توقف موقت برنامه هسته‌ای ایران

فرصتی برای مذاکره یا تعلیق در آستانه تنش؟

۳۱ تیر ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۴۰۸۱ اخبار اصلی پرونده هسته ای
گزارش‌ها از توقف چندماهه در برنامه هسته‌ای ایران خبر می‌دهند؛ فرصتی که می‌تواند زمینه‌ساز گفت‌وگوهای تازه باشد، اما همچنان این پرسش مطرح است که آیا این وقفه تغییری در مسیر تهران ایجاد خواهد کرد یا نه؟
فرصتی برای مذاکره یا تعلیق در آستانه تنش؟

دیپلماسی ایرانی: جنگ هوایی اسرائیل علیه ایران تحت عنوان «عملیات شیر خیزان» ممکن است به پایان رسیده باشد، اما جنجال‌های حواشی این حملات همچنان ادامه دارد. یکی از پرسش‌های کلیدی این است که آیا حملات ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان، که با نام «عملیات پتک نیمه‌شب» شناخته می‌شود، موفق شده‌اند سایت فردو را به‌طور کامل نابود کنند یا فقط برای چند ماه آن را از کار انداخته ‌است.

میزان خسارت وارده به برنامه هسته‌ای ایران از منظر عملیاتی اهمیت دارد، اما انتقاد گسترده‌تر، اینکه این عملیات هوایی ۱۲ روزه بی‌ دقت بوده چون احتمالاً نتوانسته برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور دائمی نابود کند، اصل موضوع را نادیده می‌گیرد.

عملیات شیر خیزان جنگی محدود بود که با امکانات محدود و در بازه زمانی کوتاه انجام شد؛ بنابراین اهداف این عملیات نیز به‌ناچار محدود بودند. این عملیات باید در مقایسه با گزینه‌های جایگزین، مانند ورود به جنگی طولانی‌تر یا صرفاً تکیه بر دیپلماسی بدون اقدام نظامی، مورد ارزیابی قرار گیرد که با این معیار، عملیات موفقیت‌آمیز بوده است.

برنامه هسته‌ای ایران کاملا نابود نشده است

اگرچه ارزیابی کامل از تأثیر حملات زمان‌بر خواهد بود، اما ارتش اسرائیل مدعی است که حدود ۱۰۰۰ موشک بالستیک ایران (معادل ۴۰ تا ۵۰ درصد) را نابود کرده، ۲۵۰ پرتابگر موشک (حدود دو سوم) را از بین برده، چندین فرمانده ارشد نظامی و دانشمند هسته‌ای ایران را کشته و برنامه هسته‌ای ایران را چندین سال به عقب رانده است.

به عبارت دیگر، حتی طبق برآوردهای ارتش اسرائیل، برنامه هسته‌ای ایران کاملاً نابود نشده؛ بیشتر موشک‌ها و فرماندهان نظامی ایران همچنان باقی مانده‌اند.

با این حال، پرسش این است که آیا عملیات نظامی اسرائیل به نقطه بازدهی نزولی رسیده بود؟ برخی شواهد نشان می‌دهند که چنین است. برای مثال، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تأیید کرده که حملات اسرائیل و امریکا خسارات قابل‌توجهی به تأسیسات هسته‌ای ایران در اصفهان و نطنز وارد کرده‌اند. اما از آنجا که تأسیسات زیرزمینی مانند فردو تا حدی سالم مانده‌اند، هنوز مشخص نیست اسرائیل از طریق حملات هوایی چه کار دیگری می‌تواند انجام دهد که بمب‌های سنگین ۳۰ هزار پوندی GBU-57 امریکا نتوانسته‌اند.

به‌هرحال، اسرائیل چنین تسلیحاتی و بمب‌افکن‌های استراتژیکی که قادر به حمل آن‌ها باشد در اختیار ندارد.

