واقعیت‌ها خود را تحمیل می‌کنند

آتش دوباره جنگ کی، کجا و چگونه؟!

۲۸ آبان ۱۴۰۴ | ۱۳:۰۰ کد : ۲۰۳۶۳۲۸ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: سید علی موسوی خلخالی
علی موسوی خلخالی در یادداشتی می‌نویسد: اگر وضعیت کنونی را بن‌بست بدانیم که تمامی شواهد نشان می‌دهد هست، تعمیق آن یا خروج از آن، بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل ممکن نیست. اگر جنگ‌های خاورمیانه از سر گرفته شوند یا اسرائیل و امریکا و اروپا برای رسیدن به اهدافشان به تشدید تنش‌ها تا رسیدن به نقطه جوش رو آورند، بی‌شک بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل ممکن نیست، عواملی که می‌تواند به جنگ روسیه در اوکراین یا مصالحه آن در این کشور، تشدید تنش چین با جامعه غربی و همچنین در نظر گرفتن شبکه تعاملات بین‌المللی ایران در منطقه و فرامنطقه مرتبط باشد.
آتش دوباره جنگ کی، کجا و چگونه؟!

دیپلماسی ایرانی: فضای این روزهای خاورمیانه در حالتی از بیم و امید به سر می‌برد. بیم از این که مبادا دوباره جنگی در بگیرد و امید به این که جنگ‌ها پایان یابند و منطقه به سمت آرامش حرکت کند. اما آیا می‌توان انتظار داشت که سایه جنگ به این زودی‌ها از منطقه دور شود؟ 

در حالی که توافق آتش‌بس در غزه شکننده و اسرائیل با وجود اعلام آتش‌بس و نشست پرهیاهوی شرم‌الشیخ اعلام کرد که جنگ غزه تمام شده، آیا ممکن است جنگ غزه از سر گرفته نشود؟ در لبنان حدود یک سال است که آتش‌بس برقرار شده و قرار بر این است که رودخانه لیطانی خط توقف آتش میان حزب الله و اسرائیل باشد اما شاهدیم که چنین نیست و هر روز اسرائیل در خاک لبنان عملیات حمله هوایی و ترور انجام می‌دهد. منابع لبنانی می‌گویند طی حدود یک سالی که از آتش‌بس گذشته حداقل ۵هزار بار نقض آتش‌بس از سوی اسرائیل انجام شده است. 

این در حالی است که سایه جنگ از عراق و یمن نیز دور نشده و اگر حمله‌ای علیه نیروهای مقاومت عراقی و یمنی انجام نگرفته صرفا تاخیر در انجام عملیات است نه توافقی که بخواهد از انجام آن مانع شود. در حالی که توقف جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل نیز صرفا توافقی نانوشته و شفاهی است که طی آن هیچ چیزی رد و بدل نشده که به موجب آن گفته شود جنگ اسرائیل علیه ایران متوقف شده است و تکرار نخواهد شد. 

مقامات کشورمان دائما تاکید می‌کنند که برای هر گونه احتمالی آماده هستند و این بار از جنگ ۱۲ روزه برای واکنش به هر گونه خصومتی آماده‌تر هستند. در حالی که برخی دیگر نیز تصریح می‌کنند که نباید فضای جنگ را پایان یافته تلقی کرد و همچنان سایه آن سنگینی می‌کند.

