انفجار اوضاع باشید» مطرح باشد. همچنین لازم به یادآوری است که ایالات متحده نتوانست عراق – کشوری با نصف وسعت ونزوئلا – را با بیش از سه برابر تعداد نیروهایش در سال ۲۰۰۳ کنترل کند.

به عنوان مدلی برای ونزوئلا، وسوسه‌انگیز است که تهاجم‌های قبلی ایالات متحده برای تغییر رژیم در کارائیب – مانند حمله ۱۹۸۳ به گرنادا که یک رژیم مارکسیستی را سرنگون کرد، یا حمله به پاناما در سال ۱۹۸۹ که در آن واشینگتن دیکتاتور مانوئل نوریگا را سرنگون و استرداد کرد – را به عنوان الگو قرار دهیم. اما هر دو مقایسه عمیقاً گمراه‌کننده هستند. گرنادا یک کشور جزیره‌ای کوچک است که در زمان حمله ایالات متحده تقریباً ۹۰هزار نفر جمعیت داشت. پاناما مقایسه‌ی کمی بهتری ارائه می‌دهد، اما هنوز به هیچ وجه به اندازه‌ی ونزوئلا نزدیک نیست: ونزوئلا بیش از ۱۲ برابر پاناما در سال ۱۹۸۹ وسعت و تقریباً ده برابر جمعیت دارد. برخلاف پاناما، ونزوئلا یک کشور کوچک با مرکزیت یک شهر بزرگ نیست، بلکه کشوری وسیع و کوهستانی با مراکز شهری متعدد، زمین‌های جنگلی ناهموار و مرزهای نفوذپذیر است که شورشیان و نیروهای نامنظم می‌توانند از آن سوءاستفاده کنند. ارتش ایالات متحده در شرایط مشابه در ویتنام و افغانستان در برابر شورشیان عملکرد خوبی نداشته است.

جنبه‌های منفی موفقیت

حتی اگر عملیات تغییر رژیم در ابتدا موفقیت‌آمیز باشد، تاریخ دوباره نشان می‌دهد که نتایج بلندمدت اغلب ناامیدکننده هستند. مطالعات هر یک از ما (و بسیاری دیگر) نشان داده که تلاش‌ها برای ترویج دموکراسی پس از تغییر رژیم‌های تحمیلی خارجی به ندرت موفقیت‌آمیز است – نکته‌ای که مداخلات اخیر ایالات متحده در افغانستان، عراق و لیبی به طرز دردناکی آن را آشکار کرد.

در عوض، تغییر رژیم اغلب خشونت بیشتری ایجاد می‌کند – به عنوان مثال، احتمال جنگ داخلی را در کشورهای هدف به طرز چشمگیری افزایش می‌دهد. حتی تغییر رژیم‌هایی که از پیروزی‌های قاطع زمینی ناشی هستند، اگر نیروهای مسلح کشور هدف به جای تسلیم شدن پراکنده شوند، می‌توانند به شکست منجر شوند و به این نیروها اجازه دهند تا زمینه را برای شورش علیه رژیم جدید فراهم کنند، همان‌طور که در عراق رخ داد.

چشم‌انداز داخلی ونزوئلا نشان می‌دهد که این یک احتمال واقعی است. همان‌طور که خوان دیوید روخاس، تحلیلگر آمریکای لاتین، اشاره کرده است، ونزوئلا «مجموعه‌ای از بازیگران مسلح پیچیده» را شامل می‌شود، از جمله شبه‌نظامیان طرفدار رژیم که به عنوان «colectivos» شناخته می‌شوند و گروه‌های مسلح فراملی مانند ارتش آزادی‌بخش ملی (ELN) و بقایای فارک (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا). فیل گانسون، تحلیلگر گروه بحران بین‌المللی مستقر در کاراکاس، در اوایل اکتبر به گاردین گفت که ونزوئلا «کاملاً مملو از گروه‌های مسلح از انواع مختلف است که هیچ یک از آنها انگیزه‌ای برای تسلی یا توقف کاری که انجام می‌دهند، ندارند.» احتمال – و پیامدهای احتمالی – برای گام‌های اشتباه ایالات متحده زیاد است.