اگر عملیات هوایی اسرائیل ادامه پیدا می‌کرد، احتمالاً این کشور می‌توانست اهداف بیشتری از جمله توان موشکی ایران و فرماندهان ارشد نظامی را هدف قرار دهد. اما مزایای ادامه عملیات باید در برابر هزینه‌های احتمالی آن سنجیده شود. با وجود هدف قرار دادن پرتابگرهای موشکی ایران، این کشور موفق شد ده‌ها شهروند اسرائیلی را بکشد، بیش از ۳۰۰۰ نفر را زخمی کند و حدود ۳ میلیارد دلار خسارت وارد کند. اسرائیل با ترکیبی از مهارت و شانس، از اسارت خلبانان خود در ایران جلوگیری کرد، اما با ادامه حملات، احتمالاً این شانس از بین می‌رفت و ایران می‌توانست از این موضوع به‌عنوان یک برگ برنده در مذاکرات استفاده کند.

در حالی که یهودیان اسرائیلی عمدتاً از این جنگ پیشگیرانه حمایت می‌کردند، افکار عمومی امریکا در مورد نقش مستقیم کشورشان در آن دچار تردید بود. این وضعیت می‌توانست اسرائیل را بدون پشتیبانی حامی بزرگ خود رها کند.

تغییر رژیم در ایران راهکار نهایی اسرائیل و امریکا

در نهایت، تنها راهی که اسرائیل یا ایالات متحده می‌توانستند تهدید ایران را به‌طور قطعی پایان دهند، تلاش برای تغییر رژیم بود. بدون شک چنین راه‌حلی جذابیت‌هایی دارد. اما همان‌طور که جنگ‌های عراق و افغانستان نشان دادند، تغییر رژیم فرآیندی پیچیده، پرهزینه و با نتایج غیرقابل پیش‌بینی است که نیازمند تعهد بلندمدت است. بنابراین قابل درک است که نه اسرائیل و نه امریکا تمایلی به انتخاب این گزینه به‌عنوان هدف جنگ نداشتند.

عدم جذابیت راهکار دیپلماسی صرف

از سوی دیگر، گزینه دوم، یعنی حمله نکردن به ایران و تکیه بر دیپلماسی و تحریم‌ها، نیز چندان جذاب‌ نبود. با وجود ادعاهای ایران مبنی بر عدم تمایل به ساخت سلاح هسته‌ای، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داده که ایران اورانیوم را فراتر از سطح مورد نیاز برای مصارف صلح‌آمیز غنی‌سازی کرده است. در واقع، برنامه هسته‌ای ایران پیش از حمله در حال شتاب گرفتن بود. طبق گزارش‌های آژانس، ایران تنها در فاصله فوریه تا مه، ذخایر اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی خود (60 درصد غنی‌سازی) را حدود ۵۰ درصد افزایش داده بود.

علاوه بر این، اگر ایران واقعاً نیت صلح‌آمیز داشت، نیازی به استقرار سامانه‌های پدافند هوایی در اطراف تأسیسات هسته‌ای یا دفن آن‌ها در اعماق زمین نداشت. برای مثال، تأسیسات غنی‌سازی فردو در عمق ۸۰ تا ۹۰ متری کوه ساخته شده است.

البته پیش از آغاز جنگ بحث های زیادی درباره میزان نزدیکی ایران به ساخت بمب وجود داشت. اسرائیل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برآورد می کردند که ایران می‌تواند ظرف چند هفته، اورانیوم کافی برای ساخت ۱۵ بمب اتم تولید کند. اما ارزیابی‌های امریکا می‌گویند که اورانیوم غنی‌شده به‌تنهایی برای ساخت بمب قابل استفاده کافی نیست و ساخت بمب واقعی ممکن است تا سه سال زمان ببرد.

برآورد زمان دستیابی کشورها به سلاح هسته‌ای کار دشواری است و ایالات متحده پیش‌تر نیز غافلگیر شده است. با این حال، اینکه ایران چند هفته یا چند سال با ساخت بمب فاصله دارد، در سطحی از بحث بی‌اهمیت است. شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد دیپلماسی و فشار اقتصادی بدون اقدام نظامی می‌توانست ایران را به توقف برنامه هسته‌ای‌اش وادار کند. کمپین «فشار حداکثری» دولت اول ترامپ فشار اقتصادی زیادی به مردم ایران وارد کرد، اما نتوانست موضع هسته‌ای ایران را تغییر دهد.