واقعیت میدان

واقعیت میدان به ما می‌گوید که نه امریکا و نه اسرائیل و نه حتی اروپا، برنامه خود را برای خاورمیانه پایان‌یافته تلقی نمی‌کنند. بعد از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل، به عنوان نیروی خط مقدم نبرد، و امریکا و اروپا، به عنوان طرف‌های حامی آن، جنگی را تعریف کردند و اهدافی را بر شمردند که تمامی آنچه طی بیش از دو سال اخیر شاهدش بودیم در آن می‌گنجد. اما واقعیت میدان می‌گوید با وجود این‌که به ظاهر آتش تنش‌ها فروکش کرده اما همچنان آتشی زیر خاکستر است که نه تنها هر آن «ممکن است» شعله‌ور شود بلکه «باید» منتظر شعله‌آور شدن آن ماند. اسرائیل نه در پرونده غزه، نه در پرونده لبنان و نه در پرونده ایران به آنچه می‌خواسته هنوز نرسیده و اسرائیلی گمان می‌کنند که کارها ناتمام مانده است. احساسی که کشورهای اروپایی و امریکا نیز دارند؛ تلاش‌ها در شورای امنیت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران و مجامع بین‌المللی دیگر همگی در این راستاست. اگر اروپایی‌ها و امریکا می‌گویند راه دیپلماسی با ایران همچنان باز است و به دیپلماسی متعهدیم نه برای رسیدن به تفاهم یا توافق با ایران بلکه در چارچوب تشدید فشارها برای رسیدن به اهداف از پیش تعریف‌شده خودشان است.

هدف اسرائیل

هدف اسرائیل از آغاز نبردهای بعد از عملیات ۷ اکتبر پیش‌بردن استراتژی تامین امنیت در تمامی مرزهای خود و حذف عامل اصلی ناامنی‌اش در محیط خاورمیانه بوده است. برای همین نه تنها در غزه، بلکه در لبنان و سوریه نیز عملیات انجام داده و دامنه این عملیات را تا تهران گسترش داده و حتی ترکیه و پاکستان را هم تهدیده کرده است. با این هدف اسرائیل به سوریه یورش برد و اکنون تا ۱۵ کیلومتری دمشق سنگر گرفته و در جنوب نیز با حمایت از دروزی‌ها که جمعیت قابل توجهی از اتباع اسرائیلی را نیز شامل می‌شوند، برخواسته است و از خودمختاری آنها حمایت می‌کند. 

برای اسرائیل سوریه کشور هم‌مرزی است که اکنون، بعد از سقوط حکومت بشار اسد فرصتی پیش آمده که دیگر اجازه ندهد قدرت تهدید‌کننده جدیدی در آنجا شکل بگیرد، برای همین الآن که ایران در سوریه حضوری میدانی و امنیتی ندارد، به ترکیه فشار می‌آورد و آن را تهدید می‌کند که مبادا به فکر پر کردن خلاء نبود ایران در سوریه بیفتد. از این رو اسرائیل احساس می‌کند هنوز پرونده سوریه برایش به پایان نرسیده است.

درباره غزه نیز اگر چه دونالد ترامپ با هیاهو جشن آتش‌بس گرفت اما انتظار نمی‌رود پرونده غزه نیز به‌آسانی پایان یابد. هدف نهایی اسرائیل یعنی نابودی حماس با همه توحشی که در غزه مرتکب شد، تحقق نیافته و حماس دائما در حال بازسازی خود است در حالی که موضوع خلع سلاح آن نیز هنوز به مرحله مذاکره و اجرا ورود نکرده است و معلوم نیست چه وقت به آن پرداخته شود. درباره موضوع خلع سلاح بد نیست مقاله «شباهت‌های تاریخی و چالش‌های اجرای مرحله دوم طرح صلح غزه» خوانده شود.