هر کسی که جایگزین مادورو شود، با موانع قابل توجهی روبه‌رو خواهد شد – به‌خصوص اگر ایالات متحده آنها را در آنجا قرار دهد. رهبرانی که توسط بازیگران خارجی به قدرت می‌رسند، بیشتر از سایر رهبران با خشونت برکنار می‌شوند. در واقع، چه آشکارا و چه مخفیانه، تحقیقات ما نشان داده است که تقریباً نیمی از رهبران تحمیلی خارجی بعداً با زور برکنار می‌شوند. این رهبران که اغلب به عنوان ضعیف یا نامشروع – یا به دلیل نداشتن حمایت گسترده داخلی یا به عنوان عروسک خیمه‌شب‌بازی یک دولت خارجی – تلقی می‌شوند، برای تحکیم قدرت تلاش می‌کنند. مطمئناً، ونزوئلا یک اپوزیسیون دموکراتیک پر جنب و جوش دارد و رهبر این اپوزیسیون، ماریا کورینا ماچادو، برنده اخیر جایزه نوبل، از اکثریت حمایت عمومی برخوردار است. در انتخابات ریاست جمهوری ژوئیه ۲۰۲۴ این کشور، ادموندو گونزالس – که پس از منع ماچادو از شرکت در انتخابات، نامزد مخالفان شد – بیش از دو برابر مادورو رأی آورد، نتیجه‌ای که دولت به سرعت آن را سرکوب کرد.

طرفداران تغییر رژیم استدلال می‌کنند که این امر می‌تواند این اکثریت دموکراتیک را توانمند کند و ماچادو را به قدرت برساند. اما حتی نظرسنجی‌های افکار عمومی که به نفع ماچادو هستند نشان می‌دهد که مادورو هنوز وفاداری تقریباً یک سوم جمعیت را حفظ کرده است. این اقلیت مهم ستون‌های اصلی دستگاه قهری رژیم را شامل می‌شود که موقعیت‌ها و امتیازات آن به بقای سیستم فعلی وابسته است. در سال ۲۰۲۳، مطالعه‌ای توسط شرکت رند (RAND) هشدار داد که مداخله نظامی ایالات متحده در ونزوئلا «طولانی خواهد بود و پس از شروع مداخله، خلاص شدن از آن برای ایالات متحده آسان نخواهد بود.»

همه اینها به یک درس گسترده‌تر اشاره دارد: انقلاب‌های دموکراتیک زمانی که بومی باشند، به احتمال زیاد موفق می‌شوند. اگر ماچادو واقعاً از حمایت گسترده برخوردار است و مخالفان واقعاً احساسات اکثریت را در دست دارند، بهترین شانس آنها برای موفقیت این است که این حمایت را از درون به قدرت تبدیل کنند. هم‌سو کردن جنبش آنها با یک ارتش خارجی، خطر مشروعیت‌زدایی از آرمان آنها و واکنش ملی‌گرایانه را به همراه دارد. علاوه بر این، این واقعیت که مخالفان اکنون به دنبال کمک نظامی ایالات متحده هستند، باید سیاست‌گذاران ایالات متحده را محتاط کند. اگر تعادل سیاسی واقعاً به نفع آنهاست، چرا برای سرنگونی مادورو به کمک خارجی نیاز دارند؟ البته پاسخ این است که رژیم مادورو هنوز کنترل اسلحه را در دست دارد. اما اگر مخالفان برای به دست گرفتن قدرت به حمایت خارجی نیاز داشته باشند، احتمالاً برای حفظ آن نیز با مشکل مواجه خواهند شد.