دولت ترامپ پس از آغاز به کار، تلاش کرد توافق جدیدی را ترتیب دهد که طبق گزارش‌ها، مشابه توافق هسته‌ای دوران اوباما بود. این توافق محدودیت‌هایی داشت؛ از جمله بندهای غروب (انقضا)، نبود محدودیت بر برنامه موشکی ایران، و بی‌توجهی به نیروهای نیابتی تهران، اما همین توافق هم برای ایران قابل پذیرش نبود.

واقعیت ناخوشایند این است که پیش از اقدام نظامی اسرائیل، هیچ گزینه دیپلماتیک یا اقتصادی مؤثری برای مهار برنامه هسته‌ای ایران وجود نداشت. با توجه به سابقه ایران در حمله به اسرائیلِ مجهز به سلاح هسته‌ای و پایگاه‌های امریکا در منطقه، ایرانِ مجهز به بمب، برای اسرائیل و دولت ترامپ قابل تحمل نبود. حتی بدون در نظر گرفتن اقدامات نیروهای نیابتی ایران، این کشور در سال ۲۰۲۰ پایگاه‌های میزبان نیروهای امریکایی در عراق را با موشک هدف قرار داد و در سال ۲۰۲۴ نیز دو بار اسرائیل را با موشک و پهپاد مورد حمله قرار داد. شاید بتوان امیدوار بود که ایران با داشتن سلاح هسته‌ای محتاط‌ تر عمل کند، اما هیچ تضمینی برای این فرض وجود ندارد.

جنگ محدود برای خریدن زمان

اگر جنگی گسترده و طولانی بسیار پرخطر است و بی‌عملی نیز فاجعه‌بار، پس گزینه باقی‌مانده، جنگی محدود برای تضعیف برنامه هسته‌ای ایران و خرید زمان برای تغییر شرایط است. اسرائیل پیش‌تر دو بار؛ حمله به راکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ و راکتور ال‌کبار سوریه در سال ۲۰۰۷ این راهبرد را آزموده است که هر دو حمله موفق بودند. اما برنامه هسته‌ای ایران در زمان حملات بسیار پیشرفته‌تر بود، بنابراین تضمینی نیست که حملات اسرائیل و امریکا نتایج مشابهی داشته باشند. با این حال، این جنگ احتمالاً برای اسرائیل و امریکا زمان خریده است.

از همه مهم‌تر، جنگ‌های محدود می‌توانند زمینه‌ساز دیپلماسی باشند. همان‌طور که اقتصاددان برنده نوبل، توماس شلینگ، گفته است، خشونت می‌تواند شکلی از دیپلماسی باشد. قدرت نظامی، سنجشی ملموس از اراده و توان یک طرف در برابر طرف مقابل است. اسرائیل و امریکا ظرف چند هفته نشان دادند که توان و آمادگی لازم برای محروم کردن ایران از قابلیت‌های هسته‌ای را دارند. این موضوع می‌تواند به آن‌ها قدرت چانه‌زنی بیشتری برای توافق هسته‌ای آینده با ایران بدهد، به‌ویژه که اعلام کرده‌اند در صورت ازسرگیری برنامه هسته‌ای ایران، بدون تردید دوباره حمله خواهند کرد. اینکه این اهرم فشار در نهایت به توافقی جدید منجر شود یا خیر، هنوز مشخص نیست، اما عملیات «شیر خیزان» زمین بازی دیپلماتیک را از نو تعریف کرد.

منبع: فارن پالسی/تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: ایران و امریکا حمله امریکا حمله امریکا به ایران حمله اسرائیل حمله اسرائیل به ایران ایران برنامه هسته ایران موشکی ایران اسرائیل اسرائیل امریکا حمله امریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران


( ۳ )

نظر شما :