در لبنان، حزب الله همچنان زرادخانه‌های تسلیحاتی دارد و به گفته مقامات اسرائیلی و امریکایی از ارتش لبنان قدرتمندتر است. موضوعی که تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا در منطقه به روشنی درباره آن گفت. بحث خلع سلاح حزب الله به موضوع پیچیده‌ای تبدیل شده است که به نظر می‌رسد هیچ کس راه حلی برای آن ندارد. چگونگی خلع سلاح حزب الله و چگونگی ادغام نیروها در ارتش و نهادهای امنیتی کشور موضوعی است که هر روز بر پیچیدگی آن افزوده می‌شود. در این میان امریکا صرفا در جهت حمایت از اسرائیل به دولت لبنان برای خلع سلاح فشار می‌آورد در حالی که هیچ طرح قانع‌کننده‌ای برای ده‌ها پرسش موجود بر سر چگونگی خلع سلاح حزب الله ندارد. ترورهای روزانه اسرائیل در خاک لبنان و بمباران‌های سازمان‌یافته آن همگی نشان می‌دهد که اسرائیل هنوز از حزب الله نگران است و هنوز از وضعیت موجود در لبنان خاطرجمع نیست. اظهارات تام باراک در این زمینه نیز موید این ادعاست. او در نشست منامه گفت: «حزب‌الله هزاران موشک در جنوب لبنان دارد و اسرائیل از این موشک‌ها احساس خطر می‌کند. بنابراین سوال این است که امروز چه کاری می‌توان انجام داد تا حزب‌الله از این موشک‌ها علیه اسرائیل استفاده نکند.» برای همین است که روز دوشنبه ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان) کانال ۱۳ اسرائیل گزارش داد که نهاد امنیتی، جنگی را در لبنان توصیه کرده که چندین روز طول بکشد. رفع این نگرانی هدف اصلی اسرائیل است.

در عراق، عراقی‌ها یک حمله ناگهانی از سوی امریکا یا اسرائیل علیه الحشد الشعبی و گروه‌های مسلح مقاومت را انتظار می‌کشند و اکنون که انتخابات عراق نیز به خوبی برگزار شد و گروه‌های سیاسی این نیروها توانستند کرسی‌های قابل توجهی را در پارلمان به دست آورند، توقع آنها به انجام چنین حمله‌ای افزایش یافته است.

در یمن، اگرچه اسرائیل، امریکا و انگلیس حملات سنگینی را علیه انصارالله انجام دادند و مقامات ارشدی را در صنعا هدف قرار دادند، و اگرچه بعد از آتش‌بس غزه انصارالله اعلام کرد که عملیات خود علیه اسرائیل را متوقف می‌کند و بعد از آن دیگر عملیات تازه‌ای را علیه یمنی‌ها شاهد نیستیم اما این توقف صرفا خواسته‌ای سیاسی بدون هیچ‌گونه تصمیمی مبتنی بر توافق، انجام شده است.

درباره ایران نیز، اسرائیل گمان می‌کند که جنگ علیه ایران را هنوز به پایان نرسانده است. نکته این‌که نه تنها اسرائیل بلکه اروپا و امریکا نیز احساس می‌کنند که پرونده ایران نه تنها بسته نشده بلکه وارد مرحله حساس‌تری شده است. بعد از جنگ ۱۲ روزه ما توقف کامل مذاکرات ایران و امریکا را از یک سو و اعمال اسنپ‌بک توسط سه کشور اروپایی به‌ پشتوانه امریکا از سوی دیگر را شاهد هستیم. این وضعیت دیپلماسی را به یک بن‌بست کشانده است که فعلا خروجی از آن قابل تصور نیست. ایران در عین به اعتمادی به طرف‌های اروپایی و امریکایی بر آمادگی برای اطمینان دادن بر سر پرونده هسته‌ای‌اش از جمله معامله بر سر غنی‌سازی اورانیوم تاکید می‌کند در حالی که طرف‌های اروپایی همه چیز را به مذاکرات ایران با امریکا منوط می‌دانند و امریکا نیز اولا، تنها به مذاکرات مستقیم با ایران، ثانیا، مذاکرات همه‌جانبه به‌ویژه بر سر موضوعات موشکی، ثالثا، گروه‌های مورد حمایت ایران در منطقه و رابعا، رسیدن به یک فرایند برای عادی‌سازی روابط ایران و امریکا تاکید دارد و خارج از این چارچوب، تا کنون هیچ مذاکره‌ای را نپذیرفته است. بنابراین هرآنچه درباره مذاکرات ایران و امریکا از سوی مقامات امریکایی ازجمله دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا گفته می‌شود لفاظی و در جهت تشدید فشارها بر ایران برای قبول شروط مذاکرات با امریکاست نه چیز دیگر.