تاریخ کم از داستان‌های عبرت‌آموز ندارد. کسانی که به تغییر رژیم مصمم هستند، بارها به اطلاعات مغرضانه و فرضیات خوش‌بینانه در مورد پیامدهای این عملیات‌ها تکیه کرده‌اند. به عنوان مثال، ناپلئون سوم فرانسه هنگام ارزیابی چشم‌اندازهای خود برای نصب یک رژیم دست‌نشانده در مکزیک در دهه ۱۸۶۰، به توصیه محافظه‌کاران تبعیدی مکزیکی اعتماد کرد که به او اطمینان دادند که هم‌وطنانشان از حکومت یک آرشیدوک اتریشی استقبال خواهند کرد – درست همان‌طور که دولت جورج دبلیو بوش به اطمینان احمد چلبی، تبعیدی برجسته عراقی، مبنی بر اینکه همه چیز پس از سرنگونی صدام حسین خوب خواهد بود، اعتقاد داشت. هر دو مداخله‌گر در نهایت با شورش‌های قدرتمندی مبارزه کردند. مشکل اصلی این است که مداخله‌گران تمایل دارند کوته‌بینانه بر چگونگی سرنگونی یک رژیم تمرکز کنند، بدون اینکه به آنچه پس از آن خواهد آمد فکر زیادی کنند. اما همان‌طور که بنجامین فرانکلین زمانی گفت، "اگر در برنامه‌ریزی شکست بخورید، در حال برنامه‌ریزی برای شکست هستید." با غفلت از برنامه‌ریزی، دولت ترامپ خطر تکرار فجایع عراق و لیبی را به جان می‌خرد.

اولویت آمریکا؟

سیاست تغییر رژیم ایالات متحده – صرف نظر از شانس موفقیت آن – تمام اصول سیاست خارجی که ترامپ ادعای حمایت از آن را دارد، نقض می‌کند. ترامپ مدت‌هاست که از «جنگ‌های بی‌پایان» ایالات متحده در افغانستان و عراق انتقاد کرده و قول داده است که به طور گسترده‌تر به «دوران جنگ‌های بی‌پایان» پایان دهد. او بارها خود را به عنوان یک صلح‌طلب معرفی کرده و ادعا کرده که در نه ماه به هشت جنگ بین‌المللی پایان داده است. در ماه مه، در یک سخنرانی در ریاض، ترامپ از خودمختاری منطقه‌ای تمجید کرد و اعلام کرد: «تولد خاورمیانه مدرن توسط خود مردم منطقه به وجود آمده است... به اصطلاح «سازندگان ملت» ملت‌های بسیار بیشتری را نسبت به آنچه ساختند، ویران کردند – و مداخله‌گرایان در جوامع پیچیده‌ای مداخله می‌کردند که حتی خودشان هم آنها را نمی‌فهمیدند.»