زمان خروج از بن‌بست

این بن‌بست نمی‌تواند به همین شکل رها شود. تراکم مشکلات و بحران‌ها در سایه تلاش دیگر کشورهای منطقه برای رونق بخشیدن به اقتصاد منطقه‌ای – طرح‌هایی که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای توسعه اقتصادی خود تعریف کرده‌اند – همچنین تشدید مواجهه اضداد در منطقه، می‌تواند وضعیت را به مرحله‌ای برساند که کوچکترین جرقه‌ای بحران‌ها را به اوج برساند. شاید آن جرقه سبب شود تا تکلیف پرونده‌های معلق در منطقه روشن شود و همگی به سمت نوعی تفاهم حرکت کنند. بی‌شک این جرقه رویارویی اراده‌ها را تشدید می‌کند اما این رویارویی می‌تواند سه وجه داشته باشد: 

یک: شکست برنامه‌های غرب و اسرائیل در منطقه و تغییر اولویت‌ها و مناسبات در سطح کلان که به نظر خیلی دور باشد. 

دو: تقوق کامل غرب و اسرائیل در منطقه و شکست همه طرف‌ها و تحمیل اراده خود بر آنها از موضع طرف پیروز، چنین چیزی شاید محتمل باشد اما به دلیل عواقب منطقه‌ای و آشوب غیرقابل کنترلی که می‌تواند در پی داشته باشد، احتمال آن به نظر ضعیف می‌آید. 

سه: تاب‌آوری ایران و متحدانش در برابر فشارهای روزافزون غرب و اسرائیل و امریکا تا آنجا که همه طرف‌ها به نقطه‌ای برسند که بتوانند تحت شرایطی شروط یکدیگر را بپذیرند تا به موجب آن منازعات و کش‌مکش‌ها پایان یابند. 

در این معادله تشدید تنش در دریای کارائیب و افزایش تهدیدها علیه ونزوئلا نیز در این چارچوب می‌گنجد چرا که ونزوئلا در کنار نیکاراگوئه جز‌ء شبکه متحدان ایران محسوب می‌شوند و هر گونه اتفاقی می‌تواند آنها را هم تحت تاثیر قرار دهد. برای همین حمله امریکا به ونزوئلا صرفا یک جنگ محدود در حوزه کارائیب نخواهد بود بلکه عواقب آن تا غرب آسیا نیز کشیده خواهد شد. این واقعیتی است که خود امریکایی‌ها بهتر از همه می‌دانند و تعلل آنها در اجرای عملیات علیه دولت نیکولاس مادورو در همین راستاست. 

روسیه و تاثیر جنگ اوکراین

در اینجا نمی‌توانیم حضور دو عنصر مهم دیگر را نادیده بگیریم؛ چین و روسیه. دو قدرت موثر عصر جدید روابط بین‌الملل که به هیچ وجه قابل چشم‌پوشی نیستند. 

روسیه همچنان قدرتی تاثیرگذار در مناسبات بین‌المللی است. نزدیک‌ترین شاهد آن، سفر احمد الشرع، حاکم جدید سوریه به مسکو است. الشرع اگرچه تلاش دارد امریکا و اروپا را از خود راضی نگه دارد اما خوب درک می‌کند در مناسبات بین‌المللی نمی‌تواند روسیه را نادیده بگیرد. خواندن مقاله «احمد الشرع نمی‌تواند مسکو را نادیده بگیرد» در این رابطه خالی از لطف نیست.

شاید ثقل نظامی روسیه معطوف به اروپا و جنگ اوکراین باشد اما ثقل سیاسی آن همچنان در تمامی مناسبات ازجمله خاورمیانه احساس می‌شود. بی‌جهت نیست که نیکولاس مادورو برای تلافی تهدیدهای امریکا دست به دامن روسیه شده، ممکن است این کار از روی استیصال باشد اما بیانگر واقعیت تاثیرگذاری روسیه بر مناسبات جهانی نیز محسوب می‌شود. 

کوچک کردن روسیه در مناسبات بین‌المللی صرفا خاک پاشیدن به چشم خود برای ندیدن واقعیت است. وگرنه نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که تشدید تنش در اوکراین سبب شد تا پرونده‌های دیگر در جهان اوج بگیرند و جهان به سمت یک تقسیم‌بندی خودی و غیرخودی حرکت کند. برای همین است که می‌توانیم بگوییم حل پرونده اوکراین و پایان جنگ در شرق اروپا، می‌تواند تاثیر مستقیم بر دیگر تحولات منطقه بگذارد، چرا که به دنبال آن برای حفظ توافق روسیه و غرب همه طرف‌ها به حل مشکلات در دیگر پرونده‌ها کمک خواهند کرد، حتی اگر این توافق مبتنی بر معاملات فرامنطقه‌ای باشد.

منافع چین

چین برای بزرگ شدن و از امریکا پیشی گرفتن و ساختن دنیای چینی خود به رونق اقتصادی در همه نقاط جهان نیاز دارد. برای همین منافع آن در حل مشکلات منطقه از دریچه اقتصادی است. چین در هیچ پرونده‌ای ورود نمی‌کند مگر این‌که منفعتی برایش داشته باشد. در حوزه خاورمیانه نیز چین به عنوان دومین اقتصاد تاثیرگذار جهان که در همه پرونده‌های موثر جهان تاثیرگذار است، نقشی مهم دارد. حفظ صلح در منطقه به منافع مستقیم چین بستگی دارد. کما این‌که تشدید تنش‌ها در هر نقطه‌ای از جهان بر مناسبات بین‌المللی چین نیز اثر می‌گذارد. کما این‌که شاهد بودیم بعد از جنگ اوکراین پرونده تایوان داغ شد و نانسی پلوسی، رئیس مجلس وقت نمایندگان امریکا در اقدامی تحرک‌آمیز به تایوان سفر کرد که تا همین الآن اندیشکده‌های غربی به آن می‌پردازند.

برای چین عادی بودن تجارت در خاورمیانه هدفی مهم است، چرا که اولا منبع مهم تامین انرژی‌اش از این منطقه است و ثانیا سرمایه‌گذاری‌های کلانی در این منطقه دارد. پیش‌بینی می‌شود حجم تجاری چین با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۲۵ به حدود ۳۸۰ میلیارد دلار برسد. حجم مراودات تجاری چین با عراق در سال ۲۰۲۴ حدود ۳۵ میلیارد دلار و با ایران بیش از ۳۲ میلیارد دلار بوده است. همچنین مراودات اقتصادی چین با اسرائیل نیز به حدود ۱۹ میلیارد دلار رسیده است. چین بندر بزرگ حیفا در اسرائیل را ساخته و برای ۲۵ سال اجاره کرده است. همه اینها نشان می‌دهد که تحولات خاورمیانه برای چین اهمیت دارد. 

با همین دیدگاه چین میان ایران و عربستان میانجی‌گری و روابط دو کشور را عادی‌سازی کرد، و احتمالا در دیگر پرونده‌های منطقه‌ای نیز حضور خواهد داشت.

بنابراین نمی‌توان چین را نادیده گرفت. از این روست که بسیاری بر این باورند دعوت نکردن از چین و روسیه در نشست شرم‌الشیخ برای صلح غزه اشتباهی استراتژیک بود، چرا که چین و روسیه دو کشور مهم جهان را نادیده گرفت و این مساله سبب شد تا توافقات نشست شرم الشیخ صرفا غربی باشد و منافع دیگران در آن لحاظ نشده باشد. در حالی که چین در اسرائیل منافع مستقیم دارد و روابط روسیه با اسرائیل مهم است. اگرچه روس‌ها اصرار دارند بگویند که روابطشان با اسرائیل استراتژیک نیست اما ناگفته روشن است که کشوری که حدود یک چهارم جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهد خواه‌ناخواه روی بسیاری از تصمیمات آن اثر می‌گذارد.