تلاش مهندسی‌شده ایالات متحده برای سرنگونی مادورو با این دیدگاه در تضاد است. این امر می‌تواند ایالات متحده را درگیر یک درگیری بی‌پایان دیگر کند، شرکای منطقه‌ای را در بحبوحه رقابت گسترده‌تر با چین برای نفوذ در منطقه از خود بیگانه کند و خواسته‌های مردم آمریکا را به چالش بکشد. یک نظرسنجی که توسط یوگاو(YouGov)  در ماه سپتامبر انجام شد، نشان داد که ۶۲ درصد از شهروندان بزرگسال آمریکایی «به شدت یا تا حدودی با استفاده از نیروی نظامی ایالات متحده برای حمله به ونزوئلا مخالفند» و ۵۳ درصد به شدت یا تا حدودی با «استفاده ایالات متحده از نیروی نظامی برای سرنگونی نیکولاس مادورو، رئیس جمهور ونزوئلا» مخالفند. (حمایت از استقرار نیروی دریایی ایالات متحده بیشتر بود، به طوری که ۳۶ درصد به شدت یا تا حدودی «اعزام کشتی‌های نیروی دریایی ایالات متحده به دریا در اطراف ونزوئلا» را تأیید کردند و ۳۸ درصد به شدت یا تا حدودی آن را رد کردند.) یک نظرسنجی از اوایل اکتبر نشان داد که حتی در شهرستان میامی-دید فلوریدا، محل بزرگترین جمعیت ونزوئلایی در ایالات متحده، ساکنان بیشتری با استفاده از ارتش ایالات متحده برای برکناری مادورو مخالفند: ۴۲ درصد در مقابل ۳۵ درصد. همچنین تغییر رژیم، اهداف اعلام شده دولت در نیم‌کره غربی را که مهار قاچاق مواد مخدر، از بین بردن کارتل‌ها و کاهش مهاجرت غیرقانونی را شامل می‌شود، پیش نمی‌برد. اولاً، ونزوئلا تأمین‌کننده اصلی مواد مخدر برای ایالات متحده نیست. در واقع، ارزیابی ملی تهدید مواد مخدر آژانس مبارزه با مواد مخدر در سال ۲۰۲۴ اصلاً به ونزوئلا اشاره‌ای نمی‌کند و این آژانس تخمین می‌زند که تنها هشت درصد از کوکائین به مقصد ایالات متحده از خاک این کشور ترانزیت می‌شود. تهدید ناشی از ترن د آراگوا نیز اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. یک یادداشتِ از طبقه‌بندی خارج شده در ماه آوریل از دفتر مدیر اطلاعات ملی نتیجه گرفت که اندازه کوچک این باند، «بسیار بعید» است که «حجم زیادی از قاچاق انسان یا قاچاق مهاجران را هماهنگ کند». همچنین هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که باور کنیم تغییر رژیم، مهاجرت گسترده از ونزوئلا را متوقف یا معکوس می‌کند. در هر صورت، بی‌ثبات کردن بیشتر رژیم ممکن است فقط تعداد پناهندگان فراری از کشور را افزایش دهد.

با وجود همه اینها، برخی ممکن است هنوز استدلال کنند که تغییر رژیم با توجه به منافع استراتژیک ایالات متحده در ذخایر نفتی ونزوئلا، که بزرگترین ذخایر نفتی جهان هستند، توجیه می‌شود. اما مذاکرات بر سر دسترسی ایالات متحده به آن منابع در حال انجام بود. همان‌طور که نیویورک تایمز در ماه اکتبر گزارش داد، طبق توافقی که در تابستان مورد بحث قرار گرفت، مادورو «پیشنهاد داده بود که تمام پروژه‌های نفت و طلای موجود و آینده را به روی شرکت‌های آمریکایی باز کند، قراردادهای ترجیحی به مشاغل آمریکایی بدهد، جریان صادرات نفت ونزوئلا را از چین به ایالات متحده معکوس کند و قراردادهای انرژی و معدنی کشورش را با شرکت‌های چینی، ایرانی و روسی کاهش دهد.» مسلماً این سخاوتمندانه‌ترین بسته امتیازاتی بود که یک دشمن خارجی در دهه‌های گذشته به دولت ایالات متحده ارائه داده بود. دیپلماسی زمانی که ترامپ ناگهان از آن خارج شد، به هیچ وجه به پایان نرسیده بود. اگر هدف دولت تضمین منافع ایالات متحده در منطقه است، عاقلانه‌تر این است که به میز مذاکره برگردیم تا اینکه روی هرج و مرجی که تغییر رژیم به راه می‌اندازد قمار کنیم.

منبع: فارن افرز / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: ونزوئلا تغییر رژیم امریکا ایالات متحده امریکا امریکا و ونزوئلا ونزوئلا و امریکا نیکولاس مادورو سرنگونی مادورو دونالد ترامپ مارکو روبیو


نظر شما :