از این روست که ونزوئلا از چین و روسیه کمک می‌خواهد تا منافعی برای این دو کشور در امریکای لاتین ایجاد کند تا در سایه آن با امریکا چانه‌زنی‌ کند.

به لحاظ سیاسی تحولات خاورمیانه تاثیر مستقیم بر مناسبات بین‌المللی چین می‌گذارد و تشدید و فروکش کردن هر بحرانی در این منطقه برای پکن مفهوم خاص خود را دارد. 

نتیجه

بنابراین هر گونه اتفاقی در منطقه اعم از تشدید جنگ یا رسیدن به صلح و آرامش با در نظر گرفتن تمامی این تحولات و مناسبات است. امریکایی‌ها خیلی خوب می‌دانند نمی‌توانند کاری را از پیش ببرند بدون آن‌که به عواقب عمیق آن توجه نداشته باشند. تشدید تنش می‌تواند پای کشورهای دیگر و حتی قدرت‌های بزرگتر را متناسب با منافعشان به میان آورد و مثلا در صورتی که امریکا برای تصاحب پایگاه بگرام در افغانستان اقدام کند روسیه و چین را آماده واکنش ببیند. کاهش هر گونه تنش و رسیدن به توافقی نیز ضمن در نظر گرفتن منافع بازیگران لزوما باید منافع کشورهایی فراتر از کشورهای منطقه را هم ببیند. ما در تجربه برجام دیدیم کشورهایی که احساس کردند از آن منفعتی ندارند علیه آن اقدام کردند و در نهایت این توافق به وضعیتی تلخ انجامیده است. تعلل در وقوع بسیاری از احتمالات و انتظارات به این موضوع بازمی‌گردد. به هر حال کشورها تجربه‌ای از تحرکات سیاسی سابق خود دارند و ناچارند برای هر اقدامی همه جوانب را به‌خوبی ببینند.

برگردیم سر موضوع اصلی این مقاله؛ اگر وضعیت کنونی را بن‌بست بدانیم که تمامی شواهد نشان می‌دهد هست، تعمیق آن یا خروج از آن، بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل ممکن نیست. اگر جنگ‌های خاورمیانه از سر گرفته شوند یا اسرائیل و امریکا و اروپا برای رسیدن به اهدافشان به تشدید تنش‌ها تا رسیدن به نقطه جوش رو آورند، بی‌شک بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل ممکن نیست، عواملی که می‌تواند به جنگ روسیه در اوکراین یا مصالحه آن در این کشور، تشدید تنش چین با جامعه غربی و همچنین در نظر گرفتن شبکه تعاملات بین‌المللی ایران در منطقه و فرامنطقه مرتبط باشد. کاهش تنش نیز می‌تواند تنها در صورتی انجام شود که تکلیف بسیاری از این پرونده‌ها روشن شده باشد و اکثر آنها به یک نقطه روشنی از حل رسیده باشند. مگر اینکه اهداف غرب و اسرائیل تغییر کند که چنین چیزی هم دور از ذهن است.

روزنامه نگار، مترجم و سردبیر دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: سید علی موسوی خلخالی خاورمیانه جنگ ایران و اسرائیل جنگ اسرائیل و ایران حمله اسرائیل به ایران حمله امریکا حمله امریکا به الحشد الشعبی حمله اسرائیل به غزه حمله اسرائیل به لبنان حزب الله جنگ غزه ونزوئلا روسیه روسیه و خاورمیانه چین چین و خاورمیانه اسرائیل رژیم صهیونیستی ایران و اسرائیل ایران و امریکا مذاکرات ایران و امریکا ایران و امریکا و اسرائیل


( ۱ )

نظر شما :